داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

یک عروس وهزار داماد 51

مرد من کامی من ! کامی من چه با حال کس مامانتو داغ می کنی و آتیشش می زنی عزیزم عزیزم . حالا دیگه تو مرد من هستی . پسر نازمن . خیلی نرم و راحت بازم منو به ارگاسم رسوند . در هر حال من و اون با هم خوش بودیم و روزگار به خوبی پیش می رفت . و پیش اون سوتی هم ندادم و سکس خودم با مردای دیگه رو هم داشتم . وقتی زیر کیر پسرم کامی بودم به مردای دیگه فکر می کردم و وقتی هم که در آغوش معشوق و دوست پسرام بودم به این فکر می کردم که وقتی که برم خونه با پسرم سکس می کنم . زندگی رو به این صورت پیش می بردم . گاهی که یه خورده احساس خستگی می کردم می تونستم فکر کنم . به گذشته به این که من چی هستم و هدفم از زندگی چیه . این که به کجا رسیدم و تا چه حد در پیشبرد اهدافم موفق بودم . آیا این همون هدف من از زندگیه ;/; همون چیزی که من می خواستم . پس کی می خوام از فرشاد انتقام بگیرم . اگه من به عشق خودم می رسیدم که شرایط این جوری نمی شد . پدر فرضی کامی یعنی فر شاد خان خیلی تلاش کرد تا پسر فرضی خودشو آدم موفقی بار بیاره . برای اخلاق و تربیتش تلاش زیادی کرد و من از این نظر ازش ممنون بودم ولی این دلیل نمی شد که به خاطر ازدواج تحمیلی اونو ببخشم . پسرم کامی استعدادش خیلی زیاد بود و در رشته مهندسی هوا فضا تونست وارد دانشگاه شه . چقدر هم خوشحال شدم که اون تونست در این رشته موفق شه . و اونم در شهر خودم ..من دیگه نمی دونستم چیکار باید بکنم . همش احساس می کردم که یه روزی بالاخره لو میرم . شاید اون روز ورق بر گرده و من دیگه نتونم به هدفم برسم . من باید طوری لو می رفتم که در نهایت کار باشه . به صورتی که مثلا از اون جدا می شدم . مدتی بود که فرشاد اخلاقش عوض شده بود . از اونجایی که تازگیها کمتر تدریس می کرد و بیشتر می تونست امور زندگی رو زیر نظر بگیره احتمالا یه چیزایی در مورد من شنیده بود . من تا اونجایی که می تونستم خیلی محتاطانه رفتار می کردم . معمولا اون جاهایی رو که واسه سکس می رفتم خودم انتخاب می کردم و اگه به انتخاب منم نبود اون ناحیه و اتاق رو بر رسی می کردم . از این که دور بین کار نذاشته باشن .  گوشی های موبایل رو چک می کردم . یا خاموششون می کردم . کامران شده بود شبیه دو تا کامران دیگه .. شبیه باباش و شبیه به عشق از دست رفته ام . نمی دونستم بابای اصلی اون چیکار می کنه و حالا کجاست . عکسشو در یه گوشه ای پنهون کرده داشتم . چهره اش با پسرش مو نمی زد . تازه بیشتر از نود درصد اموال فرشاد در اختیار من و به نام من بود . اون فقط مالک ماشین زیر پاش بود و چند تا  خرده ملک دیگه که خیلی دلم می خواست همونا رو هم از چنگش  به در می آوردم . حس کردم که دیگه باید متعلق به پسرم باشم . این جوری راحت تر می تونم به آرامش برسم . انگاری جنون انتقام ولم نمی کرد . خودمو در اختیار این و اون می ذاشتم تا بازم حس کنم که شوهر لعنتی من هیچوقت جسم و روحمو در اختیارش نداشته . می دونم تمام زنای دنیا که به زور از دواج می کنند و اونا رو از عشقشون جدا می کنند همین حسو دارند . ولی مردای بی شعور و شاید خانواده های بی شعور تر احساس اونا قلب اونا خواسته اونا رو درک نمی کنند . اونا فقط می گن با از دواج همه چی حل میشه .. ممکنه در آینده و در مواردی حق هم با اونا باشه ولی باید این اجازه رو بدن که انسان خودش راهشو انتخاب کنه . شکست یا پیروزی فرقی نمی کنه این خودش باشه که تعیین کنه کدومشو می تونه به دست بیاره . مگر این که منطق حرف اونا از همون اول مشخص باشه . مگه من چه گناهی کرده بودم عشق اول و آخر من کامران چه گناهی داشت . چند روز پس از این که کامی رفت دانشگاه یه روز که من و فرشاد خونه تنها بودیم و اونو پکر و ناراحت دیدم بهش گفتم عزیزم چته ناراحتی -نه ناراحت نیستم -فرشاد راستشو بگو ..–نمی دونم یه مشت مردای فضول و بی تر بیت بهم میگن مراقب خونه و زندگیت باش . ناموس شما ناموس ماست و  از چند تا لات اسم بردن که داشتند با تو حرف می زدند .. -تو چی گفتی -گفتم که من به زنم اطمینان دارم حتما یه دلیلی داشته که زنم داشته باهاشون حرف می زده .. -فرشاد تو چته اصلا به چه حقی به این اراجیف گوش می کنی . تو که اصلا با این آدمای بی فر هنگ بر نمی خوردی .. -من که نمی تونم از دست دور و بری ها و همسایه ها فرار کنم . راستش من از ته دلم می خواست که یه روزی فرشاد بفهمه که من بهش خیانت می کنم . روزی که اونو خردش کنم . روزی که منو به اون روز طلاق و جدایی برسونه . روزی که  کلنگ زجر کش شدن اونو به زمین بکوبم . ….. ادامه دارد .. نویسنده ….. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها