اين خاطره واقعيه.داشتم با اتوبوس از شهرستان بر ميكشتم تهران.زمستون بود واتوبوس مسافر زياد نداشت.من عادت داشتم كه اخراي شب دو تا پامو روي صندلي جلويي تكيه ميدادم و ميخابيدم.يه مرد شهرستاني هم كنارم بود.ساعت حدوداي 3صبح بود و اتوبوس تاريك.با يه احساس قلقلك نرمي اروم بيدار شدم.اول نفهميدم چي شد.همونجوري كه چشمام بسته بود ولي تقريبا بيدار بودم متوجه شدم كه اقايي كه بغلم نشسته بود اروم دستاشو روي رونم مالش ميده.منم شلوار پارچه اي داشتم.و كاملا دستاشو روي رونم احساس ميكردم.ته دلم يه احساس قلقلك خاصي داشتم كه باعث شد بزارم ادامه بده.حال عجيبي بود.اين حالت براي دو سه دقيقه ادامه داشت كه كم كم يه احساس خواستن در من پيدا شد.يه تيكه اتيش شده بودم.خودمو به سمت پنجره اتوبوس چرخوندم و دكمه شلوارمو باز كردم.ولي هنوز خودمو به خواب زده بودم.اون اقا كه اسمش جعفر بود فهميد كه چه حالي دارم و دستشو برد تو شلوارم و رسوند به سوراخ كونم واروم مالش داد.منم دستمو از پشت بردم و روي كيرش كذاشتم.كير نسبتا كوتاه ولي به كلفتي مچ دستم بود.ديكه هيچي بجز حس دادن نداشتم.جعفر كه معلوم بود اينكارس دستشو اورد جلو و شروع كرد با كيرم بازي كردن.اين حالت حدود يه ساعت يا بيشتر ادامه داشت تا اينكه شانس به من و جعفر رو كرد و اتوبوس يه جا بين راه كه خيلي پرت بود وايساد.جعفر يواش زير كوشم كفت بريم بيرون.من ديكه تسليم كامل بودم.كاپشنمو تنم كردم و رفتيم بيرون.تاريك وسرد بود.پشت يه تعميركاه منو چسبوند به ديوار و اروم شلوارمو كشيد پايين.بد جور ميلرزيدم.هم از سرما هم از سكس.كه يه چيز كوشتي خيس رو در كونم احساس كردم.باورتو نميشه احساس ميكردم شكيرا هستم و دارم كون ميدم.تمام توجهم به اين بود كه براي جعفر خوش بكذره.خوشبختانه فقط سر كيرش تو كونم رفته بود كه ديدم محكم.بغلم كرد و يه سي ثانيه اي اب كرمشو توي كونم و دو رو بر سوراخ كونم ريخت.در همون حالت با همون اب كرمش از پشتم برام جلق زد كه اب خودمم اومد.از فرداي اونروز تقريبا هر هفته يكبار جعفرو ميديدم وازش چيزاي زيادي ياد كرفتم.الان ديكه يه مفعول حرفه ايم و اب كير رو براحتي ميخورم.ازاين ماجرا حدود 15سال ميكذره.و من دوستاي زيادي تو سكس داشتم.ولي مزه اون كير و اون احساس هنوز زير زبونمه.
نوشته: آرش