داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس ضربدری با دوستم و خانمش

با سلام
من امیرم میخام داستان ضربدری تلخ ک دیگه تکرار نشد برای شما بگم شاید خوشتون بیاد
من ۲۶ ساله و مجید ۲۶ و الهام ۱۹
خانومم ۱۹ سالشه و اسم خانومم مهسا
داستان از روزی شروع شد که ما بچه بودم با مجید دوست بودیم از کوچیکی باهم بزرگ شدیم تا اینکه مجید متاهل شد با الهام ازدواج کرد . منم مجرد بودم و گهگاهی مجید میدیدم وقتی الهام رو میدیدم خوشم میومد یه دفعه بکنمش تا اینکه منم با مهسا آشنا شدم و ازدواج کردیم رفتیم خونه بخت .رفت آمد ماها بیشتر شد یه شب مجید دعوتمون کرد خونشون منم از خدا خواسته گفتم بذار ببینم مجید ته دلش چیه سریع چند تا فیلم سکس ضربدری ،موازی دانلود کردم براش فرستادم ببینه .دیدم خیلی با دقت نگاه میکنه گذشت شام خوردیم منم با گوشیم به مهسا پیام دادم امشب سکس میخام اونم با عشوه گفت جون باشه . شب اونجا خوابیدم منو مهسا رفتیم تو یه اتاق اونا هم یه اتاق چراغ ها خاموش شد ماهم دست بکار شدیم اینقدر شهوت ام بالا بود ک سریع لباساشو در آوردم شروع کردم به خوردن سینه ها نازش یواش یواش شهوت اش اوج گرفت حالت ۶۹ شدیم میخوردیم گفتم بیا یه فیلم سکس ببینیم منم اون فیلمی ک ب مجید فرستادم پلی کردم وقتی دید گفت اینا خجالت نمیکشن گفتم چرا خجالت یه تنوعه اونم گفت قطع کن اخه آمادگی نداشت سریع قطع کردم سرشو آوردم رو کیرم اونقدر مست بود ک تا اخرشو ساک میزد فهمیدم مثل هر شبش نیست شهوتش دو چندان شده سریع کشیدمش بالا گفتم داگی شو وقتی سرشو گذاشتم تا ته یه دفعه فرو کردم یه جیغ بلند کشید که مجید الهام شنیدن و صدا خنده شون اومد ک چند تیکه حرفاشونو شنیدم الهام میگفت مگه میخاد فرار کنه یواش تر آخه اون شب گذشت یواش یواش تو تل با مجید در مورد موازی حرفشو بالا آوردم که یه تنوع جالبه نظرت چیه اون گفت خوبه ولی کیس خوب نیست منم گفتم اره تو سایت ها همه فیک اند.یه دفعه گفتم نظرت چیه یه موازی با هم تجربه کنیم گفتم نمیدونم چی بگم باشه الهام آماده کنم ببینم راضی میشه منم گفتم باشه
شب شد از سر کار رفتم خونه دیدم خانووم یه لباس نازک توری با یه شرت پوشیده با آرایش ملایم یه سلام کردم گفتم به به هلویی شده واسه خودت گفت اره رفتم دوش بگیرم گوشیم پیام اومد مهسا گفت مجید پیام داده که الهام راضیه مهسا چی ؟
اومد دم در موضوع چیه منم گفتم امشب میگم برات. شام خوردیم رفتیم تو تخت گفتم موضوع در مورد سکس موازیه اونا گفتن ما راضی هستم ولی زوج مطمئن نیست دوست داریم با شما ها تجربه داشته باشیم خانومم بدش اومد قهر کرد خوابید صبح شد بیدار شدم برم سر کار دیدم با من قهره منم رفتم سرکار به مهسا پیام دادم .
چرا قهر کردی مگه چی شده یه حرفی بود ولش کن دیگه نمیگم اون گفت خجالت نمیکشی چهارتایی لخت بشیم بدن هم ببینم زشته منم سریع فهمیدم بهانه چی میگیره گفتم لامپ ها خاموش میکنیم و تو اتاق در میبندیم نور نیاد تو تاریکی هر کی با خانومش گفت نه ول کن
گفتم یه تنوعه فکراتو بکن شب خبر بده به مجید هم پیام دادم فردا شب منزل ما اوکی شد چون میدونستم وقتی بگه فکرامو بکنم یعنی آره
رفتم یک شیشه مشروب مزه گرفتم بردم خونه وقتی دید گفت اینا واسه چیه مهمون داری گفتم فردا شب مهمون داریم با تعجب گفت فک کنم مجید الهام اره ؟ گفتم : آره باشه اگه ضرر نکردی شب گذشت منتظر بودم امشب برسه رفتم خونه دیدم خانومم دوش گرفته یه لباس گشاد پوشیده با شلوار دامنی گفتم اووو خجالتی واسه ما چه باحجاب شده اونم خندید گفت اره دیگه
زنگ ایفون ب صدا اومد رفتم در باز کردم دیدم مجید و خانومش اومدن گفتم چه زود عجله دارین یه خنده ریز الهام کرد پشت سر مجید بود چه هلویی شده بود یه لنز آبی یه مانتو جلو باز و ساپورت تنگ پاش بود دلم غش رفت مجید گفت تعارف نمیکنی خندیدم گفتم بفرما
تو خونه نشستیم پای تلویزیون تا شام آماده شد تو دلم غوغا بود زود بخوابیم سفره جم کردن میوه اوردیم و گفتم مهسا جان مشروب بیار یکم گرم بشیم اورد مهسا و الهام گفتن ما نمیخوریم ما میریم تو اتاق نوش جون
چهار پیک خوردیم تازه داشتیم داغ میشدیم ک دیدم گوشیم پیام اومد دیدم خانوممه تعجب کردم ک چرا نیومد صدا کنه بگه ک پیام داده باز کردم دیدم نوشته با مجید الهام راجب موازی حرف زدی یا ضربدری گفتم موازی جواب داد نه خیرم الهام خانوم میگه منو اقا مجید ضربدری اوکی هستیم شماها چطور گفت من نیستم .پیام دادم ما نمیریم. خوبه ته دلم میخواست یه دل سیر الهام رو بکنم یواش دم گوش مجید گفتم ای کسکش تو الهام ضربدری اوکی کردی من خانومم راضی نیست ها اگه میخای اوکی بشه ب خانومت پیام بده بگو راضیش کنه اونم سریع پیام داد و گوشیشو جم کرد مشروب جم کردیم قلیون چاقیدم گفتم شما خانوما نمیاین از خداخواسته بدو بدو اومدن چهارتایی قلیون کشیدیم و یک م پاستور بازی کردیم الهام مهسا گفتن ما میریم لحاف ها رو بندازیم تو اتاق
مجید گفت قرص خوردی گفتم اره خندید گفت من اسپری اوردم رفت تو سرویس زد اومد نشست
دیدم خانووم صدام میکنه بیا کارت دارم رفتم تو اتاق دیدم الهام بیرون شد اومد گفت یه امشب راضی میشم به شرطی که اول تو اتاق چهارتایی دراز بکشیم و بعدش دوتایی باشیم چراغ ها خاموش تو و الهام برین تو اتاق خواب خودمون
منم نفسم بیرون نمیومد گیچ بود گفتم باشه مجید الهام صدا زدم بیاین بخوابیم لامپ ها خاموش کردیم در اتاق بستیم منو مجید وسط دراز کشیدیم الهام تو بغل اون و مهسا بغل تو اتاق سکوت خاصی بود انگاری زمان متوقف شده صدا نفس و شهوت چهارتامون تو اتاق میومد دستمو گذاشتم وسط کس خانومم دیدم وایی آب انداخته سرشو بردم کنار گردنم تو چند ثانیه گردنم داغ شد از بس شهوتی بود پا شدم لباس هامو در اودرم تو تاریکی هیچ جایی رو نمیشد ببینی دراز کشیدم دیدم در اتاق باز شد یکی بیرون شد فهمیدم الهام رفت مجید با دستش زد رو دستم از بس مست و شهوتش زیاد بود نمیتونست حرف بزنه فهمیدم یعنی باید برم الهام شاه کس که خیلی وقته منتظرم ک کس شو فتح کنم بیرون سریع لخت رفتم در باز کردم پشت در منتظرم بود سریع بغلم کرد لب تو لب شدیم دستم بردم سمت باسنش دیدم لخته در گوشش گفتم عجله داری کونی گفت منتظر این شب بودم ک بیام تو بغلت پرید تو بغلم و بردمش تو اتاق کناری رو تخت انداختمش در بستم رفتم کنارش دارز کشیدم پریدم روش لب خوری شروع شد و صدا ناله هاش اتاق برداشته بود میگفت من میخام جرم بده جنده توام گفتم واستا رفتم سراغ ممه ها خوشکلش شهوتش دوبرابر شده بود یه کم خوردم گفتم پاشو یه ساک ریز خوشکل بزن ببینم جنده ها چطوری ساک میزنن از خدا خواسته سریع مثل وحشی ها تا ته میخورد گاز میگرفت گفتم درد داره ها جنده
پرتش کردم لب تخت پاهاشو دادم بالا حالا نزن کی بزن مثل کسی که دفعه اولشه میخاد کس بکنه تلمبه میزدم کسایی که ضربدری تجربه کردن میفهمن
سریع مدل عوض میکردم ما دو تا تو حال خودمون مجید مهسا هم سکوت صداشون در نمیومد مدل داگی شد داشتم تلمبه میزدم ک در اتاق باز شد دیدم اومدن داخل دوتایی گفتم تموم شد خندیدن.سریع مهسا گفت چهار دقیقه الهام زیر کیرم میگفت برین بیرون مزاحم نشین با دست زدم رو باسنش گفتم ای کلک کیرمو در اوردم با ژل چربش کردم گذاشتم رو سوراخ کونش خودشو جم کرد و گفت ب مجید ندادم گفتم من میخام میخام یواش یواش ب زور جا کردم داخل وای عقب تنگ داغ بود گفتم جنده چه تنگه داره کیرمو میشکنه
اونا تلویزیون شروع کردن صدا تلویزیون میومد کم کم داشت آبم میومد ک خوابوندمش دارز کشیدم روش پاهاش گذاشتم رو شانه هام کیرمو گذاشتم تو کسش میگفت بده دیگه دو دقیقه تلمبه زدم ابم اومد در اوردم ریختم رو صورت سینه هاش پا شدم بهش دستمال دادم رفتم تو اتاق تو حموم دوش دو دقیقه گرفتم لباس پوشیم و اومدم دیدم لباس پوشیده و تر تمیز تو بغل مجیده مهسا گفت من ک خسته ام بریم بخوابیم رفتیم تو اتاق در بست پرید تو بغلم گفت تو رو ب دنیا نمیدم گفتم ای کلک خوشت اومده گفت نه .رفت دراز کشید منم تو بغلم کشیدم اونو دیدم صورت اش خیسه گفتم گریه میکنی گفت من دوست ندارم دیگه ضربدری یا هر چی اسمش هست برم بدم میاد خوابیدیم صبح پا شدیم مجید و الهام صبح زود رفته بودن از موقع تا الان یک سال میگذره مهسا افسرده شده زندیگمون دیگه مثل قبل نشد .زندگی مجید الهام هم مثل ما ولی بازم یکم رابطه فقط منو مجید داریم
ببخشید داستانم زیاد سکسی نیست چون واقعیت نوشتم شاید بعضی ها دوست داشته باشند این فانتزی امتحان کنن اصل این فانتزی به نظرم باید دو طرف اوکی باشن اگه غلط املایی داشت شرمنده
نظراتون نشانه شخصیت شماست

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها