داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

پایان نامه با برکت

شهرام هستم و 40سال دارم 12سال است که متأهلم، زنم کارمند است و صبح ها خونه نیست، من پس از ازدواج یک عقده ای در وجودم مونده بود و اون هم عقده ی دوست دختر چرا که از اول دبیرستان عاشق دختر همسایه شدم چون خیلی کم رو بودم نتونستم بهش بگم فقط سر راهش قرار می گرفتم. تا اینکه رفتند تهران،بعد از اون هم جلوی در مدرسه دخترا می رفتم برای پیدا کردن دوست دختر،خلاصه از زمانی که شروع کردم یعنی اول دبیرستان تا ازدواجم با دخترها دوست شدم ولی موفق به سکس نشدم، تا اینکه ازدواج کردم.

بعد از ازدواج با اینکه از نظر جنسی ارضاء می شدم ولی وقتی دوست دختر وپسرها را می دیدم حسرت گذشته را می خوردم،بعد از دو سال دوباره رفتم دنبال دوست دختر مجددا چندتایی پیدا کردم اما موفق به سکس نشدم تا اینکه رفتم دانشگاه برای ارشد در دانشگاه هم وقتی می دیدم دختر و پسرها راحت باهم دوست میشن حرصم گرفته بود،تا اینکه پایان نامه را نوشتم و دفاع هم کردم یک روز که برای تسویه حساب آمده بودم پایان نامه هم دستم بود استاد در حال برگزاری دفاع بود من هم وارد شدم کمی با او صحبت کردم دیدم دختری اونجا نشسته و داره به پایان نامه و گفتگوی من استاد هم نگاه میکنه خلاصه نگاهی بهش انداختم گفتم شاید سوژه خوبی باشه،حوصله ام سر رفت،رفتم بیرون دوری زدم اومدم در اتاق تا ببینم استاد کی میاد بیرون دیدم همون دختره هم بیرون ایستاده،رفتم جلو و گفتم تو هم می خواهی دفاع کنی گفت نه من تازه قبول شدم،بعد بهم گفت میشه پایان نامه ات را ببینم منهم نشونش دادم،گفت چه جوری باید بنویسی براش کمی توضیح دادم و بهش گفتم اگر بخواهی می تونم کمکت کنم دیدم گفت باشه من هم فرصت را غنیمت شمرده و شماره ام را بهش دادم،بعد رفتم تا یک هفته باهاش پیامک بازی می کردم تا اینکه صحبت از کامپیوتر شد،من هم گفتم میتونم کمکت کنم اون هم قبول کرد و بعد قرار شد که همدیگر را ببینیم.

یک روز باهاش قرار گذاشتم و با ماشین رفتم نزدیک خونشون و آوردمش خونه اینکه چه جوری آوردم و اول خودم رفتم بعد اون، که همسایه ها نبینند خودش داستان دیگری است چون توی آپارتمان هستیم،وقتی از پله بالا رفتم و وارد خونه شدم نمیدونم قلبم از ترس و اضظراب چند بار در دقیقه می زد از چشمی نگاه کردم دیدم اومد در را باز کردم با کفش اومد تو،لپ تابش را آورده بود رفتیم توی اتاقی که کامپیوتر خودم و کتاب هایم بود لپ تابش را میز گذاشت روشن کرد قلبم داشت تند تند می زد ترس از اینکه یکدفعه زنم نیاد یا اینکه کسی دیده باشه،خلاصه چند برنامه براش توضیح دادم کم کم کیرم راست شد و دوست داشتم بهش بچسبم بالاخره موفق شدم توی عمرم در 30 سالگی دوست دختر پیدا کنم و بکنمش خیلی خوشحال بودم،کم کم دستم خورد به دستش یک لحظه نگاهش بهم افتاد چشمای سیاهی داشت بدنی نسبتا لاغر و کمی خوش اندام دیگه طاقت نیاوردم دستاش را گرفتم باهاش بازی کردم بعد کم کم نزدیکتر شدم و شروع کردم لب گرفتن تا اینکه دیگه از روی مانتو هم میمالیدمش هم می بوسیدمش برام جالب بود هیچ احساسی نداشت و هیچی نمی گفت فقط گفت مگر خانمت نمیذاره از این کارها بکنی من چیزی نگفتم و ادامه دادم تا اینکه مانتوش را در آورد من هم فقط شلوارم را درآوردم و شورتم پام بود بعد بردمش کنار رختخوابها اون خوابید زمین و گفت می خواهی شلوارم را دربیارم شلوارش را پایین کشید ولی در نیاورد اون هم شورتش پاش بود دیگه خوابیدو روش بعد از بوس و مالیدن سینه وکمی جلو عقب کردن احساس کردم آبم داره میاد مجبور شدم شورتم کمی بکشم پایین دستمال کاغذی کنارم بود آبم آنچنان با فشار اومد که کمی از آن ریخت روی شلوارش ترسیدم گفتم یک موقع حامله نشه ،اون اولین تجربه سکسش بود من هم کردن اولین دوست دخترم بود ولی حیف که باکره است، دیگه از اون موقع به بعد کار من شده بود انجام کارهای کامپیوتری اون و ترجمه درس ها و … اونم ارشدش را با کمک من گرفت و حتی استخدام شد ، و الان 5 سال است که رابطه خوبی داریم و بیشتر از هر چیز علمی است یک دوسالی است که نتونستم بکنمش چون خودم دسترسی بهش ندارم،اما بعد از دفعه اول چند بار دیگه باهم سکس داشتیم که کاملا لخت می شدیم نمیدونم شاید بگید این چه سکسی چون از عقب هم نمیده میترسه ودردش میاد، ولی با مالش هم اون ارضاء میشه هم من آبم میاد.بعد از آشنایی با اون، با دونفر دیگه هم آشنا شدم که وضعیت سکس اون ها مثل این اولیه. ولی دیگه سکس با اونها فایدهای نداره چون بخاطر یک کمر خالی کردن اگر زنم بفهمه فاتحه ام خونده است،اما هر چی باشه عقده ام خالی شده.شاید اگر ازدواج نکنن اجازه ورود بدن برای اینکه سن ها بالاست،دوتاشون 35 سالشون است یکیشون 41 یکسال داره،من را خیلی دوست دارن و میگن خیلی توی کارهاشون کمک می کنم حتی برای یکیشون ضامن شدم وام گرفت. آشنا شدن با اون دوتای دیگه هم خیلی جالبه در داستان های بعد می نویسم.

نوشته: شهرام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها