داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین سکس من با عشق زندگیم

سلام دوستان سینا هستم ، 21 سالمه و ساکن یکی از شهر های شمال شرقی کشور

چند سالی میشه که مخاطب این سایت هستم، همیشه مطالب و داستان های انجمن کیر تو کس رو میخوندم و فکر این رو نمیکردم که خودم یک روز بیام داستان خودمو ارسال کنم، همیشه با حسرت داستان هایی رو میخوندم که دوست پسر و دوست دخترا، عاشقانه با هم سکس داشتن
گه گـاهی هم فکر میکردم که این داستان ها فیک باشه و راست نباشن …

یکی از فانتزیام همیشه این بود که یک روز بیاد تا داستان خودم رو بفرستم تو این سایت ولی اون روز نیومد نیومد و هر سال که میگذشت میگفتم نه این اتفاق نمیوفته ولی به لطف عشق زندگیم این اتفاق افتاد و من میخوام داستان اولین سکسم رو با دوست دختر عزیزم رو تو این سایت بزارم

(( داستان کاملا واقعی هست و فقط اسم شخصیت ها عوض شده ))

تابستان بود و من بیشتر از همیشه شکسته تر و تنها تر بودم ، تو یکی از روزهای تابستان ، تو تلگرام تو گروهی بودم و یک شخصی رو دیدم ، کسی که یک قبلش دوست داشتم باهاش دوست بشم و ماله من بشه ولی به خواطر این که فکر میکردم من رو قبول نکنه بهش پیشنهاد دوستی ندادم.
گذشت و بعد یک سال دوباره تو گروهی دیدم و سلام و احوال پرسی کردیم چون کم و بیش همدیگه رو میشناختیم …
بعد من به یکی از دوستام گفتم که با این دختر رابطت چطوره و گفت که خوبه و صمیمی هستیم ; من بهش گفتم -یه لطفی میتونی بهم بکنی ؟ میشه بری پی وی این دختره و بگی که من ازش خوشم میاد و دوستم این کار رو انجام داد
در جواب دختر مورد علاقم گفت که نــــه نمیشه بنا به دلایلی ( چون فکر میکرد من شوخی میکنم و انتظار نداشت من بیام پیشنهاد بدم بهش )
این بار پیشنهاد رو قبول نکرد و فردا روزش خودم رفتم پی وی و خودم باهاش صحبت کردم و باز یک سری دلایل دیگه آورد که نیمشه با هم باشیم با این که من اصرار کردم و گفتم که این دلایل رو میشه حل کرد
چند روزی گذشت و گذشت من تمام پیام هایی که بهش داده بودم رو حذف کردم و شبش بهم پیام داد

ممنون که پیام ها تو حذف کردی
منم در جواب گفتم شاید بخوای به کسی فوروارد کنی و خوشم نمیاد
-بهم گفت که من همچین آدمی نیستم و بهم برخورد این حرفت
خلاصه به این شکل بحث باز شد و از شانس خوب من ( (biggrin) ) زیاد حالش خوب نبود و من خواستم کمی دلداری بدم و بحث ما تا ساعت 5 صبح کشیده شد ، گذر زمان رو اصلا حس نکردم . تو این چند ساعتی که با هم صحبت کردیم خیلی چیزا ازش فهمیدم و تو دلم گفتم ” ای کاش ای کاش مال من بودی ”

من همیشه تو ذهنم یک سری شاخصه برای دختر ایده ال ــم داشتم و متاسفانه همچین دختری پیدا نکرده بودم و هر چی بیشتر دنبالش میگشتم بیشتر نا امید میشدم و فکر میکردم که همچین دختری اصلا وجود نداره

موقعی که با دختر صحبت میکردم و بیشتر میشناختمت میگفتم تو دلم خیلی شخصیتش به دختر ایده الم نزدیکه شخصیتش . اون شب باهام درد و دل کرد و تونستم حالش رو خوب کنم و فقط قصدم خوب کردن حالش بود ، چون شخصیت من جوری هست که اگه ببینم کسی ناراحته منم ناراحت میشم و باید خوب کنم حالش رو

آخر سر تو دلم گفتم بزار تیر آخر رو بزنم شاید شاااید قبولم کرد …
بهش گفتم که اگر من تو زندگیت بودم همیشه خوشحالت میکردم و پشتت میبودم ، بازم به پیشنهادم فکر کن شاید نظرت عوض بشه حالا که من رو شناختی…
تا ساعت 5 صبح صحبت کردیم و من ساعت 6 باید میرفتم جایی و خوابیدم
بعد گهگاه بهش پیام میدادم و یکم صمیمی شدیم و اون یک جوری رفتار میکرد انگار من دوست پسرشم و کمی حساسیت نشون میداد و این من رو خیلی ذوق زده میکرد
میگفت به کارت برس و امتحانت رو خوب بده ، اگه اینکارو نکنی ناراحت میشم و …
اون روز گذشت و من با شور ذوق اومدم خونه و شب بود که داشتیم صحبت میکردیم و بهش گفتم من هنوز جوابم رو نگرفتما برای پیشنهاد و گفت که یکم بیشتر فرصت بده تا بیشتر بشناسمت و چند روزی گذشت و بلاخره من رو قبول کرد

هر روز که میگذشت بیشتر به این تفکر میرسیدم که بله این دختر دختر رویا های منه
این دختر بی نظیرررررهههه ، یه دختری میخواستم که یک عشق واقعی رو باهاش پایه ریزی کنم ، یک عشق کم نظیر ، محکم …

[[ دوست دخترم قدش 168 و وزنش 50 لاغر و بدنی بیست داره و حسابی ازش راضی هستم هم از نظر احساس قلبی و هم از نظر ظاهری ]]

من تو رابطم اصلا دنبال سکس نبودم ، چون من یه رابطه ی عاشقانه میخواستم که احساس کنم برای یکی مهم هستم ، یکی هست عاشق من باشه
دختر مورد علاقم هم دقیقا به همین صورت … همین نظر رو داشت
من هر روز که میگذشت بیشتر عاشقش میشدم ، میگفتم این جور عشقارو فقط تو فیلما میشه پیدا کرد
ما چند ماه فوق العاده ای را بهم گذروندیم . جوری عاشق هم بودیم که دیگرون به ما حسودیشون میشد
” یه عشق فوق العاده ”
این دختر شده بود دختر رویا های من ، دقیقا همون چیزی که من میخواستم بود
( این رو اضافه کنم که در تصوراتم دوست داشتم یکی رو داشته باشم که با اون عاشقانه سکس داشته باشم )

(( ای کاش میتونستم با جزئیات بیشتر بگم ولی چون داستان طولانی میشد و قراره که داستان سکس من باشه ، برای همین زیاد نمینویسم ))

–حالا میرسیم به داستان سکس

یک شب که ما داشتیم درمورد چیز های مختلف صحبت میکردیم و یهو بحث سکس پیش اومد و یکم درموردش صحبت کردیم و این بحثمون طولانی شد و بیشتر تو بحر داستان رفتیم
( قبلا هم درموردش صحبت کرده بودیم ولی نه تا این حد )
جالبه که هیچکدوم ما درخواست سکس نکردیم و توافقی بین خودم و خودش قرار شد با هم سکس داشته باشیم
چون قراره در آینده مال هم بشیم.
اون شب گذشت و هم من و هم دوست دخترم خیلی خوشحال شدیم از تصمیمی که گرفتیم ، چون هر دومون آدم مناسب همدیگه رو پیدا کرده بودیم و بهم اعتماد 100% کامل داشتیم و هم اینکه باهم قراره ازدواج کنیم
” اون شب ما تصمیم گرفتیم که سکس داشته باشیم ”
چون دوست دخترم من زیاد اطلاعات سکسی زیادی نداشت و حتی ویدیو هم به زور دیده بود
قرار شد یکم راهنماییش کنم…
ازونجایی که من برای ازدواج میخوامش و دوست دارم ، پردش رو برای شب ازدواجمون نگه دارم ، قرار شد از عقب سکس داشته باشه
بخواطر همین من بهش گفتم که برای اینکه دردش کم باشه کمی قبل سکسمون، یکم تمرین بده و بره حموم و کمی شامپو بزنه و اول اول ، یک انگشت بکنه تو کونش و بعد اینکه عادی شد 2 تا و به همین صورت 3 تا انشگت … تا روز قبل سکسمون این انجام داد این حرکت رو و با اینکه کمی براش درد داشت بخواطر عشقی که به من داشت انجامش داد

و اما روز سکس …
اون روز به یکی از آشنا ها گفتم که خونه لازم دارم و میخوام یکم تنها باشم و دوستم اوکی داد و گفت بیا اشکال نداره و من به دوست دخترم گفتمو قرار گذاشتیم که بریم
خیلی شور و شوق داشتیم و از یک طرفی کمی استرس
هر دو اولین سکسمون رو قرار بود داشته باشیم
دنبال دوست دخترم رفتم و آوردمش خونه و کمی باهم خوش گذروندیم و بعد ازون کم کم شروع کردیم …
دوست دختر من فوق العاده خجالتی بود و چیز خاصی بلد نبود
برای همین خودم شروع کردم همه چیرو
شروع کردم اول بقل کردنش و بوسیدن لب هاش و من رو همراهی میکرد… آروم از کمرش گرفتم و خوابوندمش رو تخت ، حسابی میبوسیدیم هم رو . شال ــش رو در آوردم و رفتم سمت گوشش و گردنش ، گردن و گوشش رو میخوردم و نفس نفس زدن هاش شروع شد هرچقدر بیشتر میگذشت ، نفس هاش تند تر میشد
موقع خوردن گردنش خودش رو کلا ول کرده بود و چشاش بسته بود و فقط نفس نفس میزد
آروم با دستم با ممه هاش بازی میکردم و نفس زدن هاش بیشتر میشد
آروم اروم دکمه های مانتوش رو باز کردم و دست رو بردم تو سوتینش و با ممه هاش بازی میکردم
خیلی نفس نفس میزد ، صدای نفس نفس زدنش های خیلی برام خوشایند بود چون میدیدم کسی که دوستش دارم ، داره لذت میبره
ریتم نفس زدن هاش هیچوقت از گوشم نمیره ، دم و بازدم هاش
ریتم تند تند زدن قلبش …
آروم مانتوش رو دکمه هاش رو کامل باز کردم و شروع کردم به خوردم ممه هاش و بازی کردن باهاش
باورم نمیشد که دارم با عشق زندگیم ، عشقم رو تقصیم میکنم
با ممه هاش بازی میکردم و بعدش مانتوش رو کامل در آوردم و بعدش بقلش کردم و از پشت سوتینش رو باز کردم
و باز با ولع بیشتر میخوردمشون کم کم اومدم پایین و من شکمش رو میبوسیدم به شلوارش رسیدم و یه نگاه بهش انداختم و بهش گفتم ” اجازه هست خانوم ” و سرشو رو به نشونه ی رضایت تکون داد
من لبخند زدم و آروم شلوارش رو دراوردم
واییی چی میدیدم ؟؟؟؟؟ یه کس توپول با یه شورت خیلی سکسی از رو شورت چندین بار بوسیدمش
یه نگاه به دوست دخترم انداختم و دیدم داره خیلی خجالت میکشه ، بقلش کردم و دم گوشش زمزمه کردم و گفتم ” عشقم خجالت نکش – چون قراره یه عمر برای هم باشیم و برای هم زندگی کنیم ” بعد دوباره بهش گفتم عشقم ، گفتم جانم ، گفتم اجازه دوباره میدین ؟ سرشو رو تکون داد و من رفتم سراغ شورتش و آروووووم در آوردم
موقع دراوردن شورتش خیلی ذوق داشتم و وقتی کامل در آوردمش و اون کس تپل و خوشگل رو دیدم دیگه داشتم از خوشحالی میمردم …
آروم آروم زبون میزدم بهش و شروع کردم به خوردنش ، چون اولین بارم بود هم کلیتوریس رو میخوردم و هم کسش رو آخر سر دیگه گرفتم کجارو باید بخورم
و وحشی وار میخوردمش … دیگه کم کم داشت به خودش میپیچید ، صدای نفس نفس زدن هاش کل اتاق رو گرفته بود ، یه نگاه با بالا انداختم و به چشم ِ دیدم که عشقم ، چشاش بسته شده و داره لذت میبره
به نظر شخصی من دیدن لذت بردن کسی که دوست داری بهتر از هرچیز دیگه هست
اون پیچیدن ها ، نفس نفس زدن ها ، آه و ناله هاش
خیلی حس خوبی بهم میده
من بودم و عشقم و یه اتاق که صدای نفس نفس زدن های دوست دخترم و صدای آروم خوردن کس عشقم
کسی که تجربش کرده ، حتما میدونه چه صدایی رو میگم
بالارو نگاه نکردم و دیدم که دوست دخترم از خود بی خود شده و کلا تو فضا هست و اینجا نیست
محکم موهام رو میکشید / دست هام رو میگرفت و محکم فشارشون میداد / پاهاش میرفت بالا میومد پایین ، به خودش میپیچید ، من رو بین پاهاش فشار میداد تا بیشتر بخورم
خوردم و خوردم و بدنش شروع کرد به لرزیدن ، کنترل پاهاش و بدنش دست خودش نبود و حرکات نا منظم داشت و ارضا شد بعد از ارضا شدن از صورتم گرفت و آورد جلوی صورت خودش با لهن گریه مانند بهم گفت ” عاشقتم سینا ” و یه قطره اشک از چشش بیرون اومد و محککمممممم بقلم کرد و گفت همیشه بمون پیشم
ازش پرسیدم چطور بود ؟ حرفی نزد و محکم بقلم کرد و دم گوشم گفت ” بهترین حس دنیا ” ” فوق العاده بود ”
بعد ازون یکم خوابیدیم کنار هم تو بقل خودم اوردم و پیشونیش رو میبوسیدم و با موهاش بازی میکردم
بعد ازون رفتم و از کیفم اسپری تاخیری رو زدم و بهش گفتم ” عشقم شروع کنیم ؟ ” و گفت بهم آره
یکم وازلین زدم به کیرم و سوراخ کونش ، اروم با یه انگشت یکم کردم توش و دردش گرفت
عقب جلو کردم و 2 تا انگشت کردم ، یکم بازی کردم و به زور 3 تا انگشت رو کردم تو کونش
تمریناتی که داشته بود ، خیلی به کمکش اومد
حالا نوبت سکس اصلی بود …
به حالت چهار دست و پا در اومد و من آرووووم سر کیرم و گذاشتم دم کونش و خواستم بکنم که هرکاری کردم نرفتم و از یه طرف درد میکشید دوستم
بهش گفتم کامل بخوابه و زیر شکمش بالشت گذاشتم و باز یکم وازلین زدم و دوباره گذاشتم دم سوراخش و آروممم کیرم رو میکردم تو کونش خیلی زمان برد تا یکمش بره تو کونش و من خیلییی آروم پیش میبردم جلو و تا نصفه کردم توش و دوست دخترم خیلی درد داشت و بخواطر من داشت تحمل میکرد … بهش گفتم عشقم بخواطر من یکم تحمل کن بعدا عادی میشه و فقط همین اولین بار سخته
کیرم رو تو نصفه یکم عقب جلو کردم تا عادت کنه و دردش بخوابه
بعد آروم کیرمو بردم جلو ، دردش خیلی زیاد بود ، یادم نمیره با دست هاش شدیدا محکم دست ها من رو فشار میداد ، جوری که مچ دست چپم ساعت بود و جای ساعت موند روی دستم
من کیرم رو تا آخر بردم توش و 2 دقیقه به همون حالت وایسادم تا عادت کنه بعد آروم شروع کردم به عقب جلو کردن ، درد داشت ولی کم کم عادت کرد
بهش گفتم عشقم اگه دردت زیاده ، کنسلش کنم ، گفت نه ادامه بده تحمل میکنم
دیگه عقب جلو میکردم و دردش کم شده بود ، دیدم باز نفس نفس زدن هاش شروع شد با خودش بازی میکرد
منم دیگه راحت عقب جلو میکردم و برای اینکه دردش رو حس نکنه به همون حالت که داشتم میکردمش از هم دیگه لب میگرفتیم ، جوری ازم لب میگرفت که انگار قرار بود لب هام تموم بشه ، وحشی وار لب هام رو میخورد
این کار من رو خیلی حشری کرد و باعث میشد من سریع تر تلمبه بزنم
باورم نمیشد داشتم دوست دخترم رو میکنم و به آرزوم رسیدم !
یک دختری رو مال خودم کردم که عاشقمه ، با دختر مورد علاقم سکس دارم و دارم حال میکنم
5 دقیقه ای کردم و احساس کردم داره آبم میاد
اونجا دیگه تا ته میکردم تو کونش و سریع سریع عقب جلو میکردم و دوست دخترم بیشتر ناله میکرد، این کارش بیشتر حشریم کرد و دیگه داشت آبم میومد و بهش آروم دم گوشش گفتم میخوام بریزم تو کونت عزیزم ، و آبم ، پر فشـــار ، خالی کردم تو کونش …
بهترین حس دنیا رو داشتم و انقدری که بی حال بودم به همون حالت روش خوابیدم و کیرم تو کونش بود
یکم بعد دیگه خودمو جمع جور کردم و کیرمو دراوردم و بهش گفتم عزیزم لذت بردی ؟ خوشت اومد ؟ و بهم گفت آره عشقم
بعد ازون انقدری که خوشحال بودم بهش گفتم برگرد میخوام برات بخورم
کسش پر آب بود حسابی خیس بود
بازم شروع کردم به خوردن ، 10 دقیقه ای خوردم براش و تموم این 10 دقیقه تماما لذت بود براش ، دیگه آخراش لرزید و ارضا شد برای دومین بار ولی من باز ادامه دادم و باز خوردم بعدا دیگه اصلا حال نداشت چشاش رو باز کنه چ برسه به حرف زدن
چشاش خمار بود و من به همون حالت که خوابیده بود رفتم روش و خوابیدم
لنگ هاش باز بود کیرم روی کسش اومد که فوق العاده داغ بود که بهم لذت خاصی میداد
من بودم که روش خوابیده بودم و داشتم میبوسیدمش و بقلش میکردم
کسش حسابی داغ بود حســــابـــی
بعد یه مدت به خودش اومد و به زور بلند شد و اولین کاری که کرد بهم گفت وایسا سینا و محکم بقلم کرد و دقیقه بی امان من رو بقل کرد عاشقانه
ازم قول گرفت که همیشه باشم پیشش و من بهش قول دادم

این داستان اولین من با عشق زندگیم بود ، دفعات بعدی خاطر انگیز تر ، با لذت بیشتر و راحتی انجام شد
الان طوری شده که هر دو یه جورایی معتاد سکس شدیم انقدری که دوست داریم سکس رو
من ازش سکس نخوام ، اون از من میخواد ، تا این حد
من تو سکسم همیشه طرف مقابلم رو تو اولیت قرار میدم و دوست دارم اون بیشتر لذت ببره
برای همین یکی از دلایل خرسندی ما از سکس همینه
جالبه همین حس رو هم خانومم به من داره …

ما قبل از داشتن سکس نصف روحمون مال همدیگه بود ولی الان با سکس داشتن الان تماما مال همیم
رابطه ما پایه ی اصلیش روی عشق هست و نه سکس
همین باعث شده که همه کار هامون با عشق باشه
مثل ” سکس عاشقانه ”
بهترین سکس ممکن هست

امیدوارم از داستان راضی بوده باشید و میدونم کم و کسری زیاد داره ولی دوست داشتم داستان واقعی خودم رو در اختیارتون بزارم
اگر داستان مورد پسندتون واقع شد ، خواستید داستان سکس های دیگمون رو هم براتون میزارم

برامون آرزوی موفقیت و خوشبختی کنید در آینده ای نه چندان دور ایشالله میخوایم با هم ازدواج کنیم

با تشکر
نوشته: سینا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها