داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

پسر تیشرت آبی

تابستون سال ۹۸ بود و من سال سوم دانشگاه رو تموم کرده بودم. دانشجوی خوبی بودم و یکی از استادام من رو تو یه کار تحقیقی شرکت داده بود و تو مقاله ای که منتشر کرده بود، اسم من رو هم نفر آخر گذاشته بود.
یادمه دقیقا ۲۳ تیر بود که استادم بهم مسیج داد که یه کنفرانس تو دانشگاه شیراز برگذار میشه که مقاله اش قبول شده و من هم اگه بخوام میتونم تو کنفرانس شرکت کنم. فوری آنلاین ثبت نام کردم. آخرین مرحله ثبت نام یه گزینه بود که میخواید از امکانات خوابگاه دانشگاه شیراز استقاده کنید؟ من هم تیک زدم که میخوام.
من که خونمون تهران بود و دانشگاه هم تهران قبول شده بودم و همیشه تو خونه خودمون بودم، همیشه برام بودن تو خوابگاه با پسرای دیگه و زندگی کردن باهاشون چیز جالبی بود. چند باری رفته بودم خوابگاه همکلاسیهام، اما برام عجیب بود که خیلی کثیف و بی قید زندگی میکردن . همیشه فکر میکردم من اگر تو خوابگاه بودم و یه هم اتاقی های خوب داشتم چی میشد. خب من که میدونستم گی هستم و برای خودم فانتزی می ساختم از بودن با چند تا پسر هم سن و سال خودم تو یه اتاق. اما فانتزی هام اصلا شبیه خوابگاه هایی که دیده بودم نبود.
از جزئیات بگذریم. کنفرانس اوایل شهریور بود و بالاخره زمانش رسید. با پرواز رسیدم شیراز و رفتم و کلی طول کشید تا به جا به من تو یکی از خوابگاه ها بدن. هم هیجان داشتم و هم ترس و هم چندش از اینگه ممکنه تمیز نباشه و هزار تا حس دیگه. قرار بود پنج شب شیراز بمونم.  با خودم گفتم میرم اگه خوب نبود از فردا شب هتل میگیرم.
خوابگاه رو پیدا کردم و نگهبان دم در شماره اتاقم رو با کلیدش بهم داد. طبقه سوم. وارد اتاق شدم، یه اتاق چهار تخته، در واقع دو تا تخت دو طبقه بود با دو تا میز تحریر و یه فضای کوچیک بینشون. ظاهرا تمیز بود و وسایل هیچکس دیگه ای هم اونجا نبود. یکی از تختهای پایبن رو انتخاب کردم و ملافه هایی که آورده بودم رو روی بالش و تشک و پتو کشیدم. یه کم نشتم ببینم کسی میاد یا نه، نیومد. از بیکاری کلافه شدم و زدم بیرون. رفتم حافظیه و بعد یه کم شیراز رو گشتم و شام خودم و ده نیم اینا بود که برگشتم. هنوز هیچکی تو اتاق نبود. خواستم دوش بگیرم، رفتم یخ سری به حموم دو دستشویی زدم که بیرون اتاق بود، هیچکی توش نبود، تمیز بود ولی برام یه جوری بود که بخوام بیرون از اتاق برم تو حموم عمومی، بیخیال شدم و رفتم خوابیدم. اونشب کلا تنها بودم.
فرداش تو روز اول کنفرانس شرکت کردم، ساعت ۶ که برگشتم خوابگاه دیدم یه سری وسایل اونجا هست، خسته بودم دراز کشیدم و خوابیدم. تو خواب سر وصدا میشنیدم و فهمیدم دو سه نفر دیگه اومدن تو اتاق، ولی انقدر خسته بودم که هیچی نمیفهمیدم.
  چشمام رو باز کردم، شب بود و چراغ خاموش بود، اما از پنجره نور میومد و میشد تقریبا تو اتاق رو دید. تخت روبرویی دو نفر خوابیده بودن، یکی پایین و یکی بالا. یه ذره سر جام موندم، از بالای سرم هم صدای قلت خوردن اومد. موبایلم رو نگاه کردم، ساعت یک و نیم بود و منم کاملا هوشیار شده بودم و خوابم پریده بود.
شروع کردم با موبایلم تو اینستا گشتن. بعد خاموش کردم موبایل رو  خواستم بخوابم، خوابم نمیبرد. فکرم همه جا میچرخید. به این فکر کردن که من الان با سه تا پسر غریبه که حتی قیافه شون رو ندیدم و حتما باید همسن و سال خودم باشن تو یه اتاق خوابیدیم. این فکر یه جورایی حشریم میکرد. دوباره موبایلم رو برداشتم و ناخودآگاه رفتم تو یه سایت خارجی که داستانهای گی خوب داره، dorm (خوابگاه) رو سرچ کردم و یه داستان که ریتش بالاتر بود رو شروع کردم بخونم. داستانه در مورد دو تا هم اتاقی بود که کم کم به هم حس پیدا میکنن و انواع سکسها رو با هم میکنن و بعد هم اتاقهای بغلی رو وارد قضیه میکنن و …
به شدت حشری شده بودم، نور صفحه موبایل رو خاموش کردم و وقتی دوباره چشمم عادت کرد اطرافم رو نگاه کردم. تخت روبرویی، کسی که پایین خوابیده بود پشتش به من بود و ملافه رو هم تا وسط سرش کشیده بود، فقط موهاش معلوم بود. تخت بالاییش که باز روبروی من بود، فقط یه دونه کف پا و یه قسمت از شلوار گرم کن طوسی پایین تخت میدیدم، معلوم بود بالا تنه ش بیشتر نزدیک دیواره. بالا سری خودم هم که هیچ جور نمیتونست منو ببینه. زیر پتو شلوارک و شورت رو کشیدم پایبن، یه دستم رو بردم زیر پتو و شروع کردم مالیدن کیرم. دوباره موبایل رو روشن کردم و خوندن داستان رو ادامه دادم.
نمیدونم چقدر گذشت، داستانش دنباله دار بود و طولانی، منم حشری بودم و دیگه حرکت دستم زیر پتو زیاد شده بود. یه لحظه یه صدای تکون تخت شنیدم، سریع چشمام رو از موبایل چرخوندم سمت تخت روبرویی، چشمم به نور عادت کرده بود و درست نمیدید، اما حرکت سر پسر تخت بالایی رو تشخیص دادم. اسکرین موبایل رو خاموش کردم، چشمم که عادت کرد، دیدم اره، پسر تخت بالایی حالا سرش لبه تخت معلومه و پاش معلوم نیست، سرش به سمت دیوار بود و من پشت کله ش رو میدیدم، تخت پایینی هنوز تو همون حالت قبلی مونده بود.
هم ترسیده بودم که نکنه بالایی من رو دیده باشه، هم حشری تر شده بودم و دوست داشتم دیده باشه.
موبایلم رو خاموش کردم و رو به تخت روبرویی خوابیدم. کیرم داشت منفجر میشد، یه کم صبر کردم و دوباره دستم رو بردم زیر پتو و مالیدمش.
دو سه دقیقه بعد، دیدم پسری که رو تخت بالای روبرو خوابیده سرش رو برگردوند، چشماش کاملا باز بود و داشت تخت من رو نگاه میکرد. انگار اون هم منتظر بود چشماش عادت کنه، انگار وقتی عادت کرد تازه با من چشم تو چشم شد و فهمید که منم رو بهش خوابدم، چشمام بازه و دارم میبینمش.
مثل بچه هایی که میخوان قایم بشن، بدون هیچ حرکتی سریع چشماش رو بست.
تقریبا مطمئن شده بودم که من رو دیده و حس کرده دارم زیر پتو چیکار میکنم، الان هم دوباره میخواست کنجکاوی کنه. از هیجان تو دلم آشوب بود و کیرم هم دیگه خودش نبض میزد. حرکاتم دست خودم نبود که اگه بود و فکرم کار میکرد اصلا ریسک نمیکردم.
چند لحظه صبر کردم، چشماش بسته بود.  چشمام رو تا نیمه بستم، جوری که از لای پلکام میدیدم، اما از دور احتمالا انگار چشمام بسته ان. دستم هم به کیرم بود زیر پتو. مخصوصا یه صدا از تختم در اوردم، دیدیم آروم چشماش رو باز کرد. من وانمود کردم چشمام بسته است و با حرکت دستی که زیر پتو کاملا مشخص بود، کیرم رو مالیدم. اون لحظه فکر میردم تهش میخواد به کسی بگه فلانی تو تختش جق میزد. خب کی نمیزد؟ اما فکر اینکه وقتی دارم جق میزنم یه پسر غریبه ببینه، حالا حتی از رو پتو، برام دیوونه کننده بود.
داشت با چشمای کاملا باز من رو نگاه میکرد و منم داشتم براش نمایش میدادم. یه کم خودش رو جابجا کرد و کل تنش رو آورد لبه تخت که بتوته بهتر ببینه، ملافه روش نبود. یه تیشرت آبی و شلوار گرمکن طوسی کمرنگ تنش بود، تا جایی که میدیم قدش متوسط بود و هیکلش هم معمولی رو به لاغر. صورتش هم انقدر معلوم بود که  بفهمم مثل خودم حدود ۲۰ سالشه و زشت نیست.  یکی دو دقیقه دیگه ادامه دادم که دیدم اونم دستش رو مالید به جلوی شلوارش. با دیدن جق زدن من حشری شده بود، هنگ بودم و از حشر دیوونه، دیگه از اینجا به بعد زدم به سیم آخر.
چند بار که جلوی شلوارش رو مالید، چشمام رو باز کردم، گمونم نگاهش به حرکت دستم بود و زود متوجه نشد، چند ثانیه همینطور که خیره بود به مالیدن خودش از رو شلوار ادامه داد و بعد یهو انگار متوجه شد که منم چشمام بازه، فوری بهش لبخند زدم. باز فوری چشماش رو بست، اما انگار خودش فهمید کارش احمقانه است، دوباره چشماش رو باز کرد. من ایندفعه یه حرکت خیلی واضح به دستم زیر پتو دادم و باز نگاهش کردم و لبخند زدم. با فاصله و با خجالت اونم لبخند زد.
زیر پتو شرتم رو کشیدم بالا اما هنوز شلوارکم پایین بود. همونجور که داشت نگاه میکرد پتوم رو کشیدم کنار، جوری که من که به پهلو خوابیده بودم، چلوی پا و شرتم که رو به اون بود از زیر پتو اومد بیرون، کیرم زیر شرت سفیدم کاملا سفت و معلوم بود.
ازم چشم بر نمیداشت، ولی معلوم بود نگرانه.
از روی شرت با دو انگشت کیرم رو از بالا تا پایین لمس کردم، آروم جوری که طول بکشه انگار کیرم خیلی بزرگه. مات نگاه میکرد، باز لبخند زدم و سر تکون دادم. اونم از رو شلوار حرکت من رو تکرار کرد. کش شورتم رو گرفتم و یه کم کشیدم یعنی شلوارت رو دربیار، با سر گفت نه و به تخت بالای سر من اشاره کرد. یادم رفته بود اون هم هست، لابد رو به تخت روبرویی خوابیده بود و این پسر تیشرت آبی میترسید اون ببینه.
داشتم فکر میکردم چیکار میتونم بکنم که هم یه مرحله برم جلوتر، هم تیشرت آبی رو نترسونم.
اول به سرم زد کیرم رو نشونش بدم، اما فکر کردم ممکنه بترسه، بعد اون که نمیتونه نشون بده، و ممکنه هر عکس العملی الان یا فردا انجام بده و من فقط سوتی دادم. باید یه کاری میکردم که هم علامت بود، هم میشد در صورت لزوم زد زیرش.
چند دقیقه ای فکر کردم و تو این مدت فقط به هم نگاه میکردیم و من از روی شرت و اون از رو شلوار ، کیرمون رو هر از گاهی میمالوندیم.
میخواستم هر جوری شده از تخت بلندش کنم و از اتاق بریم بیرون، اما میترسیدم پاشم برم و دنبالم نیاد، باید اول باهاش هماهنگ میکردم. تا بالاخره یه ایده خوب به ذهنم رسید. 
انگشتم رو اوردم سمت دهنم و یه لیس بهش زدم. نگاش کردم، معلوم بود تعجب کرده که این چه کاریه؟ دوباره انگشتم رو بردم تو دهنم و مکیدمش، بالا پایین کردم. تازه فهمید منظورم چیه، به کیرش اشاره کرد که این؟ با سر تایید کردم، باز به بالاسری من نگاه کرد یعنی اینجا نمیشه، به در اشاره کردم. یه کم فکر کرد و با سر تایید کرد.
فوری از جام بلند شدم. شلوارکم رو کشیدم بالا و سعی کردم با کمترین سر وصدا از تو ساکم حوله بردارم. 
وقتی داشتم میرفتم بیرون نگاش کردم، رو تخت نشسته بود و با سر گفت میام.
مستقیم رفتم سمت حموم، حوله رو پشت در یکی از اتاقکهای دوش آویزون کردم و رفتم تو اتاقک. در رو کامل نبستم. خوشبختانه اتاقک دوش خیلی تنگ نبود.
دو سه دقیقه ای منتطر موندم تا بالاخره صدای پا اومد، مستقیم اومد سمت اتاقک و در رو باز کرد. جلو در یه لحظه ایستاد. هردو داشتیم حالا تو روشنایی درست همدیگه رو میدیدیم. راستش خیلی سکسی تر از انتظارم بود، تو روز روشن، یا حتی مجازی، هیچوقت اعتماد به نفس اینکه به چنین پسری نزدیک بشم رو نداشتم.
اونم داشت من رو ورانداز میکرد، یه لحظه ترسیدم اگه بیشتر نگاه کنه بخیال بشه، با صدای آروم گفتم بیا تو تا کسی نیومده، حرفم کار کرد و تیشرت آبی با سرعت اومد تو و در رو بست و قفل کرد.
دوباره ایستاد جلوم و زل زدیم به هم، خشک شده بودم، انقدر خوشتیپ و سکسی بود که اعتماد به نفس هر کاری ازم گرفته شده بود. اون هم کاری نمیکرد.
بالاخره آروم گفت: چرا وایستادی؟ گفتم: تا اینجا من جلو بردم، حالا نوبت توعه. گفت: من کاری نباید بکنم، من سر جام ایستادم، تو باید بشینی.
تازه یادم اومد که با وعده خوردن کیرش آوردمش تا اینجا. فوری نشستم. خواستم برم سمت گرمکنش، انگار مطمئن شد که سر قولم هستم که گفت: اول لخت شو. دوباره بلند شدم، شلوارکم رو در آوردم. تیشرتم رو کشید یعنی اول اینو در بیار. در آوردم. اومد جلو، شروع کرد به تنم دست کشیدن، از سینه و شکم و شونه تا رون هام آخرش از رو شرت کیرم. بعد منو برگردند. پشتم بهش بود. باز از گردنم دست کشید و پشت و کمر و رونم، منتظر بودم برسه به کونم که دیدم کش شرتم رو از دو طرف کشید و یهو شرتم رو اورد پایین و انداخت
پایین رو دمپاییام. بعد انگار داره یه چیز جدید رو کشف میکنه، شروع کرد به ور رفتن با کونم. با یه دست یه طرف رو میمالید، بعد اون طرف، بعد دودستی دو طرف رو میگرفت. اما برام جالب بود که اصلا دست لای شکاف کونم نمیبرد، و به سوراخ هم کاری نداشت. چند دقیقه ای با کونم حسابی ور رفت و دوباره من رو چرخوند. کیرم سیخ به سمتش بود، با دست گرفتش، آهم بلند شد، یه بار مالید و ولش کرد.
تیشرت آبی ش رو خودش درآورد. بعد با دست رو شونه ام فشار داد یعنی حالا بشین. نشستم جلوش. کیرش از زیر گرمکن هم معلوم بود. دستم رو دور کش گرمکن انداختم و کشیدم پایین تا رو ساق پاش، یه شرت آبی روشن، تقریبا ست با تیشرتش تنش بود و خط کیرش کاملا معلوم بود، سرم رو بردم جلو و از رو شرت کیرش رو بوسیدم.  رفتم پایین تر و از تخماش از رو شرت شروع کردم، یه چیزی بین بوسیدن و کردن تو دهن، چند بار تخماش، بعد زیر کیرش، و همینطور اومدم بالا، در حین بالا اومدن یه ذره شرتش رو کشیدم پایین جوری که سر کیر سفتش از بالای کش شورت زد بیرون، در نتیجه بوسه هام به کیرش از پایین که رو شرت بود، وقتی رسید به سرش، دیگه رو خود کیرش بود. سرش رو که بوسیدم، همونجوری سرش رو گذاشتم تو لبام و مکیدم. بعد با دهنم کیرش رو خم کردم سمت جلو، شرت هنوز پاش بود ولی کیرش کاملا لخت جلوی من و سرش تو دهنم.
بالا رو نگاه کردم، داشت با هیجان نگام میکرد، چشمای درشت و قهوه ای تیره ش برق میزد.
همونجور که سر کیرش تو دهنم بود، با دستام از دو طرف شرتش رو کشیدم پایین و همزمان کیرش رو تا ته بردم تو دهنم، جوری که دماغم چسبید به پشماش که کوتاه بود. کیرش متوسط بود و تا ته که کردم تو دهنم رسید به سر حلقم. ظاهرا نمیتونستم با ساک حلقیم سورپرایزش کنم.
ساک زدن به روش خودم رو شروع کردم،  بوسیدن تخم ها و طول کیر، بعد لیسیدن از رو تخم تا سر کیر، بردن دو سوم کیرش تو دهنم و ثابت نگه داشتن و بازی کردن با زبونم با سر کیر، و بعد ده دوازده تا تلمبه تو دهنم تا ته، و دوباره از اول به همین ترتیب، بوسیدن، لیسیدن،…
هفت هشت دقیقه ای اینکار رو ادامه دادم که خودش جلوم رو گرفت، بدون یک کلمه حرف بلندم کرد و خودش نشست. یه کم باز با دست با کیرم ور رفت، ور رفتنش جالب بود، همونجوری که با کونم ور رفته بود، حرکات دستش حرکات معمول رفت و برگشت نبود، با یه دست میگرفت کیرم رو با اون دستش با یه انگشت روش میکشید، یا سرش رو با دو دست میگرفت و یه کاری میکرد سوراخ سر کیرم باز بشه، و کارای اینجوری. بعد یهو خیلی عادی کیرم رو کرد تو دهنش، فکر نمیکردم اون هم بخوره، اما از خوردنش معلوم بود دفعه اولش نیست، جور خاصی نمیخورد، فقط رفت و برگشت ساده تا دو سوم کیر و یه کم مکیدن سرش، خیلی ساده، اما کنترل زبون و دندوناش معلوم بود بلده. یکی دو دقیقه خورد و بلند شد. پرسید اومدنت نزدیکه؟ گفتم تقریبا. گفت میخوام لای پات بیام. بدون حرفی برگشتم، گفت نه اونجوری، گفتم چجوری؟ گفت از جلو. منو برگردوند سمت خودش، خودش رو چسبوند بهم، کیرش رو از جلو گذاشت لای پام درست زیر تخمام. کیر من هم مونده بود رو به بالا وسط شکم خودم و اون. تنش رو محکم بهم فشار میداد، دهنش رو گذاشته بود رو شونه ام و میمکید، و به تنش حرکت میداد، حرکتش عقب و جلو نبود، یه جور بالا و پایین و چرخوندن بود جوری که تنمون از هم جدا نمیشد و کیر من وسط شکمامون مالونده میشد و کیر اون وسط پای من. با دو دستم دو طرف کونش رو گرفتم و بیشتر فشارش دادم سمت خودم. کمتر از دو دقیقه این حرکتش رو داشت انجام میداد که حس کردم آبم داره میاد، خواستم خودم رو بکشم عقب که فهمید انگار و  آروم دم گوشم گفت همینجوری بیا، دو ثانیه بعد از گفتنش کیرم ترکید و آبم تا گردن هردومون پاشید، گمونم تو شیش هفت نبض کل آبم خالی شد رو تن دوتاییمون که به هم چسبیده بود و از نبضای آخر حس کردم پسره داره شونه ام رو گاز میگیره و حرکتش تند تر شد و زیر تخمام خیس. اومدن اون چند ثانیه بعد از من تموم شد و تو تموم مدت اومدنش شونم رو گاز میگرفت، نه خیلی محکم.
هردومون نفس نفس میزدیم و هنوز به هم چسبیده بودیم. گمونم حدود یه دقیقه همونجوری چسبیده بودیم. که پسره خودش رو کشید عقب، یه نگاه به بدن خودش کرد و یه نگاه به بدن من، گفت بریم تمیز کنیم. شلوار و شرتش رو از مچ پاش در آورد، تیشرت آبیش رو برداشت، با احتیاط در رو باز کرد و وقتی مطمئن شد کسی نیست و بدون هیچ حرف دیگه ای، پرید تو حموم بغلی. من هم لباسام رو پشت در آویزون کردم و سریع خودم رو شستم و با حوله خشک کردم، صدای آب از حموم بغلی هنوز میومد، حس کردم منتطره من برم. حوله ام رو پشت درش آویزون کردم و لباسام رو پوشیدم رفتم تو اتاق، رو تختم دراز کشیدم. چند دقیقه بعد اومد تو اتاق، لباساش رو پوشیده بود، حوله رو به تخت من آویزون کرد و نگاهم کرد. هردو باز بی صدا به هم لبخند زدیم و رفت رو تختش. خوابیدم.
صبح دیر بیدار شدم و کسی تو اتاق نبود. اما وسایلشون بود. وسایلم رو جمع کردم و قبل از اینکه کسی بیاد، کلید خوابگاه رو تحویل دادم و رفتم هتل.

نوشته: م.م

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها