داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

ماساژور فامیل (۱)

سلام
مهران هستم قبلأ هم یه خاطره گفته بودم که با یه اتفاق شده بودم ماساژور فامیل
یه روز یکی از همسایه ها که خالم بهش گفته بود ماساژور هستم منو تو خیابون دید و گفت اقا مهران چند روزه مچم خيلي درد میکنه و عکس گرفتم گفتم چیزی نیست ولی خيلي دردم زیاده میتونین یه نگاهی کنین اولش طفره رفتم ولی کلی اسرار کرد و دستشو گرفتم و یه مقدار چپ و راست کردم و انگار مشکلی نداشت و انگشت‌ شصتشو یه مقدار جابجا کردم دیدم انگار یه حالت جابجایی کوچکی داشت یا اینکه قلنج کرده بود و یه مقدار ماساژ دادمو با به حرف گرفتنش یه لحظه کشیدم که انگاری جا افتاد و با صدایی که داد انگار ضعف کرده بود و اومد رو پله نشست منم رفتم یه مقدار آب قند آوردم و حالش جا اومد و حس طبابت گل کرد و رفتم یه تخم مرغ شکستم و زرده رو با مقداری زردچوبه قاطی کردم و اومدم بستم به دستش و گفتم یکی دو روز بعد بازش کن چند روز بعد دیدم دوباره اومده در خونه و میگه که دستم اوکی شده ولی کتفش درد میکنه که گفتم اونجا رو دیگه بايد بری پیش فیزیو تراپی که گفت حوصله نداره و از این حرفها ولی من عجله داشتم و میخواستم برم بیرون و گفتم که آلان نمیتونم و خونمون هم هستن زشته که من بخوام کتف شما رو پیش خانوادم ماساژ بدم برم کارمو انجام بدم برگردم چشم منم با دوست دخترم قرار داشتم و بايد زود میرفتم و رفتم سر قرار که ای کاش نمی‌رفتم و کلی ضد حال خورده بودم و برگشتم تخم جنم انگار آمار منو می‌گرفت تو حیات که رسیدم دیدم جلو راه پله واستاده و گفت خيلي درد دارم و اومدم یه مقدار نرمش کنم شاید درست بشه که گفتم نرمش کن بعد یه دوش آب گرم بگیر و خودتو به سرما نده خوب میشه ولی اصرار داشت که ماساژ بدم ولی چون ضد حال خورده بودم گفتم باشه بعدا میام ماساژتون میدم و با هم رفتیم بالا زنگ خونه رو زدم که گفت رفتن بیرون نیستن و پرسیدم از کجا میدونین گفت تو پارکینگ بودم که رفتن بیرون درو باز کردم رفتم تو که هنوز جلو در بود و گفت آلان که کسی نیست همینجا یه نگاهی بنداز گفتم زشته شما نا محرمی و یکی ببینه چی میگه زنگ زدم مامانم گفت جایی کار داریم و یکی دو ساعته بر میگردیم و منم که حوصله این خانومو نداشتم گفتم بيا تو ببینم چی شده و اومد و تو حال بهش گفتم دراز بکش و لباساتو بايد بدی بالا تا بتونم بفهمم چی شده و مانتو شو در آورد و یه تیشرت تنش بود اونم دادم بالا که یه تاپ داشت گفتم تاپتونو بايد بدم بالا گفت مشکلی نداره تاپشو دادم بالا که دیدم سوتین نداره و چون تاپ اذیت می‌کرد گفتم اینطوری نمیشه بايد تاپتونو کامل بکشین بالا یا در بیارین که خودشو از زمین بلند کردو تاپشو کشید تا گردنش و سینهاش افتاد بیرون با این صفحه کلا شهوتی شدم و وقتی دراز کشید گفتم عجب کوسیه این من ازش غافل بودم و شروع کردم به لمس کردن کتفش و میگفتم کجات درد داره هر جا رو دست میزاشتم میگفت آره همونجاست مطمعن بودم مرض داره و بهانه است و یه مقدار روغن آوردم و شروع با ماساژ دادن کردم و از کمر تا سر کتفاش ماساژ دادم و گفتم که امشب دوش بگیر و تا صبح خوب میشه که گفت همه ماساژ همین بود من فک میکردم پا ها رو هم ماساژ میدی گفتم مگه پاهاتون درد میکنه که گفت آره بهش گفتم که پس بايد برین پیش یه ماساژور خانوم که بتونه لباساتونو در بیاره چون روغنی میشه ولی گفت اشکال نداره روغنی بشه میشورم گفتم بايد شلوار تونو در بیارین گفت اشکال نداره گفتم نمیشه من یه مردم شلوارتو در بیارین نمیشه گفت چیزی نمیشه راحت باشین و با کمال پر رویی لباساشو در آورد و لخت و مانتو شو پهن کردو دراز کشید منم روغن زدم به پاهاش و ماساژ دادم و هی میگفت بالا تر و تا رسیدم به باسنش و اونم ماساژ دادم که انگار حسابی شهوتی شده بود من خودمم داشتم از شق درد میمردم و اون هی فرمایش می‌کرد این طرف و اون طرف که یه بار عمدا دستمو بردم لای کونش و با سمت پایین فشار دادم و آوردم بالا و چیزی نگفت چند لحظه بعد گفت مثل قبل بین پاهامو هم یه ماساژ بده که دیگه دیدم کونش میخاره و گفتم اذیت میشین که ههویی دست انداخت به کیرم گفت آخرش اینه که اینم بره تو کونم که زد زیر خنده منم ماساژ میدادم و شلوارمو دکمه هاشو باز کردمو شلوارمو در آوردم و شورتم در آوردم تا این موقع متوجه نشده بود و گفتم بايد بيام رو پاتون بشینم و راحت‌تر ماساژ بدم گفت اشکال نداره و و اومدم رو پاش نشستم و وقتی کیرم افتاد بین پاهاش یه لحظه برگشت و یه نگاه شهوتی انگیزی کردو دوباره سرشو گذاشت پایین و منم ادامه دادم و تا اینکه کیرمو رسوندم به سوراخ کونش وگذاشتم رو سوراخ لای پاش و روش دراز کشیدم و گفت جون چند روزه منتظر اینم چند بار بالا و پایین کردم و گفت بکنم تو با دست روغنی یه انگشت‌ کردم تو کونش هر چند آروم ولی دادش در اومد گفت بکن کوسم کونم آکبنده یه حالت داگی وایساد و از پشت کردم تو کوسش و شروع کردم به تلمبه زدن و تاخیری که صبح خورده بودم حالا حالاها کار داشتیم چند دقیقه ای تلمبه زدم و در آوردم دادم دهنش حسابی برام ساک زد وبه پشت خوابید و پاهشو دادم بالا و کردم تو کوسش چند دقیقه ای تلمبه زدمو سینه هاشو ماساژ دادم که با لرزش زیادی ارضا شد و من به کار خودم‌ ادامه دادم و اون به خودش می‌پیچید که دیگه داشت اشکش در می اومد و درش آوردم یه مقدار ساک زد که نتونست ابمو بیاره که خودش گفت از پشت بکنمش با هر تلاشی بود با روغن و آب دهن بالاخره فاتح کونش شدم و چند دقیقه ای تلمبه زدم که آبم اومد و تو کونش خالي کردم و روش دراز کشیدم چند دقیقه بعد بلند شدیم و لباساشو تنش کردو موقع رفتن شمارمو گرفت گفت بعدا بهت زنگ میزنم و رفت منم رفتم دوش گرفتم و وقتی اومدم بیرون خانوادم برگشته بودن وای که از یک فاجعه‌ای در امان مانده بودم و این خاطرات ادامه دارد

نوشته: مهران

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها