داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

چشم اقیانوسی (۱)

سلام دوستان👋****
اولین بارمه که خاطره هامو با شما به اشتراک میذارم… این داستان حاوی محتوای هوموسکشوالیتی یا همون همجنسگرایانه هستش.
و بیشتر حاوی احساسات و عواطف تا رابطه جنسی و … .
(همه اسم های داخل داستان هم مستعاره) و آمیخته ای از خیال و واقعیته.

اسم من سوآن هستش و به تازگی ۱۶ سالم شده پایه دهم هستم و رشتمم ریاضی هستش و ساکن کرمانشاه هستم.
تقریبا از بچگی میدونستم احساساتم و علایقم با بقیه متفاوته.
چندسال بزرگتر شدم و پی بردم که گرایشم چیه و با انجمن ال جی بی تی آشنا شدم و … راستش اصلا به خاطر گرایشم احساس شرمندگی و سرافکندگی نمی کردم و نمیکنم.
تازه انتخاب رشته کرده بودم و دل تو دلم نبود که مهرماه فرا برسه(باز آمد،بوی ماه مدرسه😅🤧)
و منو بهترین دوستم،آریا که ایشون هم گیه و پز دوتامون تکیه کننده هستش (ترجیحا بجای تاپ و بات از کلمات تکیه گاه و تکیه کننده استفاده میکنم) خیلی هیجان داشتیم چون قرار بود با محیط جدید دبیرستان و از همه مهمتر پسرای هات مدرسه آشنا بشیم😅
روز اول مدرسه ،منو آریا باهم رفتیم و گفتیم بیا چشمامونو ببندیم و تا سه بشمریم و بعد باز کنیم که سورپرایز شیم.😅
۱…
۲…
۳ …
عهه! ریدیم😅
یه مشت پخمه دیدیم که تا خود بعدازظهر یوبس شدیم و ضد حال خوردیم.
بگذریم،از داستان دور نشیم…
خلاصه ما خیلی ریزه میره بودیم در مقایسه با اونا همه سال بالایی بودن.
تایپ منو آریا باهم خیلی متفاوت بود.
من لاغر و چارمینگ(جذاب و خوش‌چهره) دوست داشتم، ولی اون گنده و عضلانی🤧😅.
کلا من هیچ تارگتی پیدا نکردم ولی اون هزار بار نزدیک بود غش کنه از شدت خوشحالی.😹
صدای گوش خراش مدیر محترممون که مارو به سر صف هامون فرا می خواند از طریق بلندگو های مدرسه به گوش میرسید.
همینطوری که ناراحت و مایوس اطرافمو نگاه میکردم، انگار یکی از وسط حیاط مدرسه، نور ملایم آفتاب رو منعکس کرد به سمتم!
چند تا پلک زدم و دیدم یه پسر قد بلند و لاغر اندام با موهای بور و چشم های آبی و یه لبخند ملیح، داره بهم نزدیک میشه وقتی ک نزدیک تر اومد و باهاش برای اولین بار چشم تو چشم شدم، داخل اقیانوس نا آرام و خروشان چشماش غرق شدم و لبخندش مثل موجی بود که باعث ناآرامی اون اقیانوس و قلب بنده شده بود.
صدای تپش قلبمو حس میکردم.
اما مجبور شدم برم و صف کلاسمو پیدا کنم.
مدیر پشت تریبون اومد و بعد از معرفی خودش و چند کلمه امر و نهی بهمون گفت که برای کلاس هاتون یه ارشد تعیین کردیم تا هم شما راحت باشین و سوالاتتونو ازشون بپرسین و هم بخاطر اینکه همه زحمات روی دوش کادر اجرایی و معاونا نیفته.
همچنین مدیر گفت که با ارشداتون آشنا بشین .
و بعد از اسم بردن همه ارشدای هر کلاس ، نوبت به کلاس ما رسید و مدیر اسم اخرین ارشد که ارشد کلاس ما بود رو با صدای بلند در میکروفون گفت!
(مسیحا مُرُوَتی)…
باورم نمیشد… یعنی چ…چ…چیی؟؟؟ ارشد کلاس ما این چشم اقیانوسیه؟ همینطور که با خودم درگیر بودم و علامت سوالات توی ذهنم بیشتر و بیشتر میشدن، ناگهان دستی رو روی شونم احساس کردم؛ وقتی نگاه کردم دیدم ارشده!
+جانم؟
-زود برو از بقیه جاموندی.
+عذرمیخوام…
صدای گرم و قشنگش گوشامو پر کرده بودن.
رفتیم سر جاهامون مستقر شدیم و باز هم قوانین رو برامون توضیح داد و بهمون گفت که از بی نظمی خوشم نمیاد ولی سخت گیر نیستم و هر مسئله و مشکلاتتونو میتونین با من درمیون بذارین.

خلاصه که من کل روزم با فکر کردن به چشم اقیانوسی گذشت.
وقتی خونه رفتم بعد از خوردن ناهار یکمی استراحت کردم.
صدای نوتیفیکیشن پیام هام اومد و وقتی باز کردم، دوستم آریا بود.
آریا:چ خبر؟
من:آریا به دادم برس…
آریا:چت شده؟
من:حدس بزن
آریا:عاشق شدی ؟😹
من: اره
آریا:کی؟؟؟؟؟ بذار حدس بزنم… عامممم… ارشد کلاستون؟
من:وای از کجا فهمیدی؟ یعنی اینقدر تابلو بود؟
آریا: خیلی 😹

یخورده با آریا چت کردم و کارای دیگه ام رو انجام دادم.
موقع شام هم حواسم کلا پیش چشم اقیانوسی بود…
و هرچی مامان بابام باهام حرف میزدن فقط با آره یا نه جواب میدادم😅.
خلاصه موقع خواب شد.
منم رفتم توی تختم خوابیدم.
اما چون بعد از ظهر اون روز خوابیده بودم، دیگه شب نتونستم بخوابم و شروع مردم به انجام دادن ترفند همیشگیم یعنی daydreaming (رویاپردازی)
(شب هایی که خوابم نمیبره رویاپردازی میکنم و داستان خودمو میسازم اگه شما هم اینکارو میکنین توی کامنتا بهم بگین😅)
خلاصه صبح شد و من بی صبرانه منتظر بودم ک صبح بشه …
([](https//: OceanEye.love)you know what bitch?, I can’t wait to see him )

دوستان اولین قسمت این خاطره تموم شد. دوست داشتم ادامه بدم و بیشتر بنویسم اما قبلش خواستم مطمئن شم که خوب میتونم بنویسم یا نه.
بازم عذر میخوام اگه به دلتون ننشست یا کم و کاستی داشت .
خوشحال میشم اگه مشکلی بود بهم اطلاع بدین ک بار بعدی اصلاح کنم.

نوشته: Swan

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها