داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

تصادف با زن افغان

سلام
ماجرایی که میخوام براتون تعریف کنم مال پارساله اول از خودم بگم من 32 سالمه (من 25 سالگی ازدواج کردم و 4 سال بعدش جدا شدیم و زنم طلاق گرفت به دلیل عدم تفاهم) بعد از جدا شدن از زنم یکم پول پس انداز کرده بودم با پول رهن و وام و… تونستم یه خونه نقلی نزدیک میدون خراسون بگیرم جای خوبی نبود ولی باز هم از اجاره دادن راحت شده بودم ولی اقساط وام ها و قرص ها مدام میرفت رو اعصابم. شغلم معلمی بود و اصلا از شغلم راضی نبودم ولی چاره ای نداشتم.

خب بریم سراغ اصل ماجرا
اردیبهشت 98 بود و فصل تدریس خصوصی بود منم پراید زن داداشم رو ازش قرض گرفتم که کلاس خصوصیامو باهاش برم و بیشتر بتونم کلاس بگیرم. پنج شنبه بود از صبح رفته بودم کلاس مغزم داشت سوت میکشید ساعت 6 بود یه کلاس دیگه داشتم سمت پیروزی. رفتم کلاس رو تا داشتم برمیگشتم که برم خونه چون شلوغ بود از کوچه پس کوچه ها انداختم با گوگل مپ نگا میکردم و میرفتم تا این که اخر یه کوچه که به خیابون باز میشد ترافیک بود منم اخرین ماشین بودم اعصابم به شدت خورد بود حوصله نداشتم که یه دفه کوووپ یکی زد پشت ماشین (حالا ماشین امانت هم بود) دیگه جوش اورده بودم پیاده شدم دیدم راننده یه زنه سرش رو محکم کوبید تو فرمون منم جلو رفتم و داد و بیداد که خانوم چیکار میکنی ماشین رو داغون کردی و… زنه سرشو گذاشته بود رو فرمون و گریه میکرد
راه هم بند اومده بود ماشین های پشت سری بوق میزدن من از ماشین عکس گرفتم و ماشین رو جابجا کردم ولی زنه هنوز داشت گریه میکرد ماشین ها هم بوق بوق. یکم اب خوردم حالم جا اومد رفتم جلو زنه سرشو بلند کرد دیدم یه دختر افغانیه تعجب کردم گفت اقا میشه ماشین رو جابجا کنید و پیاده شد
منم ماشین رو بردم کنار تا راه باز شه گفتم خانوم یا زنگ بزنید شوهرتون بیاد یا زنگ بزنم افسر بیاد. دیدم زانو زد و به پام افتاد گفتم خانوم چیکار میکنی پاشو زنگ بزن شوهرت بیاد حلش میکنیم. تورو خدا منو ببخشید شوهر اگه بفهمه سرم رو میبره توروخدا.
خیلی مظلومانه گفت دلم براش سوخت گفتم پاشو بلندش کردم بردمش تو ماشین یه بطری اب بهش دادم. یکمشو خورد گفت الان زنگ به پلیس میزنید؟ گفتم اگه خسارتم رو ندید بله چون ماشین امانته گفت نمیشه گذشت کنید گفتم مال خودم نیس میگم امانته. شروع کرد به ناله کردن منم حوصله شنیدنشو نداشتم رفتم کنار که زنگ بزنم افسر بیاد که دوید اومد دوباره به پام افتاد گفتم بلندشو خانوم زشته ولی فایده نداشت.
اخر گفتم باشه زنگ نمیزنم بلندشو بریم تو ماشین بلندش کردم که ببرمش تو ماشین یه لحظه زیر بغلشو که گرفتم دستم خورد به سینه هاش خیلی نرم بود منم که بعد طلاق رابطه نداشته بودم حسابی راست کرده بودم.
خلاصه بردمش تو ماشین یکم که اروم شد گفت ما سرایدار یه ساختمون هستیم این ماشین هم مال یکی از ساکنین اونجاست که نیست رفته مسافرت سویچ را داده بود به ما چند باری با شوهرم رفتیم بیرون ولی به من نمیداد رانندگی کنم امروز رفته بود سر به اقوامش تو کرج بزنه من باهاش نرفتم و ماشین رو برداشتم و اینجوری شد.
(ماشین من سپرش قسمت بالای پلاک یه ترک خورد ماشین البته ماشین من 132 بود و ماشین اون چراغ سمت راننده شکست)
گفتم بالاخره باید یه جوری حساب کنیم باهم چون ماشین منم امانت بوده شما هم که گواهی نامه نداری (بدبخت نمیدونست اصلا چیه) خلاصه التماس کرد که به پلیس زنگ نزنم منم گفتم باشه ولی یه شرطی داره گفت چی گفتم جای خسارت میتونی بیای خونمو تمیز کنی (البته میخواستم بکنمش ولی گفتم یه تیر دو نشون کنم) اونم چاره ای نداشت گفت ماشین رو چیکار کنم گفتم بزارش همین جا درشو قفل کن با ماشین من میریم کارت که تموم شد میارمت همین جا گفت باشه سوار شد و رفتیم تو راه یکم باهم حرف زدم زیاد یادم نیس چی گفتیم فقط یادمه ازش پرسیدم بچه داری؟ گفت نه تازه ازدواج کردم گفتم شوهرت کی میاد گفت تا فردا اونجاست نمیاد گفتم سرایداریتون کسی هست الان گفت نه ولی مشکلی نداره اگه کاری داشته باشن زنگ میزنن و… تا رسیدیم خونه.
خونه من طبقه دوم بود ماشین رو پارک کردم و رفتیم بالا در رو باز کردم اومد گفتم این جارو و اینم دستمال و… مشغول شد. منم یه کنار وایسادم و نگاه میکردم سالن رو تمیز کرد اشپزخونه و گاز رو تمیز کرد و ظرف های نشسته رو هم شست و رفت اتاق خواب رو هم مرتب کرد بعد وایتکس دادم بهش دستشویی رو هم شست گفتم خسته نباشی یه دست هم به حموم بکش خیلی خسته شده بود ساعت نزدیک 12 شب شده بود گفت باشه و بلند شد رفت منم پشت سرش رفتم قشنگ وایتکس ریخت همه جا بعد که میخواست بشوره اب رو که باز کرد رو حالت دوش بود یه دفه اب ریخت رو سر و کلش (تا اینطور شد منم تو کونم عروسی بود که بهونه جور شد لباسشو در بیاره) بهش گفتم اشکال نداره لباساتو در بیار کثیف هم شده میندازم ماشین از خجالت صورتش قرمز شد و گفت نه میرم خونه گفتم نه بده میشورم بعد بپوش اینطوری ماشین رو هم کثیف میکنی اخر بعد یه عالمه ناز کردن قبول کرد و در اورد اول شالشو باز کرد بعد مانتوشو در اورد و زیرش یه بلوز پوشیده بود اونم بهش گفتم در بیاره با خجالت در اورد و پشتشو کرد به من که سینه هاشو نبینم و در اخر شلوارشو در اورد تا چشمم با کونش افتاد کیر راست راست شد طوری که شلوارمو داشت جر میداد.
لباس هارو ریختم ماشین تایمشم گذاشتم 2 ساعت (از عمد)اونم اونجا رو شست و اومد بیرون بهش گفتم بیا بشین تا لباسات شسته میشه یکم استراحت کن
اونم به حالتی که دستشو گرفته بود رو سینه و کسش اومد نشست یهو دیدم ساعت 2 شده شام هم نخوردیم (من چون دیر ناهار خوردم گشنم نشده بود) بهش گفتم ببخشید من یادم رفت اصلا شام یه چیزی اماده کنم اون هم بیچاره گفت نه زحمت نکشید من چیزی میل ندارم (دروغ میگفت چشماش داشت از ضعف بسته میشد) یکم برنج مرغ تو یخچال داشتم اندازه هردومون بود گذاشتم ماکروفر گرم بشه اونم صاف روبروی اشپزخونه نشسته بود منم با کیر راست جلوش راه میرفتم (پیش خودم گفتم کاری که نمیتونه بکنه بزار بفهمه) غذا رو اوردم و با هم مشغول خوردن شدیم و سر صحبت رو با شوخی و خنده باز کردم کم کم رفتم سراغ شوخی های سکسی اول بدش میومد و میگفت زود تر لباس های منو بده برم البته نمیتونست بره کم کم یخش باز شد و دیگه چیزی نمیگفت به بدنش دست میزدم.
غذا که تموم شد بلند شد رفت ظرفا رو جمع کرد و برد شست یه نگاه به لباسشویی کرد گفت هنوز 1 ساعت و نیم دیگه مونده؟ مگه رو چند گذاشتی گفتم عه اشتباه زدم پس کاری نمیشه کرد بزار بشوره گفت دیرم شده باید برم شوهرم زنگ میزنه میبینه نیستم منو میکشه گفتم خب میخوای همینطوری ببرمت؟ چیکار کنم هیچی نگفت رفت نشست منم رفتم پیشش نشستم و گفتم حالا چرا ناراحت شدی و بغلش کردم گفت از من دور شو من شوهر دارم گفتم بیخیال بیا امشب یه حالی بکنیم. میخواست از دستم فرار کنه ولی نمیتونست اخرش تسلیم شد.
بلندش کردم و بردمش تو اتاق خواب بردمش روی تخت و شروع کردم به مالیدن و خودن گردنش هیکل خوبی داشت چاق نبود سینه هاش 75 بود و بدنش سفید بود سوتینشو باز کردم سینه هاشو شروع کردم به خوردن سینه های خوبی داشت نوکش قهوه ای روشن و کوچیک بود اونم خوشش اومده بود منو فشار میداد به سینش.
بعد از خوردن سینه هاش همه لباسامو در اوردم به جز شرتم یکم کنارش خوابیدم و باز سینه هاشو مالیدم و گردنشو خوردم حسابی حشری شده بود دست زد به کیرم کیرم هم حسابی شق شده بود شرتمو در اورد و شروع کرد به ساک زدن حرفه ای هم ساک میزد لب هاشو محکم دور کیرم میکشید و تخمام رو میمالید با دستاش اینقدر محکم میک میزد که داشت آبم میومد بلند شدم و گفتم بسه.رفتم سراغ شورتش سرمو بردم بین پاهاش و شورتش رو در اوردم وای چقدر کس سفیدی داشت دیگه نمیتونستم خودمو نگه دارم افتادم به جون کسش. مثل وحشیا داشتم میخوردمش اونم سرمو به کسش فشار میداد یه دفه پاهاشو جمع کرد بدنش شروع کرد به لرزیدن چند ثانیه میلرزید بلند شدم از کشو زیر تخت یه کاندوم برداشتم (اینا رو نگه داشته بودم که شاید موردی جور شد بکنم ولی جور نشده بود تا اون روز) اومدم در بیارمش دیدم یکم شل شده بردم جلو و بهش گفتم بخورش اونم مثل دفه قبل شروع کرد به ساک زدن بعد چند دیقه کیرم راست راست شده بود کاندوم رو ازم گرفت و کشید رو کیرم رفتم عقب پاشو دادم بالا کیرم میمالیدم به کسش کیرم حسابی راست شده بود و کس اونم خیس خیس و تشنه کیر بود.
بعد چند دیقه یه دفه کردم تا ته تو کسش یه جیغ کوچیک کشید وای عجب کص تنگی بود اصلا باورم نمیشد اینقدر تنگ باشه یه چند تا تلمبه اروم زدم و کم کم سرعت رو بردم بالا از بس تنگ بود همون چند دیقه اول ابم اومد. بیحال خوابیدم کنارش نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت 3و نیم شب شده گفتم امشب همینجا بخواب صبح میبرمت با تکون دادن سر تایید کرد.
رفت حموم یه دوش گرفت منم حال نداشتم رفتم دستشویی و کاندوم را در اوردم و خودمو شستم بعد رفتم تو اتاق و تخت دراز کشیدم گفتم صبح میرم بعد حمومش اومد کنارم خوابید.
خیلی زود هم خوابش برد ولی من بیخوابی زده بود به سرم خوابم نمیبرد اروم بلند شدم رفتم تو اشپزخونه لباس هاش را شسته بود ماشین از ماشین در اوردم و بردم تو تراس پهن کردم (خواهر لباس های بنده خدا تو ماشین گاییده شده بود) پیش خودم گفتم امشب که موقعیت جور شده و کس به این تنگی اینجاست حیف نیس یه بار بکنیش؟
یکم مغز گردو و پسته و بادوم اسیاب کرده بودم از قبل با شیر و عسل یکم پودر نارگیل هم اضافه کردم بهش و با خرما زدم بر بدن. رفتم روی مبل راحتی نشستم و تو اینستا و تلگرام چرخیدم یکم ساعت نزدیکای 6 بود معجون دست ساز خودم اثر کرده بود یادم اومد اسپری هم دارم (البته بعد دیدم تاریخش گذشته) اروم رفتم تو اتاق و برداشتم و بردم دستشویی زدم چند دیقه صبر کردم و شستم و اومدم تو اتاق دیدم خوابه هنوز آروم رفتم کنارش خوابیدم.
یواش یواش پتو رو زدم کنار از روش اروم اروم نوازشش کردم خودمو بهش نزدیک کردم کیرم کم کم داشت راست میشد موهاشو اروم زدم کنار و گردنشو بوس های کوچیک کوچیک میکردم یهو بیدار شد و خودشو جمع کرد. گفتم چرا خودتو جمع کردی گفت نه نمیخوام گفتم چرا مگه بد بود دیشب؟ گفت نه من متاهلم شوهر دارم زشته گناهه و… گفتم حالا ما که دیشب کردیم یه بار دیگه هم روش خلاصه اینقدر گفتم تا اخر رام شد و اومد دوباره هم سکس کردیم (دیگه تعریف نمیکنم چون خیلی طولانی میشه) فقط این بار زمانش خیلی بیشتر بود چون اسپری زده بودم البته بینش میخواستم کونشم بکنم که نزاشت منم بیخیال شدم ابم که اومد گفت پاشو منو ببر دیگه گفتم باشه. با ماشین بردمش همون جا که تصادف کرده بودیم گفت حالا ماشین رو چیکار کنم گفتم من درستش میکنم بردیم چراغشو خریدیم بردیم تو پارکینگ همون ساختمون باز کردم و چراغشو درست کردم بنده خدا خیلی هم حرص میخورد میگفت شاید یکی ببینه ولی 8 صبح جمعه همه خواب بودن کسی نبود چراغشم درست کردم و میخواستم برم 200 تومن بهش دادم گفتم اینم دستمزدت خونه رو تمیز کردی خیلی خوشحال شد و گرفت. موقع رفتن شمارش رو هم گرفتم. بعد از اون تقریبا هفته ای یک بار میومد خونه رو تمیز میکرد و با هم حال میکردیم (بعضی وقت ها مهمون داشتن نمیتونست بیاد ولی اکثرا میومد هر هفته) تا عید 99 که از اونجا رفتن کرج بعد این که رفتن رابطمون کم شد و متوجه شدم حامله شده دیگه رابطه نداشتیم. ماشین زن داداشم رو هم همونطوری پس دادم گفتم موتوری زد از عقب بهم خسارتشم بهش دادم بره درست کنه.
امیدوارم خوشتون اومده باشه. اگه جایی غلط املایی داشت ببخشید چون شب ها مینوشتم و داستان هم طولانی بود ممکنه غلط داشته باشه. درضمن توصیه میکنم کس افغانی گیرتون اومد از دست ندید.

نوشته: آقا معلم

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها