داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

آبی عشق 102

نسیم من که بهت گفتم خیلی بدم .. حاضرم جای تو بمیرم .. -نه تو باید زندگی کنی . باید در کنار عشق تازه ات باشی . دوست دارم روحم شاهد اون باشه که تو داری به اونی که با تمام وجودش دوستت داره عشق میدی . زندگی میدی . من که عرضه شونداشتم .. اشک از چشای بیجان نسیم سرازیر بود . نفساش به شماره افتاده بود . -نستوه من دیگه باید آخرین حرفامو بزنم . من تا حرفامو نزدم نمی میرم . میرم و اون وقت تو راحت میشی . دیگه به این فکرنمی کنی که نسیم در مورد تو چی فکر می کنه و چی فکر نمی کنه .دیگه هراس اینو نداری که منو با یکی دیگه ببینی . از دست غر غرای من خلاص میشی . دیگه اذیتت نمی کنم . نستوه منو ببخش ..منو ببخش ..منو ببخش .. من فقط یه آرزو دارم . یه آرزو .. -بگو عزیزم . اگه بگی جونمو برات بدم میدم . دیگه از این بالاتر چی می خوای . -اتفاقا یه چیزی در همین مایه هاست .. نستوه سردمه  . جون ندارم . باید بهم قول بدی وقتی که یه چیزایی رو برات گفتم خودت همین شیشه شکسته رو فرو کنی توی قلبم .  تا منو به آرامش برسونی تا به این آرزوم برسم که در آغوش اولین و آخرین عشق زندگیم جون دادم . -نسیم مثل این که رگ زنی خونتو صاف کرده داره مغزت رو به کار میندازه . تو که تا دیروز می گفتی دوستم نداری ;/; -و امروز میگم که لیاقت تو رو ندارم . من باید بمیرم . من مستحق مرگم . -چی داری میگی تو که منو نصفه جون کردی .. نه -بذار خوب نگات کنم . اون جوری که دلم می خواد اون جوری که در این چند سال نگات نکردم . همون جوری که می خواستم همیشه این جوری باشی . گاهی وقتا خوشبختی تو بغل آدمه پرتش می کنه به یه طرفی . میگه من نمی خوامش . خوشبختی میگه من اومدم . اومدم تا به تو لبخند بزنم . چقدر آدما باید بد بختی بکشن .. نستوه حالم خوب نیست . من خوشبختی رو لگدش زدم . من تو رو اذیت کردم . من به تو گفتم خیانت کار .. تو از تمام فرشته ها  فرشته تری از تموم انسانها انسان تری .. -نسیم من قبل از آشنایی با تو خیلی شیطون بودم . من هر چی که بودم حالا برای تو  هستم بیا بریم . ببین اون دور یه چراغایی روشن و خاموش میشه . انگاری یه ماشین آمبولانس اومده تو رو ببره .. -بذار همونجا وایسن تا جنازه منو ببرن . من زنده از اینجا بیرون نمیرم . اینومی بینی نستوه .. بهت نشون میدم .- نسیم من ولت نمی کنم . من الان سالهاست که دارم به خاطر تو می جنگم .. -امروز  از وقتی که دیدمش تا حالا انگاری توی شوکم . برای دیدن تو بی تابی می کنم . راستش نستوه به چشای آبی تو به عشق آبی خودم قسم من همیشه منتظرت بودم . میگن نفرت هم یه نوع عشقه من اینو وقتی حسش کردم که دیدم برای همیشه دارم از دستت میدم . تعجب کردم که چطور شده که با مهری خوبی . بهش خیانت نمی کنی .  ولی غافل از این که تو همیشه خوب بودی و من بد بودم .. از وقتی که امروز اونو  دیدم  دنیا واسم طوری شده که از همه آدماش بدم میاد جز تو نستوه .. جز تویی که من عذابش دادم .. نستوه حلالم کن منو ببخش .. خیلی اذیتت کردم ..  . نستوه به طرف نسیم رفت تا مچ دستشو بگیره  بطری شکسته رو از دستش در بیاره ولی نسیم کمی  مسلط تر از قبل نشون می داد . -دیگه از مردن نمی ترسم نستوه . می دونی کی امروز اینجا بود .. همونی که زندگی منو سیاه کرد همونی که بین من و تو جدایی انداخت همونی که عشق آبی منو سیاه کرد همونی که به جای شادی غم توی دلم کاشت . همونی که منو سپرد به چشمام .. .اگه بدونی اون لحظه من چه حالی شده بودم . خیلی ها این صحنه ها رو فراموش می کنن ولس نستوه من با هیشکی دوست نبودم . من فقط با نگاه تو بود که طعم شیرین عشقو چشیدم . . حس می کردم که  عاشق برای عشقش تا پای جان میره و باید که بره -ولی اینی که تو حالا داری میری تا پای جان رفتن نیست . تو داری جان منو می گیری ;/;-اگه گفتی کی رو دیدم .. -معلومه نیاز ;/; -آره اون به همه چی اعتراف کرد . گفت که تو بیگناهی .. وقتی این جملات از دهان نسیم خارج شد  با این که نستوه حدس می زد چی شده باشه ولی در مرحله یقین پاهاش سست شد بی اراده روی زمین زانو زد . -نههههههه نههههههه نهههههههه نسیم خدایا ..خدایااااااااااااا یعنی حالا می دونی من بیگناهم ..;/;یعنی  دیگه منو خیانتکار نمی دونی ;/; یعنی همه چی درست میشه ;/; -آره نستوه با رفتن من همه چی درست میشه . با منی که لیاقت تو رو ندارم . نستوه سرشو بالا گرفت . دستشو رو به آسمون دراز کرد . از خدا تشکر کرد . اشک عین برفهای   بهاری کوهستان از چشاش جاری بود . -نستوه گریه نکن من دلشو ندارم .. -نسیم من الان سالهاست که دارم اشک می ریزم . تو حالا داری گریه هامو می بینی ;/; من  اگه بعد از تو یک ساعت هم زنده باشم همون یه ساعتو باید همین جور اشک بریزم . . این عدالت نیست . به خدا این عدالت نیست که تنهام بذاری . خدایا ازت ممنونم .. خدایا بالاخره نشون دادی که آدمای بیگناه هم خدایی دارند . وقتی که آدم فکرشو نمی کنه . نسیم اگه دوستم داری بذار منم از این ثانیه ها لذت ببرم بیشتر از ده ساله که منتظر همچین لحظه ای هستم . منو با یه غم بزرگتری تنها نذار ..خدایا متشکرم بالاخره همه چی رو روشن کردی .. لحظه ای که آدم از همه جا نا امیده تویی که با رحم و عطوفتت همه چی رو ردیف می کنی . نشون می دی که بنده هاتو فراموش نمی کنی . . نسیم پاشو بریم .. -نه نستوه بذار واست بگم . اون ازم حلالیت می خواست . اون می خواست بره مکه اومد حسابشو با من تصفیه کنه . اول نشناختمش . خیلی زشت و پیر نشون می داد . می گفت غفور مجبورش کرده بود. چون به من علاقه مند بوده . چون نیاز از غفور بار دار بوده .. چون ازش پول می خواسته تا بچه رو از بین ببره و دوباره یه دختر شه . . اون اشک می ریخت و همین جا کنار این درخت ازم می خواست که من اونو ببخشم .. ولی من اونو نبخشیدم ..من اونو نبخشیدم . اون شماره شو داد به من .. که تلفنی ببخشمش .. اون زندگی منو نابود کرد . دیگه چیزی ازم نمونده …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها