داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با دوست گمشده

این اولین و آخرین داستانمه از اولین و آخرین سکسم تا حالا. لطفا اگه مشکلی داره ببخشید.

من رضا هستم و 21 سال دارم. تو دوران دبیرستان با دختری دوست بودم به اسم زهرا که همسن خودم بود و البته زیاد منو تحویل نمیگرفت. بگم که من اون موقع قدم کوتاه بود و وزنم زیاد (170 و 120) به خاطر همین دخترا محلم نمیزاشتن. رابطه ما هم اولش به بهانه فیلم و کتاب شروع شد. من که به شدت عقده ای بودم همه ش دنبال این بودم که یه جوری به زهرا نزدیک بشم و باهاش حال کنم اما محل نمیزاشت اصلا! بعد از چند ماه دوستی من رسما بهش گفتم که دوست دارم و از این حرفا و اینا که خیلی بهش برخورد و تو روم بهم گفت که تو با این قیافه و هیکل سگ بهت پا نمیده چه برسه به من! (هنوز به خاطر این حرفش ازش متنفرم، حیف من) رابطه مون به هم خورد و رفت.

سال دوم دانشگاه که بودم یه بار به طور اتفاقی تو خیابون دیدمش. درجا همدیگه رو شناختیم. بهم گفت رضا چقدر عوض شدی وزن کم کردی؟ (مزخرف ظاهر بین). رفتیم کافی شاپ و نشستیم به صحبت کردن. بهم گفت که الان دانشگاه آزاد کرج درس میخونه(اینو میگم که ظاهرش بیاد دستتون) و به تازگی با دوست پسرش به هم زده. منم که خیلی خوشم اومد از این حرف شروع کردم به چرت و پرت گفتن از خاطرات قدیم. اونم اتفاقا خوشش اومد. (من تو این سه سال 15سانت بلند تر و بیست کیلو لاغرتر شده بودم، چهره م هم زیبا تر شده بود) یه کم که صحبت کردیم بهش گفتم چه خبر از خانواده؟ گفت رفتن قم زیارت (واقعا چه دین خوبیه این اسلام!) گفتم پس یه سر بریم خونه به یاد قدیم (قبلا خونه شون رفته بودم، البته فقط برای حمالی خانم) که خوشبختانه قبول کرد.

وقتی رفتیم خونه دنبال بهونه بودم که سر صحبتو باز کنم که بکشمش تو کار نگاه کردم دیدم گیتار داره گفتم زهرا گیتار میزنی؟ گفت تازه خریدم چیزی بلد نیستم. گفتم پس بده من بزنم. اگه یه روز فرامرز اصلانی رو زدم و خوندم و زیر چشمی دیدم داره ناجور نگام میکنه. فهمیدم دلش میخواد. بهش گفتم زهرا بعد از من دوست پسر داشتی گفت آره. آروم گفتم سکس هم داشتی؟ گفت تا دلت بخواد. اینو که گفت کیرم راست شد. گفتم من سه ساله تو کف تو ام. آرزوم بوده با تو باشم. تو یه دختر بی نظیری. که در جواب گفت ولی تو یه پسر معمولی هستی! (اگه تو کف نبودم در جا ول میکردم میومدم بیرون) گفتم آره شاید. گفتم چند بار سکس داشتی گفت زیاد آخرین بار همین هفته پیش. گفتم دمت گرم من تا حالا نداشتم. از نگاهش فهمیدم بی میل نیست پس دلو زدم به دریا: زهرا میزاری لباتو ببوسم؟

من تو عمرم لب نگرفته بودم از کسی. لبام داشت آتیش میگرفت. چنان میمکید و میمکیدم که گفتم الان لبام کنده میشه. لبمو که ول کرد گفت فقط بگو تا حالا فیلم سوپر دیدی یا نه؟ گفتم تا دلت بخواد. گفت پس یه چیزایی بلدی ضایع بازی در نیاری گفتم سعی میکنم. خوابیدیم رو تخت پدر و مادرش بعد دوباره شروع کردم به لب گرفتن. دکمه های مانتوشو باز کردم زیرش یه تاپ سفید نسبتا تنگ پوشیده بود. گردنشو بوسیدم بعد یه کم با دست سینه هاشو مالیدم. که خودش نشست و مانتو و تاپش رو در آورد. چشمم که به بدن سفیدش خورد قلبم با سرعت نور شروع کرد به تپیدن. نفسم به زور در میومد. سوتینشو باز کرد و گفت ادامه بده. از شکمش لیسیدم و رفتم بالا تا سینه ش و حساب از سینه ش لیسیدم.رفتم پایین و شلوارشو در آوردم. پاشو گرفتم تو دستم و از کف پاش شروع کردم به لیس زدن و رفتم تا رونش. شرتشو در آوردم و واااااااااااااااای… من که کلا کس ندیده بودم کفم برید. فکر کنم کیرم داشت منفجر میشد. یه کم کسشو لیسیدم و بعد دیگه طاقتم تموم شد و اومدم فرو کنم که گفت هوی بی شعور کاندوم بزار! گفتم کاندوم ندارم. گفت من دارم برو از تو کوله م بردار. رفتم سراغ کوله ش و کاندوم رو برداشتم که مارکش هم کاپوت بود. کاندوم و همینجوری نگاه میکردم که گفت بلد نیستی؟ گفتم نه. گفت بزار برات بزارم گفتم نه دست به کیرم بزنی آبم میاد. خلاصه بالاخره کاندوم گذاشتم و رفتم سراغ کسش. گفت شعور داشته باش آولش یواش فرو کن. گفتم باشه آروم فرو کردم و شروع کردم به کار. فکر کنم کمتر از یه دقیقه آبم اومد و افتادم روش. گفت همین؟ گفتم آره اومد. گفن من ارضا نشدم کثافت. گفتم فحش نده میلیسم تا ارضا شی. کسشو لیسیدم تا بعد سه چهار دقیقه ارضا شد. گفت جونت داره در میاد برو از تو یخجال یه چیزی بردار بخور.

از تو یخچال شیر برداشتم خوردم. گفت میتونی دوباره؟ گفتم آره یه کم صبر کن. بیست دقیقه تلویزیون دیدیم تا دیدم کیرم دوباره راست شده گفتم بریم. ایندفعه حسابی سینه هاشو مکیدم جوری که شروع به ناله کردن کرد و فکر میکنم وقتی داشتم دوباره کسشو می لیسیدم ارضا شد. دوباره فرو کردم ایندفعه یه چهار پنج دقیقه ای کردمش و کلی حال داد. اونم حسابی حال کرد و آه و ناله میکرد. ارضا که شدم افتادم روش و حسابی ازش لب گرفتم.

بلند شدم که برم بهم گفت اگه سه سال پیش مثل الانت بودی بهت پا میدادم. من خیلی دوست داشتم دوباره باهاش سکس کنم، اما حرفاش و اخلاق بدش رو دلم مونده بود واسه همین گفتم اگه سه سال پیش مثل الان بودم من بهت پا نمیدادم. از این حرف خودم خیلی لذت بردم. اونم که سوخته بود موقع رفتنم چنان در رو کوبید که یعنی دیگه نه من نه تو…

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها