داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زن پسردایی را گاییدم (۳)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام دوستان
این قسمت مطلب سکسی نداره و بیشتر از اتفاقات زندگی خودم و نازنین گفتم
در دو لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه بهتون گفتم که علی به قدری اعتیادش زیاد شده بود که اصلا هیچی واسه اش مهم نبود و با وجود اینکه میدونست نازنین با من رابطه داره او فقط در خواست پول از من داشت
البته من و نازنین جوری شده بود که بعضی وقتها من خونه نازنین و علی میموندم و علی داخل اتاق دیگه خودش می‌ساخت و به قدری گیج و منگ میشد که اصلا هیچی نمی فهمید و من و نازنین تا صبح کنار هم بودیم نازنین دیگه به من عادت کرده بود و حداقل هفته ای یک بار با هم سکس داشتیم ،من هم پول مواد علی را جور میکردم اینجور هم نازنین مجبور نبود بره خونه باباش یا بره دنبال طلاق ،آخه من ونازنین فهمیده بودیم که علی یه جورایی دیگه غریزه جنسی نداره و نسبت به نازنین احساسی نداره
سال آخر و ترم آخر دانشگاهم بودباید برمیگشتم شهرستان ،سال آخر دانشگاه بود که دایی ام سکته کرد البته با عمل جراحی دوباره خوب شد ولی دائم حرص علی میخورد من درسم که تموم شد برگشتم شهرستان و عملا رابطه من با نازنین قطع شد سال ۷۷ بود اونموقع هنوز موبايل به این شکل نبود و به ندرت کسی داشت و من فقط شماره ثابت نازنین را داشتم گاهی وقتها به نازنین زنگ میزدم ،دایی ام هر وقت میومد شهرستان ،علی را باخودش نمی آورد چون باعث آبروریزی بود با اون اعتیادش
من با خرید خدمت سربازی از رفتن به خدمت معاف شدم سال ۷۸ بود آخرین دوره خرید خدمت بود،همون سال هم مشغول بکار شدم داخل یه شرکت خصوصی ،گاهی وقتها شاید دو یا سه ماه یک دفعه به تهران میرفتم و با نازنین بودم ،تا سال ۸۰ ، اون سال فهمیدم علی به کمک جند تا از اقوام ترک اعتیاد کرده و دوباره به زندگی عادی برگشته ،نازنین هم با علی دوباره خوب بودند و آخرین سکسی که با نازنین داشتم نازنین گفت بهزاد جان علی دوباره با من خوب شده و با هم سکس هم داریم و میخام از علی بچه دار بشم اونها با دارو و دکتر بچه دار شدن ،عملا رابطه من و نازنین هم قطع شد البته از نظر سکس ،من هم سال ۸۱ با یه دختر از اقوام مادری ازدواج کردم ،اسم خانمم مهناز هست مهناز زن خوشگلی هست البته از لحاظ شهوت سرد هستش و به سکس کمتر اهمیت میده شاید هم من زیادی شهوتی هستم
نازنین و علی برای ازدواج من اومدن شهرستان ،علی منو یه جور دیگه میدید شاید از لحاظ اینکه قبلا با نازنین بودم و باهاش رابطه داشتم خجالت می‌کشید بگذریم ،من دلم با نازنین بود تا سال ۸۶ که دایی‌ام فوت کرد ایندفعه هم به خاطر علی بود ،بله علی با اینکه یه پسر تقریبا ۵ ساله داشت و یه کار خوب ،ولی این سری به جرم قاچاق مواد ،دستگیر شد و حکم زندان گرفت به مدت ۲۰سال ، دایی ام سکته دوم کرد و فوت کرد،علی رفت زندان و نازنین موند با پسرش امیر محمد، نازنین درخواست طلاق داد و تونست حکم طلاق را هر جوری بود بگیره یه سال بعد پدر نازنین هم داخل یه صحنه تصادف فوت کرد ،نازنین خیلی تنها شده بود و عملا با یه بچه آواره خونه مادر و یا خواهرش بود تا اینکه با کمک مادر و خواهراش و ارث پدری یه آپارتمان کوچک خرید ،من از نازنین کمتر خبر داشتم فقط از طریق موبايل با هم در ارتباط بودیم ،من از لحاظ کاری پیشرفت کردم و خودم مستقل شدم و یه شرکت خصوصی داشتم ، نازنین بعد زندان رفتن علی و طلاق گرفتن چند باری ازم خواست که بیاییم تهران و کنارش باشم ولی امکانش کم بود و نمیشد دائم رفت تهران ،ممکن بود دردسر بشه ،من هم با اینکه امکان سکس با زنهای دیگه را داشتم ولی سکس با نازنین را دوست داشتم ، بالاخره تصمیم گرفتم هر جوری هست با نازنین دوباره رابطه داشته باشم به خانمم گفتم من حداقل ماهی دو یا سه بار باید برم تهران به خاطر خرید جهت پروژه هام ،البته قبلش با یکی از دوستان صمیمی که تهران بود هماهنگ کرده بودم و خانمم هم از طریق اون مطمئن شده بود که من میرم شرکت دوستم
از سال ۸۸ من دوباره رابطه با نازنین شروع شد اون هم داخل خونه خودش ،هر موقع میرفتم تهران صبح ها که نازنین تنها بود خونه نازنین بودم امیر محمد میرفت مدرسه ،من و نازنین با هم بودیم‌ سکس با نازنین خیلی خوب بود هم او هم من از کنار هم بودن لذت می‌بردیم نازنین خیلی خوشگله ،من هم از سکس با مهناز خانم خودم راضی نبودم فقط نازنین منو ارضا می‌کرد، من نیازهای مالیش را برطرف میکردم و او هم با سکس های خوبش به من حال میداد من و نازنین تا دو سالی اینجوری با هم بودیم تا اینکه دفعه آخری که خونه اش بودم بهم گفت بهزاد جان برای من خواستگار اومده و یه مرد تقریبا ۴۸ ساله که خانمش فوت کرده از من خواستگاری کرده و وضعیت مالی خوبی هم داره و مادر و خواهرام اصرار بر ازدواج من دارند ،چکار کنم ،به نازنین گفتم خب تصمیم گیری با خودته ،اگر بگی نه که خوشحال میشم چون برای خودم میمونی ولی اگر ازدواج کردی هم امیدوارم خوشبخت بشی ،نازنین بهم گفت بهزاد من به خاطر خانواده و فشار اقوام مادری مجبورم البته ته دلم این بود که ازدواج نکنه و اگر هم ازدواج کرد دوباره باهاش باشم‌ آخه سکس با نازنین و اون اندام سکسی که داشت آرزوی هرمردی بود هم از کون و کص چیزی کم نداشت هر وقت باهاش سکس میکردم تا چند روز آرامش عجیبی داشتم نازنین خودش هم حشری بود و تو سکس چیزی کم نمیزاشت خب حیف بود که از دستش بدم گاهی وقتها تا یک ساعت سکس میکردیم همیشه هم دوست داشت آب کیرم داخل کصش خالی کنم میگفت خیلی لذت میبرم
نازنین بالاخره زمستان سال ۹۰ با یه مرد تقریبا ۴۸ ساله که بنگاه املاک داشت ازدواج کرد البته بعد از این ازدواج اتفاقات جالبی افتاد که سری بعد براتون میگم

ادامه…

نوشته: بهزاد

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها