داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

حرف , حرف بابا 12


بابا یه جوری کوس منو می خورد که از تاب و توان افتاده بودم . وسط بدنم و کوسم داغ کرده بود . می خواستم جیغ بزنم و دنیا رو خبر دار کنم که دارم کیف می کنم . و این بابامه که داره به من حال میده . انگار اون لحظه از هیچی هراس نداشتم -عزیزم شیدا جونم یواشتر دلم نمباد تورو این قدر اذیت کنم وکف دستمو رو دهنت فشار بدم . دختر خوشگله من نباید اذیت شه -بابا حرف می زنی چرا کوسمو بخور لب و دهنتو از روش نگیر من میخوام . زود باش . کوس کوچولوی من رفته بود تو دهن بابا جونم و انگاری داشت آب می شد . دستای کوچیکمو فرو کرده بودم لای موهای بابا و نوازشش می کردم و هر چند لحظه یک بار سرشو به کوسم فشار می دادم . بابا وقتی چوچوله هامو تو دهنش میک می زد طوری می شدم که حس می کردم دوطرف و بالای کوسم که تو دهن بابا جونمه مث یه یخ داغیه که داره آب میشه . واسه یه دقیقه همچین حالتی پیداکردم . اون یخ  داغ داشت آب می شد . کوسم مث یه کره داشت تو دهن بابا شهریارم آب می شد . اون لحظه که این حسو داشتم فهمیدم که رفتم اون بالابالاها بالای قله .. همون جایی که بابا صحبتشو می کرد . همونجایی که ازش به عنوان یه اوج یاد می کرد . این بار جیغ نکشیدم فریاد نزدم ولی موهای پدر جونو تا می تونستم از ریشه فشارش دادم . بمیرم براش هیچی نمی گفت با این که به اوج رسیده بودم ولی هنگام پایین اومدن از بلندی بازم کیف می کردم -بابا حالا آروم تر بخور . رسیدم به همونجایی که تو می گفتی . همون جایی که بهترین لذتو واسه یه زن داره . همونجایی که وقتی یه خانوم بهش برسه دیگه هیچی نمی خواد و همیشه خوشحاله .. این حرفای گنده تر از دهنمو بابا جونم بهم یاد داده بود . منم از این که اونو تکرارش کنم لذت می بردم . چند دقیقه ای  خودمو انداختم تو بغل بابا . سرمو گذاشتم رو سینه اش و باهاش درددل کردم -بابا تو هنوز نمی خوای بذاری تو کوسم ;/; درسته به اوج رسیدم ولی دلم میخواد کیرت بره تو کوسم ببینم چه حالی بهم دست میده -دختر مگه تو عرب شدی . تازه الان تو قبایل بدوی و عقب افتاده و بیابون نشینهاش دختر تو سن تو کوس نمیده که تو الف بچه اونم به بابات میخوای بدی -بابا از این حرفا نزن که ازت دلخور میشم . اولا که من بچه نیستم وواسه خودم خانومی شدم در ثانی این همه دختر تو دنیا مگه از اول بچگیشون این جوری خودشونو لخت تو بغل باباشون میذارن ;/;بهم عادت دادی و خوش به حالم کردی حالا بیشتر از این نمیخوای بدی ;/; -دختر م عزیز دلم چه جوری حالیت کنم . می دونستم تا حدودی که چه عرض کنم همش حق باباباست ولی انتظار داشتم یه جوری مسئله رو حل و فصلش کنه . کوسم انتظار داشت . اونم شده بود بلای جونم . اونم کیر می خواست همش با خودم ور می رفتم .. کیر بابا جونو گرفتم تو دستام واسش ساک زدم . دوباره رگهای کیرش متورم شده بود . سرخ و سفید . خیلی خوشم میومد و داغ داغ بود . وقتی تو دهنم جاش می دادم و میکش می زدم حال می کردم از این که کیر بابا جونو شقش کرده اونو به هوس آوردم .-شیدا جون آههههههه دوباره آبم داره جمع میشه . قربون دستات اون دستای دخترونه و ناز و لطیفت برم . عزیز دلم . شیدای من هستی من . همه چیز من . اوخخخخخ نه . کیر بابا رو که می خوردم بازم مث بیشتر وقتا یه دستمو گذاشته بودم رو سینه اش و با موهای سینه پدر خوشگلم ور می رفتم . خیلی از حالت این قسمت از موهای بدنش خوشم میومد . موهای سفیدوکه خیلی کم بود واسش می کندم . کی میشه این دهنم گنده تر شه و منم تپل تر شم تا بیشتر کیر بابا رو بفرستم توی دهنم وبهتر واسش ساک بزنم . این بار آخرای کار قبل از این که بابا جون بی طاقت بی طاقت بشه واسش ساک درجا زدم . چهار پنج سانت بالای کیرشو که کله اش هم جزو اونا بود گذاشتم تو دهنم و با همون کله اش یه دفعه همه رو به سرعت میک می زدم . این قدر با ظرافت وسریع این کارو انجام می دادم که بابا از هوس به خودش می پیچید . یهو دیدم به خودش لرزید و یه آه بلندی کشید و یه جانی گفت و فرت و فرت و فرت تو دهنم خالی کرد . حالا دیگه خوردن آب کیر بابا بهم مزه می داد . وقتی بیشتر بهم مزه می داد که می دونستم اونم با این کار من احساس لذت بیشتری می کنه . حالا پدر جونم بیحال و بیحس شده بود وخودشو انداخته بود رو تخت . می دونست اگه بخواد سنگینی خودشو بندازه رو من , دخترش خسته میشه و نفسش می گیره . بازم سرمو گذاشتم رو دل بابا .  واسش حرف زدم . می دونستم خوشش میاد .-بابای نازم تو رو از همه دنیا بیشتر دوست دارم . از همه گلها از همه آدمها از مامان جونم بیشتر دوستت دارم . خودمو واسش لوس می کردم . از نوک پاش تا موهای سرشو غرق بوسه می کردم . وقتی به این فکر می افتادم که خانومای دیگه از این کارا باباباجونم می کنن حرصم می گرفت . راستش من هنوز چیزی ندیده بودم واثری از این کارها به چشمم نخورده بود که اگه می دیدم و متوجه می شدم روز گار بابارو سیاه می کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها