داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین کون دادن هومن

اسمم هومن الان 28 سالمه 15 سالم بود هر وقت جق میزدم با خیار یا جا مسواکی میکردم تو کونم وقتی میخواست آبم بیاد کلی بهم حال میداد. اولین باری که کون دادم رو هیچ وقت یادم نمیره خالم اینا اومده بودن خونمون سر ظهر خالم اینا با مامانم رفتن خرید من هم داشتم درس میخوندم شوهر خالم هم که 38 سالش بود خواب بود حوصلم سر رفت خواستم برم حموم . هوس کردم جق بزنم یه خیار هم با خودم بردم تو هموم . شروع کردم به کردن تو کونم و جق زدن . یکهو صدای شوهر خالم از پشت در حموم اومد که صدا میکرد کسی خونه نیست چرا یکهو در حموم رو باز کرد بدنم یخ کرد چشاش 4 تا شد بعد سریع رفت بیرون. من قلبم داشت میترکید از حموم اومدم بیرون رفتم سر درسم بعد شوهر خالم صدام کرد و گفت این چه کاریه که داشتی میکردی من که به اب دهنم رو بزور قورت میدادم گفتم به خدا هیچی. گفت الان مامانت بیاد بهش میگم . گفت تو رو خدا علی آقا نگو گه خوردم قول میدم دیگه اینکارو نکنم به خدا دوستام گفتن با جلوم ور برم. علی آقا خندید گفت نه بچه جون داشتی با خیار میکردی تو پشتت گفتم نه به خدا اشتباه دیدی گفت من کاری ندارم الان مامانت بیاد بهش میگم پسرت مثل دختراست. کلی گریه کردم گفتم توروخدا نگو. گفت شرط داره گفتم باشه چه شرطی گفت باید من با جلوم مثل خیار بکنم تو شتت وگرنه به مامانت میگم. با کلی بد بدختی و ترس بالاخره قبول کردم اول کیرش رو در اورد گفت باید بخوری منم به زور خوردم بعد گفت برگرد میخوام بکنم تو کونت . خیلی گریه میکردم اما بالاخره علی آقا من رو به زور برگردوند و کیرش رو گذاشت دم سوراخم و یکم جلو عقب کرد و توف زد بعد شروع کرد به تلمبه زدن خیلی دردم میومد هی به من میگفت بچه کونی بازم دوست داری خیار بکنی تو کونت حدود دو سه دقییقه کرد تا آبش اومد بعد به من گفت حالا پاشو برو . چند روز بعد وقتی میخواستم جق بزنم دیگه میترسیدم که خیار بکنم تو کونم . تا 5-6 ماه میترسیدم اما نمیدونم چی شد که از اون به بعد هر وقت میخواستم جق بزنم حرفای شوهر خالم که بهم میگفت تو کونی هستی تو گوشم زمزمه میشه و با اون حرفا جق میزنم. بعد از اون هم چند بار بهش دیگه با خواست قلبیه خودم کون دادم . اینطوری شد که من دیگه کونی شدم . به خدا واقعیت رو نوشتم.

نوشته: هومن

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها