سلام.اسم من پوریاهستش. میخام یکی از خاطرات خودم رو درباره سکس با مهرداد براتون تعریف کنم،ی شب ک داشتم میرفتم ترمینال تا با اتوبوس برم شهرستان برا دانشگاه تو مسیر ک پیاده میرفتم ی پژو پارس رو دیدم ک کنار خیابون وایساده،قبلش بگم این خاطره مال دو سال پیشمه،توشم ی پسر فوق العاده خوشتیپ و ناز نشسته بود،کفم برید همینجوری الکی ک متوجه نشه یکی دوبار از کنار ماشینش رد شدم دیدم بــــــــله خودشه!!!
خودمو آماده کردم و همینجور ک تنم داشت از ترس و حس شهوت میلرزد رفتم پیشش و…
من: سلام خوبین؟
مهرداد:سلام مرسی!!
من: منتظر کسی هستین؟!!
مهرداد: نه همینجوری وایسادم،امرتون؟؟
من:اممم ممم …
من: میخام برات ساک بزنم،میشه؟
مهرداد:آره چرا ک نه؟فقط باید چن دیقه صب کنی تا من ی امونتی رو برسونم دست صاحبشو بیام ،اوکی؟
منم ک از خدا خاسته گفتم باشه من منتظرم
بعد مهرداد رفتو ی 20 دیقه بعد برگشت تا بریم…
قلبم داشت رو 100 تا میزد،سوار شدم و رفتیم ،همینطوری ک با هم حرف میزدیم دستمو یواش بردم سمت کیر مهرداد و دیدم کیرش نیمه راسته و اونم ازم خوشش اومده،منم تا دیدم شرایط خوبه بهش گفتم درش نمیاری؟اونم از خدا خواسته شلوارشو تا زانو داد پایینو منم افتادم رو کیرشو تا ته میکردم تو حلقم،واااااای چ کیری؟مث شاخه درخت سفتو راست بود.همینجوری تو کوچه های تاریک دور میزدو منم براش میخوردم، میگفت بکنش تو حلقت منم تا اونجا ک نفس داشتم فرو کرده بودم داخل گلوم و داشتم بالا پایین میکردم،همش میگفت جووووون چ داغه ببر توووووش جووووووون،گفت آبمو باید بخوریا؟
گفتم پ چی فک میکنی میذارم ی قطرشم هدر بره؟خیلی دیر آبش اومد وقتیم اومد تا قطره آخرشو خوردم.بعدش مهرداد منو رسوند جلو ترمینال و این آغازی بود برای سکسهای بعدی منو مهرداد ک اگ دوس داشتین بگین تا بنویسم براتون…
نوشته: پوریا