داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

چشم پوشی 3


من و بهاره جونم وارد حموم شدیم . حموم ما بزرگ بود و یه وان بزرگ هم داشت . نمی دونستم مامان تا چه حدی میخواد پیشم لخت شه و تا کجا می تونم باهاش پیش برم . تماشای تن لختش هم بزرگترین کیف و لذت واسم بود و هم بزرگترین شکنجه . کاشی کفه حموم سفید و براق بود و دیواره های دورش به رنگ آبی و سفید که یه نور خاصی رو تو این فضا پخش می کرد .. مامان خودشو لخت کرد و دوباره با همون شورت جلوم ظاهر شد . منم دیگه مجبور شدم جز شورت بقیه لباسامو در بیارم . قبل از این که بیام حموم یکی از اون شورتای گل و گشاد پارچه ای مامان دوز نما رو پوشیدم که اگه واسه همچه وقت و زمانی کیرم در حال تر کیدن باشه دیگه آبرو و حیثیتم پیش مامان جون نره . چیکار کنم آخه من پسر آبرو خواهیم .. با این که با خودم عهد کرده بودم دیگه به تن و بدن مامان زوم نکنم ودر همین حد معمول باهاش حال کنم ولی نمی دونم چرا نتونستم . نتونستم . کیرم داشت شورت گشادمو می شکافت و می زد بیرون . واییییی داشتم منفجر می شدم . مامان تنشو زیر دوش خیس کرده بود ولی دوباره داشت خشک می شد . یه سطل آب پشتش ریختم تا تنش دوباره خیس بخوره .. صابونو تو کف دستم نگه داشتم و کشیدمش پشت مامان . آخ که این جوری مالیدن چه کیفی می داد . یعنی به من خیلی کیف می داد .-چیکار می کنی بردیا . آدم که صابونو یه دفعه به تن نمی ماله . غلظتش زیاده این جوری -خب بعدا با دستام پخشش می کنم -نه عزیزم همون با لیف این کارو انجام بدی بهتره . بهتر کف می ده و تازه پرزها و عاجهای لیف پوستو بهتر تمیزش می کنه .. ای بخشکی شانس . این کلک ما نگرفت . این چه ضد حالی بود که زدی مامان . انواع و اقسام لیف ها اونجا آویزوون بود . یکی رو بر داشتم که خش متوسطی داشته باشه . یعنی نه زیاد نرم باشه و نه سفت و کوچیکترم باشه که من بتونم با دستام فشار بیشتری رو تن و بدن مامان بیارم . از گردن و سر شونه هاش شروع کردم . به کمر و پهلو هاش که رسیدم چرخش دستمو بیشترش کردم . به اون قسمت از کونش که زیر شورتش بود کاری نداشتم . مثلا بچه مودبی شده بودم . نمی خواستم خلاف کنم تا پیش مامان جونم عزیز باشم . یه جوری با لیف و صابون اون قسمت از بر جستگیهای کون مامانو ماساژش می دادم که یه لحظه که نگام به نیمرخ مامان افتاد دیدم که با چه کیفی چشاشو بسته و لبخند رضایتو میشه تو صورتش احساس کرد . دوطرف رون مامانو طوری مالوندم که اگه یه خورده دیگه به این کارم ادامه می دادم خوابش می برد . با صدایی ضعیف و نالان گفت بررررررردیا داری لیف می زنی یا ماساژمیدی -اگه اذیت میشی بگو سریع تمومش کنم -نه خیلی خوشم میاد .درد تنمو می چینی . حالم بهتر میشه تمام خستگی از تنم در میره . دوست دارم همین جا بگیرم بخوابم . حیف که نزدیک صبحه … وقتی لیف زدن به مچ پای بهاره جون رسید این بار دوباره از همون طرف شروع کردم و به رون و کونش رسیدم . لبه شورت توری و کون نماشو گرفته و دو سانت این طرف و اون طرفش می کردم و این طور وانمود می کردم که این شورته مثلا مزاحمه .. این کلک من گرفت -اگه اذیت می کنه درش بیار -من ;/;-پس کی ;/; مگه جز من و تو اینجا کس دیگه ای هم هست ;/; تو که می دونی من که تو حال و کیف و خماری خودم باشم بمب و زلزله هم نمی تونه منو تکون بده .. تو دلم گفتم مامان کاش یه چیز دیگه ای رو هم امتحان می کردی و اون وقت می دیدی که چه خوب می تونه تو رو تکون بده .. شورت سفید و توری مامان که تماشای اونم خودش کلی حال و لذت بود رو از پاش در آوردم جاااااااااان چی می دیدم . وقتی که شورت پاش بود اون بر جستگی و دو تا برش کوسش مشخص نبود . وقتی اونو از پاش در آوردم واسه اولین بار کوس مامانو دیدم . واییییی یه خورده اش معلوم بود . همون یه خورده دنیای منو زیر و رو کرد . برق انداخته بود . صاف و صوف کرده . اوخ که اگه به گیرم میفتاد .. ولی چه کنم که باید از خیلی چیزا چشم پوشی می کردم و اون جوری که اون خودشو عادت داده بود که از بعضی چیزا فاصله بگیره منم باید به این چیزا عادت می کردم . چه کنیم شاید اون این جوری بیشتر حال می کرد . پرداختم به لیف زدن روی اون قسمتهایی از کون مامان که تا حالا زیر شورت قرار داشت و یه قسمتهایی دیگه از پایین تراشو . کون بر جسته و تپل و سفت و گوشتی ژله ای مامان دلمو برده بود . منتظر فرصتی بودم تا یه جقی بزنم و یه جوری خودمو خالی کنم تا سبک تر شم و با تسلط بیشتری به کارم ادامه بدم . هر چند دوست داشتم دو دستی که البته با یه دست لیفو داشتم قاچای کون مامانو از وسط بازش کنم و کوسشو در یه حالت بهتری ببینم ولی اون لحظه خالی کردن هوسم که تا حدی آرومم کنه از همه چیز برام مهمتر بود . یه دستمو که آزاد بود گذاشتم رو کیرم و باهاش بازی کردم . با همون چند حرکت اول نزدیک بود آبمو خالی کنم که یهو مامان گفت چیکار می کنی بردیا . دودستی منو بمالون .. اینم از شانس ما .. به جلق زدن هم قانع شدیم ولی نشد که نشد . دور قاچای کون مامانو اون نیمدایره هاشو تا اونجایی که به کوسش نخوره لیف می زدم و اونم جیکش در نمیومد -عزیزم می تونی پایین ترشم لیف بزنی -کجا مامان -لوس نشو منو بکشی اسمشو نمی برم . منم چیزی نگفتم و با خودم گفتم حالا که اسمشو نمی بری منم به آتیشش می کشم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها