داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

آبی عشق 6

فردا هم آمد . فردایی چون دیروز ولی به اسم امروز . نسیم ونستوه در میعاد گاه همیشگی بودند . این بار نستوه به خواهرش سفارش کرد که کمی هوای اطراف را داشته باشه و اگه مشکلی پیش اومد و کسی داره میاد طرف محوطه و باغ با هاش تماس بگیره . نازی چرتی غرولندکنان پذیرفت که همچین ایثارگری رو واسه داداشش انجام بده . پسر هوسباز و دختر عاشق در کنار هم از طبیعت و راز زندگی و آسمان و زمین می گفتند . دختر نسبت به خانواده اون بی خیالی روز های اول را نداشت . شاید چون روزای اول این احساسو نداشت . فکر می کرد که شاید همه بدونن که اون داره عاشق میشه و شایدم شده باشه . عشقی همراه با حیایی خاص . براش خیلی سخت بود که احساسات خودشو پنهان کنه . دلش می خواست پسر بازم حرفای شیرین بزنه حرفایی که نشون بده اونم عاشقشه و دوستش داره . -می دونی من چقدر این هوا رو دوست دارم . یه بوی خاصی داره . مخصوصا این وقت صبح که آدما میخوان تازه از خواب بیدار شن . ولی گلها و گیاهان همه بیدار شدن . خورشید بیدار شده . یه لحظه چشای آبی خودشو به چشای نسیم دوخت . دختر بی هوا گفت آره نسیم ملایم و خنک هم در گرمای تابستون خیلی روح نوازه . نستوه درحالی که با واژه نسیم بازی می کرد گفت ولی من حس می کنم امروز نسیم داغی داریم .. دختر با شنیدن این جمله از درون می لرزید . -ولی منم نسیم صبحگاهی روخیلی دوست دارم . ملایم تازه و با طراوت روح افزا نمی دونی چقدر بهم آرامش میده . حالا یواش یواش می رفت که لرزش درون دختر به بیرون تنش هم سرایت کنه . حس می کرد که دستاش دارن می لرزن . این لرزش وقتی بیشتر شد که نستوه در ادامه گفت من در هر شرایط و زمانی نسیمو دوست دارم . نسیم شبانگاهی .. نسیم نیمه شب .. مثل آدمی که به شدت خوابش گرفته دختر چشاشو باز و بسته می کرد . یه خورده سرشو به طرفی برگردونده بود تا نستوه متوجه تغییر حالت چهره اش نشه .. نستوه دلش می خواست نسیمو بغل بزنه و اونو ببره یه گوشه خانجمن سکسی کیر تو کس و باهاش حال کنه هیچوقت به مانع این جوری برخورد نکرده بود . همین سر سختی نسیم پسررا بیشتر به طرف اون می کشوند .. دختر شاید عاشق هم دوست داشت از نستوه کلمات عاشقانه و پر احساس بشنوه و هم دوست داشت یه جوری این تنش و هیجان کنترل شه . اون هیچوقت نمی تونست آغاز کننده برای پیش کشیدن یه موضوعی باشه ولی نستوه این کار رو به خوبی انجام می داد . گاهی حس می کرد که پسر هم همون حس اونو داره ولی یه موانعی هم جلو راهش قرار داره که اونم نمی تونه صریح احساسشو بگه . اونم از این حس شرم نستوه خوشش میومد . یه گوشه خانجمن سکسی کیر تو کس نشستند -این روزا زمونه خیلی بد شده نسیم خانوم . همه دنبال اینن که سر هم کلاه بذارن و به خواسته هاشون برسن . شریک سر شریک کلاه میذاره .. کارمند اختلاس می کنه .. قتل و آدم کشی زیاد شده .. زن و شوهرا خیلی راحت به هم خیانت می کنند و دیگه بین دخترا و پسرا وفا اون مفهوم گذشته رو نداره .. نسیم حس می کرد که تمام این مقدمه چینی ها فقط و فقط برای بیان جمله آخر بوده خیلی خوشش میومد از این که نستوه می تونه خیلی راحت مسئله رو به هر طرف که میخواد هدایت کنه . -دیگه اون عشقای گذشته مفهومی نداره . لیلی اون لیلی نیست و مجنون سرگشته ای هم نداریم . دخترا خیلی بیوفا شدن . -چرا همچین فکری می کنین . نکنه از این بلاها سر خودتون اومده که این نظرو دارین . اتفاقا به نظر من بیشتر این پسرا هستند که اهل خیانت و دروغ و حقه بازیند قصد توهین به شما رو ندارم چون من از شما شناختی ندارم .. -نسیم فکر نمی کنی یه خورده داری تند میری ;/; اگه کسی در حق شما نامردی کرده من که گناهی ندارم . یا اصلا شما باید پسرای نوعی رو بکوبین ;/;  -آقا نستوه اصلا از شما انتظار نداشتم در مورد من همچین تصوری داشته باشین . من از اون دخترایی نیستم که هرکی از راه برسه باهاش برم . اصلا تا به حال تو خط این مسائل نبودم . یکی دوبار مزاحم تلفنی داشتم ولی بهشون جواب ندادم . اگه من در مورد این مسائل اطلاع شاید دقیقی دارم و یه نمونه آماری قوی دستمه واسه اینه که خیلی از دوستامو می بینم که چه جوری با عشق و علاقه و با تمام وجود محبت خودشونو نثار عشق و دوست پسراشون می کنند ولی بالاخره نارو می خورند . پسرا یا به فکر چیزای دیگه ای هستند یا میرن دنبال یکی که پشت چش نازک می کنه . واسه همینه که من اعتقاد دارم به پسرا نمیشه اعتماد کرد . یعنی به بیشترشون . دارم کلی می گم . نسیم داغ کرده بود . حس می کرد یه خورده تند رفته . اگه الان نستوه پاشه بره من چیکار کنم .. خدایا چرا حرف دیگه ای به ذهنم نرسید که بزنم . چرا . اگه اون ازم رنجیده باشه ;/; اگه بگه پاشیم بریم . بازم تا فردا باید صبر کنم که دوباره ببینمش . تازه شاید سه چهار روز دیگه رفتند شهرشون . نمیدونم چیکار کنم . از اون طرف نستوه هم غرق در سکوت داشت به این فکر می کرد که با این حرفایی که نسیم تحویلش داده واقعا سخته که بشه باهاش یه رابطه سکسی بر قرار کرد . ولی نفوذ به قلبشو خیلی راحت احساس می کرد . می دونست خیلی ساده تر از اونچه که فکرشو می کرد اونو عاشق خودش کنه . شاید هم تا همین حالا نسیم عاشقش شده باشه ولی باید از یه جایی این پیوند دو طرفه رو شروع می کردند . اما نستوه وقت نداشت که رو مخ نسیم کار کنه تا باهاش حداقل یه هماغوشی مختصر هم که شده داشته باشه .. بااین حال نمی تونست که تلاششو انجام نده . .-نسیم فکر می کنی منم از اون پسرای بیوفایی باشم که تو میگی ;/;.. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها