داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس موازی ای که ضربدری تلخی شد

مدتی بود بخاطر شرایط بد کاری خیلی تو خودم بود بطوریکه همه اطرافیانم فهمیده بودن در آستانه ورشکستگی هستم. بیچاره همسرم هاله هرکاری میکرد تا غمخوارم باشه و باری از رو دوشم برداره اون روزم برا اینکه حالو هوای منو عوض کنه یه تیپ حسابی زدو گفت بریم یه چرخی بزنیم . من که اصلاً حال و حوصله نداشتم اولش گفتم امروز شنبه ست کجا بریم اول هفته ای ، امروزو توخونه بمونیم چون اصلاً حس بیرون رفتن ندارم ولی هاله اصرار کرد که ببین بخاطر تو از 8 صبح جلو آینه وایسادم ازون تیپایی که دوست داری ام زدم می دونیکه من معمولاً اینجوری دوست ندارم بیرون برم. خداییش راستم میگفت، هاله از اون زنای خوشگل و خوش فرمی بود که دوست نداشت زیاد تو چشم باشه چون تو حالت معمولی ام خیلی بهش نگاه می کردن چه زنها چه مردا . ولی اونروز حسابی خوشکل کرده بود. یه مانتو قهوه ای جلو باز کوتاه که موازی روناش بود و سینه های مرواریدیش از لای چاک یقه اش پیدا بود با یه شلوار نازک کشی و چسبون کوتاه که حتی از ساق پاش حدود 25-30 سانت بالاتر بودو اون خوشگلی و هوس انگیز بودن ساقهای باربی و سفیدشو چند برابر کرده بود.آرایشش هم که دل هر آدمیو می برد . یه آرایش ملایم صورتی که لباشو تبدیل به فلاشر کرده بود چون لباش تو فامیل زبون زد بود و شنیده بودم که دخترای فامیل بشوخی بهش گفته بودن حاضرن یک شب درمیون زیر شوهرش بخوابن ولی لبای اونو داشته باشن. خلاصه هاله سنگ تموم گذاشته بودو همینم باعث شد منم هوس کنم یه دوری باهاش بزنم. وقت رفتن یه روسری نازک مشکی و کفشای پاشنه بلند 20 سانتیش هم باعث جذابیت بیشترش شد.
خلاصه قرار شد بریم جمشیدیه. وقتی رسیدیم دم دمای ظهر بود. رفتیم رو یه صندلی نشستیمو مشغول تماشا بودیم که موبایل هاله زنگ زد. یکی از دوستای دانشگاهیش بود آخه هاله دانشجوی روانشناسی یکی از دانشگاه های آزاد تهرانه. نمی دونم چرا بلند شدو کم کم از من دور شد منم گفتم شاید یه حرف دخترونه دارن برا همین از دور محو تماشای قد و بالاش شدم و تو این فکر بودم که خدا چه حالی بمن داده با این لعبتی که سر راهم گذاشته بعدم رفتم تو عالم هپلوت گندای اقتصادی که زدم و به این روز افتاده بودم… تو حال خودم بودم که متوجه شدم یه زن و مرد خوشتیپ و ظاهراً مایه دار نشستن کنارم. اولش تعجب کردمو یه کمم دلخور شدم چون جا برا نشستن زیاد بود. زنه خیلی خوشگل و توپرو و لوند و کمی هم سبزه و مرده هم دست کمی از بازیگرای هالیود نداشت انگشترا و زنجیرای طلای دور گردنشون میتونست نصف مشکلات منو حل کنه. تو این فکرا بودم که هاله اومدو دیدم اونم از نشستن اونا رو صندلی ما تعجب کرده. ولی من از سر لج بازی گفتم من تکون نمی خورم بیا بشین.
خلاصه تا اومدیم به خودمون بجنبیم زنه که بعد فهمیدم اسمش روژینه سر حرفو با هاله باز کرد. مرده ام که اسمش روزبه بود با من خوش و بشی کردو شروع کردیم از روزگار حرف زدن. کمتر از نیم ساعت بعد بقدری رفیق شدیم که انگار 100 ساله همو میشناسیم. خداییش زن و شوهر خوبی بودن و هرچی دقت کردم چیزی که حاکی از هیزی و چشم چرونی روزبه باشه ندیدم. ولی من خودم چون از بچگی از زنای گندمی و توپر خوشم میومد گهگاهی یه دیدی از اندام زیبا و خوش فرم روژین می زدم و پیش خودم میگفتم عجب پروپاچه و پستونی داره پدرسگ.حتی یه تار که چی بگم یه ریشه هم روی ساقای پاش نبود و رگهای سبز پاهاش کاملاً پیدا بود.
تو همین فکرا بودم که دیدم روژین داره اصرار میکنه به هاله که ناهارو باید بریم خونه ما و از اونا اصرار و از من و هاله که مزاحم نمی شیم. خلاصه انقدر گفتن که راضی شدیم و من و روزبه با ماشین من که یه پرشیای سفید بود و روژین و هاله با ماشین اونا که یه کیا اسپورتج سفید بود راه افتادیم طرف خونشون. تو راه روزبه میگفت روژین بخاطر تصادفی که اخیراً برادرو مادرشو ازش گرفته شدیداً افسرده و داغونه و امروز اولین باریه که با یکی گرم گرفته . خلاصه رسیدیمو رفتیم تو خونشون که در واقع کاخی در منطقه کامرانیه بود. در بدو ورود روژین هاله رو برد تو اتاقش و روزبه زنگ زد ناهار مفصلی آوردنو بعداز خوردن که حسابی سنگین شده بودیم چشمم به باری که پر از انواع مشروب بود افتاد. روزبه که توجه منو دید گفت می خوری؟ گفتم چرا که نه شرابم داری گفت بله خوبش داریم. خلاصه رفت دو سه مارک شراب اورد و نشستیم به خوردن .
دو تایی حسابی گرم شده بودیم که روژین و هاله هم از اتاق اومدن بیرون. من چشام با دیدن هاله چهار تا شد چون هرچند اون تو خونه و پیش فامیل و دوستام آزاد می گشت و حجابو جدی نمی گرفت ولی تا اون روز اونو اونجوری ندیده بودم اون یه تاپ شلوارک تنگ و نازک آبی خیلی خوشرنگ پوشیده بودو از خجالت صورتش سرخ شده بود اندام سفیدو قشنگش تو اون لباسا هر مردی رو دیونه می کرد چاک سینه هاش از بالایه تاپ جلوه قشنگی داشت و انگار منتظر بود عکس العمل منو ببینه. منم که گرم شراب بودم گفتم وای چه خوشگل شدی بیا بغلم ببینم و اونو محکم بغل کردم روژینم که دست کمی از هاله من نداشت پرید تو بغل روزبه و گفت یاد بگیر زن داریو از آقا سعید خلاصه یه کم که بشوخی و خنده گذشت زنا هم شرو کردن به خوردنو سرشون حسابی گرم شد. هاله تا اون روز شراب نخورده بود ولی با هم ودکا و ویسکی و اینجور چیزا زده بودیم. از طعم شرابو اندام زنها و گرم شدن سرمون خوشم اومده بود که دیدم دست روزبه وسط پای زنشه و بدون توجه به ما دارن از هم لب می گیرن.
بشوخی گفتم راحت باشین بابا اونام زدن زیر خنده و گفتن شما هم همینطور که دیدم دست هاله اومد رو کیرم که حالا داشت شلوارمو جر می داد. با تعجب نیگاش کردم اما چشاش از شهوت قرمز شده بود و ول کن نبود کم کم یخ منم وارفتو هالهو کشیدم تو بغلم نمی دونم چقدر به این حال گذشت که دیدم روزین تاپ وشلوارشو و دآوردو انداخت کنارو نشست رو پاهای روزبه که رو مبل ولو شده بود اونم دستشو کرده بود تو سوتینشو پستوناهای بزرگ و خوش رنگ روژینو با ولع تمام می مکید منو هالهم انگار نه انگار که تا حالا همچین کارایی نکردیمو ندیدیم مثل دو تا آدم مسخ شده کارای اونارو تکرار می کردیم. روزبه تو همون اوضاع می گفت به این میگن سکس موازی . راحت باشین بابا حال کنید من و هالهم که تو حال خدمون نبودیم پا بپای اونا می رفتیم خلاصه چند دقیقه نگذشته بود که لخت مادزاد در حال حال کردن در کنارهم بودیم و کارای همو تکرار می کردیمو با دیدن همدیگه حشرمون بیشتر می شد تو همین حال دیدم دست روزبه رو کون هالهه و منم دستمو به پاهای روژین میکشیدم که یدفعه روژین تخمامو گرفت . دنیا رو سرم چرخید و تمام خون بدنم جمع شد تو کیرم اینم بگم که کیر من خیلی بزرگ تر از مال روزبه بود خلاصه هرچه میگذشت داغ تر می شدیمو بیشتر حال می کردیم .
من و روزبه هم دیگه دستمون تو کوس زنای همدیگه بود که یهو روژین از روزبه جداشدو افتاد رو منو هاله . هالهم که بدجوری حشری و مست بود از رو من بلند شدو گفت بیا مال خودت و رفت شروع کرد با کیر روزبه ساک زدن اما من فوری روژینو خوابوندمو کیرمو با یه فشار تا دسته کردم تو کس خیس و لیز و توپولو خوشکلش و اونم داد زد که آاآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخ … تازه الان پاره شدم . هالهم که مارو دید گفت روزبه جون تو نمی خای منو پاره کنی که روزبه ام نامردی نکردو تا دسته فروکرد تو کس هاله و آه و ناله اونو بلند کرد هاله میگفت بکن بکن همینه تمام زور و شهوتت بکن ببینم میتونی کسمو پاره کنی؟ ببینم می تونی سیرم کنی؟.
تو همین حین روژِین به هاله می گفت سرت کلاه رفت چون کیر روزبه قلمی تر از مال سعیده ولی سایز کس من برا کیر آقا سعید مناسبه مگه نه؟ منم میگفتم آره جیگر الان سایزشو درست می کنم و… با این شوخیا با هم حال می کردم و شهوتمون چندبرابر می شد. نمی دونم با اونهمه تحریک و اونهمه حال بی سابقه چرا آبم نمی یومد . ولی آب روزبه اومدو همشو ریخت روی سینه های سفید و خوش فرم هاله و کیرشو گذاشته بود لای اونا و هالهم در حالیکه به منو روژین نیگاه میکرد داشت سینه هاشو با آب روزبه می مالید و با زبونش نوک کیر روزبه و با آبش می خورد.
خیس عرق بودیم که هاله با دستای آب کیریش تخمای منو گرفتو ماساژ می داد که منم آبم اومد و کلاً رو سینه های تپل و خوشگل روژین خالی کردم.
چند دقیقه بعد چهارتایی مثل مرده ها کنارهم از حال رفتیم. وقتی بیدار شدمو به ساعت نگاه کردم حدود سه نیم نیمه شب بود اولش گیج بودم و از اینکه کجاییم و چرا لختیم شوکه شدم بعد از چند لحظه انگار که برق گرفته باشم پاشدمو خودمو جمع و جور کردم هاله هنوز رو بازوی روزبه خواب بود. آروم صداش کردمو بعد که حالش جا اومد گفتم سریع بپوش بریم. وقتی رسیدیم خونه رومون نمی شد تو روی هم نگاه کنیم بعد از اون اتفاق دیگه روزبه و روژین رو ندیدیم ولی تا دو ماه با هم سرد سرد بودیم و حتی یک کلمه از اون روز با هم حرف نزدیم تا اینکه یه روز هاله اومدو گفت می خوام یه بار برای همیشه در مورد اون کارمون باهات صحبت کنم. اون گفت اولاً اون کار تو حالت عادی نبود. ثانیاً نه من و نه تو دیگه نمی خوایم این اتفاق تکرار بشه و ثالثاً اینکه کوس من فقط و فقط و فقط مال توئه و من می خوام کیر تو هم فقط و فقط مال من باشه پس باید اون شبو فراموش کنیم. خلاصه این بود خاطره تلخ من از شبی که در حالت مستی بزرگ ترین اشتباه عمرم رو مرتکب شدم .
الان چهار سال از اون ماجرا گذشته و هرچند من و هاله همدیگه رو بخشیدیم اما هنوز اون شب رو فراموش نکردیم ولی سعی می کنیم با خودمون کنار بیایم هرچند دیگه اون اعتماد و رضایت کامل رو از هم نداریم و واقعاً از هم لذت کامل و به معنای واقی رو از سکسمون نمی بریم. این موضوع رو نوشتم برا اونایی که فکر میکنن سکس ضربدری آخر عشق و حاله و می خوام بدونن که اگه یه اپسیلون ته دلشون به هم علاقه مندن هرگز این کارو نکنن. اما اگر علاقه ای نیست خود دانید.

نوشته: مزدک

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها