داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مادر فداکار 49

هر ثانیه واسه المیرا مثل یک سال می گذشت . نمی تونست شاهد این لحظه ها باشه . -امیر مثل اون دفعه نشون بده که چطور با خاله ات حال می کردی . المیرا این پسرت مگه دوست دختر گرفته . فقط تازه امشب تو رو گاییده . حقش بود که زود تر از مادرت بهت کوس می دادم . الهام دو تا کف دستاشو رو کوسش قرار داده بود و با هیجان اونارو رو به بالا می داد تا به خواهر زاده اش بهتر حال بده و حال بکنه . اون خیلی از این کار لذت می برد . المیرا فقط از حسرت و حسادت و هوس خیلی آروم ناله می کرد و لباشو به هم فشار می داد . اون کیر امیرو فقط برای خودش می خواست . خودش .. -امیر سینه هامو بخور . ببین سینه هام چقدر تازه ان . با این که شوهرم دارم بازم سینه هام مثل سینه های دخترای دست نخورده می مونه .. مال مامانتو ;/; -الهام چرا حرف الکی می زنی . سینه های من که خیلی یک دست تر و سفت تره .. امیر یه چشمکی به مامانش زد که یعنی خب حالا این خاله جون یه چیزی گفته تو کارش نداشته باش همین المیرا رو آروم کرد . کار به جایی رسیده بود که مادر داشت پشیمون می شد از این که ای کاش حقیقتو به پسرش می گفت شاید این جوری از همون اول می تونست عذر الهامو بخواد . می رفت تا واسش تحمل این مسئله که پسرشو روی کوس خواهرش ببینه سخت تر شه تا این که امیر بفهمه که اون می خواسته با شوهر خاله اش سکس کنه . المیرا انگشتشو کرد تو کوس الهام و یه خورده با پاهاش ور رفت .. الهام هم مدام خودشو لوس می کرد-المیرا کیف کن . تن خواهرتو ببین کیف کن . مثل یه ماهی می مونه . امیر می دونه و خوب می دونه که بیشتر باکی حال کنه . -ولی این بار آخریه که مزاحم خاله اش میشه . -هیچ زحمتی برام نیست . من خودم اونو دوستش دارم و با تمام وجودم می خوامش و بهش اجازه میدم که هر وقت دوست داره بیاد سراغ من . -بس کن الهام .. -امیر بازم به مامانش چشمک زد . راستش اون دیگه نمی خواست مادرش اذیت شه . هر چی امیر بیشتر الهامو می گایید  اون حشری تر می شد و دوست داشت  مدت بیشتری رو زیر کیر امیر باشه .  از این حرص خوردنهای المیرا هم عصبی شده بود واسه همینم دوست داشت که یه خورده طولش بده و به نوعی حال خواهرشو بگیره تا دیگه هست هر موقع که احتیاج داره سراغش نیاد . خیلی بهش بر خورده بود با این که خودشو خیلی بی خیال نشون می داد ولی انتظارش از المیرا بیشتر بود . ولی امیر جوان طوری خودشو رو خاله اش انداخته بود که الهام چاره ای نداشت که از لحظه هاش استفاده کنه. -اووووخخخخخ کوسسسسم کوسسسسم پسسسر داری با خاله ات چیکار می کنی تو که منو کشتی . من دیگه سوختم . المیرا بیا بیا جلوتر نذار من در رم . میخوام حال کنم . نزدیکه . می خوام سبک شم . نمی تونم نگه داشته باشم . یه چیزی می خواد توی کوسسسم زیر نافم بریزه . از رو سینه هام حرکت کنه . دارم آتیش می گیرم . دارم می سوزم . المیرا رفت رو لبهای الهام . اونو بوسید و همونجا نگهش داشت . حس کرد که خودشم داره یه جورایی حشری میشه و حال می کنه . موقتا حسادتو کنار گذاشت . اون باید با این مسئله کنار میومد . الهام هم این حسو کرد که خواهرش داره با تمام وجودش اونو می بوسه واسه همین لذت بیشتری می برد از این که امیر داره اونو می کنه و از طرفی خواهرش بهش حال میده . یه دستشو گذاشته بود دور کمر المیرا و  دست دیگه شو هم گذاشته بود رو کوس خودش و گاهی هم یه ناخنکی به کیر امیر که در حال ورود و خروج به کیرش بود می زد . کیر امیر رو کلفت تر از دفعه قبلی که اونو گاییده بود احساس می کرد واسه همین خوشش میومد که امیر بازم با حرکات خودش بهش حال بده ولی دیگه تمام بدنش به لرزه در اومده و داغی و حرکت آب کوسشو حس می کرد .. هرچی هم تو دهنی فریاد می زد المیرا لباشو قفل کرده بود و نمی ذاشت که خودشو خالی کنه . فقط جفت دستاشو دور کمر امیر حلقه زده و اونو به خودش فشار می داد . امیر هم تعجب کرده بود از این همه نیروی خاله هوسبازش . دیگه نتونست کیرشو از تو کوس خاله اش بیرون بکشه . چاره ای نداشت تا آبشو توی کوس خاله جونش خالی کنه . همون چیزی که الهامم می خواست .. وقتی امیر کیرشو از توی کوس خاله اش بیرون کشید آب فوران کرده  و سریع دور و بر کوس  الهامو سفید کرد . المیرا طوری هیجان زده شده بود که انگاری امیر توی کوی اون خیس کرده . واسه همین دستشو گذاشته بود زیر کوس خواهرش تا آب کیر پسرشو تو دستاش جمع کنه . یه تعلق خاطری نسبت به اون حس می کرد . درسته که این کیر رفته بود توی کوس الهام ولی میوه اون حالا توی دست اون قرار داشت . قبل از این که الهام حرفی بزنه و بخواد آب کیر پسرشو از اون بگیره اونو به شکم و سینه هاش مالید و یه مقدار از تری آب که رو دستاش مونده بود اونا با انگشتاش لیسید . بازم هوس اینو داشت که امیر بیفته روش و کون و کوسشو بکنه . امیر کمی خسته شده بود ولی می دونست که المیرا بازم بهش نیاز داره . … ادامه دارد .. نویسنده . . ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها