داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

کیر من و کون سینا (۱ )

من و سینا توی اینستا با هم آشنا شدیم…
اصرار میکرد که باید کیرت کلفت باشه و ریش داشته باشی تا بتونی منو قانع کنی که بت پا بدم. من با دیدن عکسای پروفایل سینا، تحریک شدم اساسی و بالاخره یه روز رسید که دیدم سینا توی چک لیست سکس هامه.
یه چنتا عکس درست حسابی از کیرم براش فرستادم و توی sec chat چنتا عکس دادم و حلاصه اوکی شدیم. با دیدن تصاویر کیرم که براش فرستاده بودم نتونست جلوی خودشو بگیره و یه چنتا تماس صوتی و تصویری درخواست کرد منتها من سره کار بودم نتونستم باهاش بحرفم. شماره شو فرستاد برام و گفت یا همین الان میزنگی یا بلاکت میکنم. منو میگی دیدم مرغ ااز قفس داره میپره اومدم بیرون و تماس گرفتم باهاش…
یه پسر بالاشهری و تندخو و پرخاشگر که هروقت اتفاقی میفتاد که برخلاف میل و خواسته ش بود بشدت میتوپید و سگ میشد !!
خلاصه یکی دورز با هم چتی گفت و گو کردیم تا ببینیم طرف چند مرده حلاجه…حسابی از فانتزی های سکسیش برام حرف زد…از اینکه دوست داره وقتی میده آبش شدیدا بپاشه رو دیوار…از اینکه دوست داره یکی کیرشو تا دسته بکنه تو کونش و وقتی میکنه همزمان توی کونش بشاشه…!! روزایی که چتی با هم حرف میزدیم خیلی خیلی بم خوش میگزشت. یه پسر درسخون و به شدت حشری و خوشگل!! من از چیزایی که میشنیدم و عکسایی که میدیدم باورم نمیشد …

تا اینکه یه روز عصر ساعت ۵ اینا ، اس ام اس داد که کجایی؟ و من گفتم فلانجام. جواب داد که میتونی بیای منو بکنی الان؟؟ و من خب چون قبلا با هم اوکی نشده بودیم و کار داشتم بهونه اومدم . اما باز اخلاق سگ سینا گل کرد. توپید که یا الان میای میکنی منو یا میزنگم یکی دیگه بیاد بکنتم. من دیدم مرغ همسایه یه پا داره کار رو ول کردم دل دادم به سینا گفتم بریم حالشو ببریم.
لوکیشن مکانش رو برام فرستاد و توی این فاصله ، بعد از رسیدن به خونه فوری دوش گرفتم و لباس راحت و اسپورتمو پوشیدم و ماشینمو برداشتم و راه افتادم.
بش اس دادم که برو حموم حسابی بوی صابون بده وقتی میخوام بخورمت. آماده باش که امروز میخوای یه سکس متفاوت رو تجربه کنی و خلاصه… سینا مسیج داد که دارم میرم حموم. منم گفتم تو راهم و تا یک ربع دیگه میرسم اونجا.
وقتی رسیدم اس دادم که پایینم. در رو باز کن. اما جوابی نداد. یکی دویقه بعد مسیج رو تکرار کردم ولی دیدم ن خیر جوابی نیست. گفتم شاید گوشی روی ویبره س یا همچین چیزایی…زنگ زدم. جواب نداد. دلشوره گرفتم …!! نکنه این همه مدت سره کار بودم و الانم موقعیت اشتباهی فرستاده و مچلم کرده ؟؟!! تماس های پی در پی من بی فایده بود. جوابی از سینا نیومد. اول میخواستم بد و بیراه بگم …ولی خب…گفتم هرکسی طبق شخصیت خودش با آدما برخورد میکنه…چنتا نفس عمیق کشیدم تا خشمم فرو کش کنه…دیدم نشد…راه افتادم بقالی سره کوچه…یه نوشیدنی گرفتم…با چنتا شکلات و کیک…نشستم تو ماشین و گفتم اینا رو تموم کنم برم…تو این فرصت سینا تماس گرفت !!.. و حسابی معذرت خواست و گفت که حموم بوده و یه کم طول کشیده حمومش،… باز خوب شد که من نرفته بودم … خلاصه درب پایین رو باز کرد…وارد اسانسور شدم. طبقه ۷ . یه استرس عجیبی داشتم. استرس از سرِشهوت بود فک کنم.آسانسور رسید. در رو باز کردم. دیدم یه بچه خوشگل بیبی فیس وایساده توی چارچوب در.!!! با عکسش فرق داشت …اینجا خوشگل تر بود!! درحالیکه هنوز بدنش خیس بود و بوی شامپو و اینا رو میشد حس کرد قشنگ…رفتم طرفش… یه هویی و ناگهانی بغلش کردم و هی ماچش میکردم. غافلگیر شده بود… خلاصه به هر زحمتی که شد رفتیم داخل. یه کم احوال پرسی و اینا…روبروی تلویزیون ، یه نیمچه راهرو مانندی بود که ختم میشد به یه اتاق نیمه تاریک. پاشد و دستم رو گرفت و گفت بیا بریم سکس!!!

اوووف
لپای کونش از روی حوله قشنگ زده بود بیرون و من درحالیکه یه دستم رو سینا میکشید، اون یکی دستمو دراز کردم و با کونش ور رفتم.
رسیدیم به اتاق. یه اتاق با پرده های کشیده. پر از لباسایی که وسط اتاق ریخته بود . خیلی شلخته بود. کنار دیوار همه ش پر بود از ژال و ادکلن و وسایل آرایش و این حرفا… کنار درب کمد ، یه لحاف اینا پهن بود…گفت بشین تا بیام. رفت نمیدونم کجا…
من یه دونه شلواراسپورت تنم بود با یه تی شرت فقط. فوری شلوار رو دراوردم انداختم کنار. دراز کشیدم. کیرم که حسابی شق شده بود رو گرفتم دستم و شروع کردم به بازی کردن با کیرم. سینا از در که وارد اتاق شد و دید صحنه رو…کم مونده بود غش بکنه… لامصب کیر کلفت زیاد دوس داشت اصلا 😅😅 روی زانوهاش چهار دست و پا اوند طرفم و با دستش کیرمو گرفت و شروع کرد به ساک زدن. حسابی حرفه ای اینکار رو میکرد…منم با دستام داشتم با سوراخ کونش بازی بازی میکردم و لپای کونشو سره حال میاوردم.که آنزیم سکس بالاخره ترشح پیدا گرد و گفت بکن. همونجا روی تشک کونشو داد طرفم. با تف دم سوراخشو لیز کرد و گفت بزا توش. من داشتم توی توهمات و خیالات

نوشته: هادی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها