داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عشق من به معلمم

من از بچگی یه کشش خاصی نسبت به هم جنسم داشتم.
وقتی بچه بودم خب چیز مهمی نبود تا اینکه بزرگ شدم .
من چه توی مدرسه و چه بیرون مدرسه دوستی نداشتم .
توی مدرسه دختر ها اکثرا از دوست پسرهاشون یا از پسرهایی که خوششون میاد ، حرف میزنن . این حرفها برای من کسل کننده بود.
یه جورایی فقط اونها برام جذاب بودن نه پسرها😁 اکثرا توی جمع هاشون شرکت نمیکردم و میرفتم توی کلاس سرمو میزاشتم رو میز تا کلاس شروع بشه .
من دبستان کلا از معلم ها متنفر بودم وقتی دبستانو تموم کردم رفتم راهنمایی یهو عاشق یه معلمم شدم البته بزارید باز ترش کنم.
دو هفته از شروع مدارس گذشته بود و ما معلمِ زبان نداشتیم .
بعدِ دو هفته روز دوشنبه یهو یه معلمی وارد کلاسمون شد .
۴۰ سالیش بود …قدش بلند بود پوستش هم سفید 🤔البته باید بگم که اصلا برام مهم نبودن . فقط کونش برام مهم بود خیلی بزرگ و خشگل بود .
وقتی راه میرفت تکون میخورد ممه هاشم بزرگ بودن عاشق این بودم باهاش حرف بزنم و هی بهم توجه کنه.
ایشون سه سال تمام به من بی توجهی کرد تا اینکه رفتم اول دبیرستان
و دیگه معلمم نبود منکه دیگه نا امید شده بودم و بهش فکر نمیکردم .
وسطهای سال اومد معلممون شد چون معلم قبلیمون مرخصی گرفته بود
به ما که اینطور گفتن … خدا میدونه چرا 🤗
بعد یه روزی یه جشنی توی نماز خونه گرفته بودن معلم من اون روز گوشه نماز خونه با چندتا دیگه از معلم ها روی صندلی نشسته بود .
چون دیر رسیده بودم و همه‌ی جاها رو گرفته بودن من رفتم آخر نمازخونه یه جورایی هم هی خودمو به معلمم نزدیک میکردم … شاید بگید جشن اونم توی نماز خونه!! باید بگم ایرانه🤗 البته من نمیدونم چی بود جشن بود یا هر چی 😂فقط اینو میدونم یه زنه چادری با یه مرده داشتن با میکروفن حرف میزدن ولله صداشون به من نمیرسید که بگم چی میگفتن.
خلاصه رفتم جلوی پاهای معلمم … من یه جوراییم دوست دارم برده بودن رو تجربه کنم ☺ و همش فکر میکردم داره منو میگاد.
بله پس فهمیدید من دلم نمیخواست معلممو بکنم دلم میخواست بردش بشم و اون منو انگشت کنه یا با کیر مصنوعی بکنم 🤤.
خلاصه معلمم یهو کرم ریخت و پاشو زد به کونم نه خیلیی ضایع یه جورایی که بقیه فکر میکنن اتفاقیه … پاشو که ندیدم فقط حس کردم .
البته من چهار زانو نشسته بودم و پاش خورد نزدیک کونم .
نمیدونم به اون مکان چی میگن ولی خب خود کون نیست🤣بالای کونه
من اون لحظه رنگم پرید کلا 🤣توی ذهنم میگفتم کاش دستشو از پشت آروم کنه توی شلوارم و بیاره پایین ، بعد انگشتم کنه .
اما خب همچین اتفاقی نیفتاد تا تموم شد جشن و آخرین نفر داشتیم میرفتیم .
توی اون شلوغی از پشت خودشو چسبوند بهم خیلی ضایع نبود
چندبارم خودشو هول میداد روم 😍😂
اون داستان گذشت … تا یه روزی رفتم نماز خونه اخه کتاب خونه و نماز خونمون یکی بود😔😂
رفتم اونم اونجا بود با دوتا از بچه ها تا دیدمش گفتم خدایا اینجا منو بگااد
بچه هارو فرستاد رفت اومد طرفم و گفت حالت چطوره خوبی و …
منم رو بروش وایسدم و گفتم مرسی .
دستشو برد دور کمرم یکم چسبوندم به بدنش جوری که ممه ها هاش چسبید به سینم البته زودم ولم کرد من از بس حشری شده بودم فکر کنم ابم میومد
یا ترشح بود نمیدونم چی بود هر چی بود کصمو هی زور میزدم صفتش میکردم و شلش میکردم .
وقتی ولم کرد من رفتم کتاب روانشناسی بردارم اصلا پیداش نمیکردم تا اومد پیشم و پرسید چیشده و چی میخوای کمکم کرد تا یکی‌ پیدا کردیم .
آخر سر داشتیم میرفتیم سعی کردم کتابو پرت کنم جلوش و خم شم برش دارم واییی همین کارم کردم 😭🥺پرتش کردم و اروم و با احتیاط رفتم برش داشتم پا شدنی صورتمو یه کچلو به مانتوش موقع بلند شدن زدم خیلی خوب بود دلم میخواست همون جوری سرمو ببرم لای پاهاش و کصشو کنم دهنم
اما این اتفاق نیفتاد فقط اخر سر اومد لپمو کشید و بوسم کرد .
تا اون موقع هیچ اتفاق خاصی نیفتاد تا…

بقیشه بعدا میگم طولانی شد😘

نظرتون رو درباره داستان زندگی من بگید 😅

نوشته: یاسمن

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها