سلام ،اسم من رضا و این داستان واسه زمان نوجوانیم هستش.
خونه ما و عموم دیوار به دیوار بود،یه پسر عمو دارم دوسال ازم بزرگتره، اسمش ناصر، عموم اینا هروقت میرفتن جایی ،معمولا ناصر میذاشتن خونه که مثلا خونه خالی نباشه و دزد نیاد و از این حرفا، البته شاید قدیما خیلی خانواده ها این طوری بودن، بگذریم
اونروز داشتیم تو کوچه طبق معمول فوتبال بازی میکردیم و هوا که تاریک شد رفتیم خونه و ناصر اومد پیشم و گفت به مامانت بگو اگه میذاره شب بیا خونه ما که منم تنهام و حوصله دوتامون سر نره.
رفتیم خونشون و تلویزیون نگاه میکردیم و نمیدونم چجوری حرف دختر و دوسدختر اومد وسط و حرفایی درمورد رابطه دختر پسرا راستش کیرمم نیم خیز شده بود و میدیدم ناصر هم بعضی وقتا کیرش رو میمالید
آخر شب جا انداختیم بخوابیم و 20 دقیقه تقریبا گذشته بود و من به یه بغل خوابیده بودم دیدم دستشو گذاشت روی کونم و اروم میمالید کونمو، منم چشام بسته بود هنوز خوابم نبرده بود، و با حرکت دستاش رو کونم ، کیرم دوباره داشت بلند میشد،چرا دروغ بگم خوشمم اومده بود،ولی فک میکردم آخرش در حد دستمالیه،
چن دقیقه بعد دیدم داره تلاش میکنه شلوارمو بکشه پایین و ولی با احتیاط اینکارو میکرد و دستشو آورد زیر شلوار وقتی دستش به کونم میخورد لذتم بیشتر شد و خودمو از قصد یه تکون اروم دادم که بتونه یه مقدار دیگه شلوارمو بکشه پایین و چون تکون خوردم سریع دستشو برداشت و چن دقیقه کاری نداشت تا مطمئن شه بیدار نشدم،
جراتشو بیشتر کرد و شلوارمو تا بالای زانوهام به ارومی داد پایین، اینبار با دستش قشنگ لای پامو دست میکشید و لپای کونمو دست میکشید،خیلی خوشم اومده بود،
بعدش متوجه شدم تف انداخت تو دستش و لاپامو تف مالی کرد و کیرشو اروم گذاشت لای پام، کیرش خیلی یواش عقب جلو میکرد از دم سوراخ کونم تا خایه هام میومد کیرش، چن دقیقه ای همینطوری گذشت و خیلی دوسداشتم کیروشو ببینم داغی کیرش مستم کرده بود
تصمیم گرفتم بیدار شم، مثلا یه دفه بیدار شدم و سریع خودشو جمع کرد، گفتم چکار میکنی کثافت و خودمو عصبانی نشون دادم ، گفتم فردا به بابات اینا میگم چکار کردی، کلی التماسم کرد و غلط کردم و معذرت خواهی ، ولی منم از طرفی مست شده بودم و گفتم باشه، چن دقیقه گذشت و گفتم حالا در بیار کیرتو ببینم چقدیه، گفت مسخره میکنی، گفتم نه
کیرشو در آورد خوابیده بود، یکم دسمالیش کردم اونم گفتم توام کیر منو بگیر،بوی کیر داشت دیوونم میکرد ،بهش گفتم جریان امشبو باید بین خومون باشه و گرنه به بابات میگم چکار کردی، قول داد ک بین خودمون میمونه،
کیرش سیخ که شد یهویی هوس کردم بخورمش ، بدون اینکه چیزی بگم شروع کردم سرشو لیس زدن آروم گذاشتم دهنم، خیلی حال میداد شاید یه ربع براش قشنگ ساک زدم ، بعضی وقتا میگفت صبر کن بسه داره ابم میاد بعدش دوباره میخوردم تا اینکه دیگه آبش اومد و ریخت تو دستش، رفت خودشو شست
خوابیدیم و دیگه هم هیچ اتفاقی بینمون نیفتاد،
تو کل عمرم همین لاپایی دادنم بود و ساک زدنم، ولی حالا بعد چن سال هنوزم به ساک زدن فک میکنم ، خیلی دوس دارم کیر یکیو ساک بزنم،ولی پیش نیومده
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: رضا