داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من و بابام در ویلا

مست مست بودم انقدر خورده بودم که اصلا حالم دسته خودم نبود واقعا دیگه حوصله مهمونارو نداشتم ساعت از دو گذشته بود کمک کم همه داشتن جمع میکردن که برن مامانم اومد پیشم گفت آرمین خوبی گفتم آره مامان خوبم گفت امشب خیلی خوردیا گفتم همه خوردن دیگه گفت: آره ولی تو بابات از همه بیشتر خوردین… گفتم شب جمعه آدم نخوره کی بخوره … مامانم گفت من با خالت دارم میرم تو میمونی یا میای گفتم کیا میمونن گفت فقط بابات میمونه گفتم پس منم میمونم حال ندارم برگردم … ساعت نزدیکای ۳ بود که همه ویلا رو جموجور کردن و خدا حافظی کردن و رفتن من که هر لحظه داشت مستیم بیشتر میشد رفتم دیدم بابام رو کاناپه دراز کشیده بهش گفتم بابا من میرم یه دوش بگیرم. گفت آرمین اول بذار من برم گفتم نه دیگه من رفتم … گفت باشه برو منم میام… لباسامو در آوردم چون بابام گفت منم میام شورتمو در نیاوردم و رفتم زیر دوش یه چند دقیقه ای که گذشت در حموم باز شد دیدم بابام لخت مادرزاد اومد تو یهو چشمم به اونجاش خورد یه آلت نیمه راست گنده تیره رنگ و تمیز یهو دلم هوری ریخت ولی به روی خودم نیاوردم اومد منو حل داد اونطرف و گفت بسه نوبت منه معلوم بو اونم خیلی مسته… یکم که تنشو خیس کرد یهو به من نگاه کرد گفت تو همیشه با شورت میای حموم گفتم نه ولی الان خوب چون قرار بود توام بیای شورتمو در نیاوردم. گفت در بیار بابا اونجوری که تمیز نمیشی بعدشم ما جفتمون هم جنسیم دیگه اونی که تو داری منم دارم دربیار اینو گفتو رفت دراز کشید تو وان و لش کرد… من که همش نیم نگاهی به اونجاای بابام داشتم بدجوری حالم یه جوری شده بود و از اونجای که یکم راست‌کرده بودم پشتمو کردم به بابامو شورتمو درآوردم و شروع کردم به شستن شرتم تو روشویی زاویه روشویی جوری بود که من پشتم به بابام بود … همینجوری که در حال شستن بودم همش تو این فکر اونجای بابام بودم و بدجوری تو کفِش بودم و هی تو فکرم میومد که کاش بتونم لمسش کنم … اون لحظه خیلی دلم می خواست … بعد اومد تو ذهنم که حشریش کنم یه جوری … بعد گفتم که نه یه موقع تیرم خطا میره ضایع میشم … برگشتم که شورتمو آویزون کنم دیدم بابا زل زده به من گفت آرمین تو چرا بدنت اصلا مو نداره گفتم خوب این همه لیزر رفتم نیایدم داشته باشه… گفت من نمیدنستم واسه همه جای بدنت میری لیزر … من یه سری تکون دادم گفت الان تورو هرکی از پشت ببینه فکر میکنه دختری گفتم تو الان منو از پشت دیدی شبیهه دخترام گفت آره بخدا منتظر بودم برگردی ببینم شومبول داری یا نه و بعد جفتمون خندیدیم… گفت هر چند اون شومبول خیلی بودو نبودش فرقی نمیکنه گفتم دیگه هرچی باشم پسر خودتم دیگه گفت نه والا تو اگه به من رفته بودی که وضت این نبود … گفتم اره مالا کاش دختر میشدم … یهو بابام زل زد بهم گفت دوست داشتی دختر میشدی …گفتم آره دیگه از پسر بودن که چیز نسیبمون نشد حداقل کاش دختر میشدم یهو بابام زد زیر خند گفت اره اینو خوب گفتی و دیگه سکوت شدو بابام‌گفت آرمین بخارو رو میزنی منم زدمو بعد چند دقیقه حموم پر از بخار شد و منم رو سکو ردراز کشیدم و بابامم لش کرده بود تو وان یهو بابا گفت حالا بی شوخی دوست داشتی دختر میشدی گفتم چطور مگه گفت آخ کلا که خیلی ظریفی و کارایی که انجام میدی به سمت دختر بودنه تا پسر بودن گفتم که کدوم کارام اونوقت به سمت دختر بودنه گفت همین که لیزر کل بدن رفتی یا لباس زیرای که میپوشی گفتم لباس زیرا…؟؟!! گفت آره دیگه شورت لامبادارو دخترا میپوشم یهو هنگ کردم گفت تو اونو از کجا دیدی گفت من همه چیو میبینم گفتم خوب همین گفت نه یه چیز دیگه هم هست گفتم چی گفت اینکه آدم خودشو در اخیار دوستش قرار بده گفتم یعنی چی گفت من تو امیر و تو ویلا شمال خیلی اتفاقی دیدم ( من و دوست امیر پارسال با خانواده هامون رفتیم ویلامون تو شمال یه روز که همه رفتن بیرون من و امیرم رفتیم سر برنامه ) انگار یه پارچ آب یخ ریخت روم دیگه هیچی نگفتم… بابام گفت خجالت نکش من احترام میذارم به حسی که داری و اصلا بهت ایراد نمیگیرم… من یک کلمه هم حرف نمیزدم با اینکه خیلی مست بودم ولی خیلی خجالت کشیدم …
بابم گفت آرمین به سوال میپرسم جون بابا راستشو بگو گفتم چی؟ گفت بجز امیر کسه دیگه ای هم بوده … من گفتم اه بابا حالا این چه سوالیه گفت بخدا فقط میخوام بدونم نه منعت میکنم نه نصیحت … دوست باش باهام راحت باش … اگه میشه جواب سوالمو بده،… منم گفتم آره… گفت کی بوده… گفتم خیلیا گفت واقعا… من میشناسمشون یا غریبه بودن. گفتم جفتش… یهو یه سکوتی کردو بعد از چند دقیقه گفت کامل؟ گفتم آره… بعد …
گفت میشه بگی‌چند نفر بودن؟ گفتم بابا تو‌مستی داری از حرف میکشیا … گفت بخدا به جون خودت همش همینجا چال میشه… گفتم اخه نشمردم شاید ۱۶-۱۷ نفر …
یهو بابام گفت واقعا باورم نمیشه… گفتم دیگه کاریه که شده
گفت دیدی گفتم باید دختر میشدی میگی نه…
گفت به اوناییم که اینکارو باهات کردنم حق میدماا آدم تورو اینجوری لخت میبینه یه جوریش میشه … من که باباتم یه جوریم شد وای به حاله غریبه ها گفتم واقعا یه جوریت شد گفت آره حیف که پسرمی بعد یهو باهم خندیدیم گفتم نه دیگه گفتی باهم دوستیم یهو نگام کرد گفت یعنی چی؟ گفتم دوستیم دیگه
گفت خوب منظورت چیه
گفتم هیچی منظوری نداشتم ( راستش خیلی دلم میخواست خیلی زیاد)
به‌بابام گفتم بابا پاشو دیگه من میخوام بخوابم تو وان گفت خوب توام بیا تو بغلم دوتای باشیم منم بدونه معطلی رفتتو بغلش واااای کیرش زیرم راست راست بود ولی هیچ حرکتی نمیکرد من هی خودمو جابه جا میکردم که کیرش بیوفتته لای کونم بابامم با دستاش منو بغل کردو آروم دستشو برد رو کونم و شروع به مالوندن کرد و آروم دستشو گذاشت رو سوراخم و هی انگشتم میکرد بعد از چند دقیقه بلندم کرد و بردم وسط حموم و بهم گفت حالت داگی بشم منم انجام دادم و یه تف انداخت رو سوراخمو یه تفم رو کیرشو آرو اون کیر گندشو سرشو کرد توم واااااای داشتم میمردم از لذت بعد از یکی دو دقیقه عقب جلو کردن جوری که فقط سر کیرش توم بود یهو خودشو سفت کردو کل آبشو خالی کرد توم …
با اینکه خیلی کوتاه بود ولی یکی از لذت بخش ترین سکسای عمرم بود

این داستا کاملا واقعی بود و حتی اسم هارو هم عوض نکردم…

نوشته: آرمین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها