داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

هیچ مردی نباید زنشو بزنه

17سالم بود من عاشق پسر خالم بودم اما چند بار اومد خواستگاریم بابام مخالفت کرد… بعد چند ماه رفت سربازی و در این فاصله پسر عمه ام اومد خواستگاریم و بابام به زور دادم به پسر عمه ام بهش گفتم من فلانی رو دوست دارم گفت مهم نیست توی زندگی عاشقم میشی… از شب عروسی که بزور بهش دادم اون منو کتک زد تا همین 3 ماه پیش که سکته مغزی کرد کل بدنش از گردن به پایین فلج شد و قدرت تکلم نداشت… بعد چند وقت که آوردمش خونه… بهش گفتم انتقام کتکهایی که بهم زدی ازت میگیرم… پسر خاله ام بعد از ازدواج من دیگه ازدواج نکرد… یه روز رفتم دفترش خیلی خوشحال شد ناهار رو با هم خوردیم و توی راه برگشت زدم زیر گریه… ماشین رو یه جا نگه داشت… و اومد ارومم کنه… خودمو انداختم توی بغلش… اونم بغلم کرد و بوسیدم دستمو آروم گذاشتم روی کیرش… یکم نوازشش کردم و گفت برام بخورش… منم که همینو میخواستم با نهایت عشق و هیجان شروع کردم به خوردنش… اون آه آه میکرد… آروم توی دلم میگفتم عزیزم تازه شروع کاره… این کیر باید منو جر بده… انقدر مک زدم کیرشو که آب اومد و همه ابشم خوردم… ماجرای شوهرمم رو میدونست بهش گفتم امشب بعد ساعت 8 بیا خونه ما… گفت واقعا؟… گفتم میخوام به آرزوت برسونمت… گفت کدوم آرزوم؟ گفتم میخوام زنت بشم… گفت پس با سر میام منو رسوند تا یه جایی و گفت میرم شب با لباس دامادی میام… منم رفتم خونه و حسابی تمیز کردم و شوهرم مدام با چشم هاش می خواست بپرسه چه خبره؟ چرا انقدر به خودت میرسی؟ بهش گفتم زور زیادی نزن امشب برات یه سورپرایز دارم تا تو باشی دستت رو روی من بلند نکنی… شب شد و امین پسر خاله ام اومد… پسر خاله که نه از امشب شوهرم شد… امین واقعا با کت و شلوار و بسیار شیک اومده بود منم یه شلوار صورتی تنگ پوشیده بودم و زیرشم شورت نپوشیدم و کوس و کونم حسابی برجسته شده بود و یه تاپ سفید تنگ که سینه هام توش کاملا برجسته شده بود… امین رو اوردم توی اتاقی که شوهرم بود… امین گفت بد نباشه؟ گفتم نه هیچ غلطی نمیتونه بکنه… تو امشب باید بهترین شوهر دنیا باشی برام… امین مثله گرسنه ها افتاد به جونم… لبامو میخورد با دستاش سینه هامو فشار میداد تاپمو در اورد و شروع کرد سینه هامو خوردن کم کم اومد پایین و کوسمو از روی شلوار که حسابی تپل شده بود رو بوسید و گفت چه خیسه گفتم برام بخورش… و شلوارمو تا نصفه کشید پایین شروع کرد خوردن… حسابی لذت میبردم عشقم داشت کوسمو میخورد و من از خوشی جیغ میزدم… شوهرم چشم هاشو اون طرف میکرد تا نبینه گفتم مردک کوس کش نگاه کن عشقم داره کوسمو میخوره… امین گفت دو لا شو میخوام بکنم توی کوست… گفتم بذار من سرمو میذارم روی سینه شوهرم و دولا میشم و تو از پشت بکن توی کوسم… من سرم روی سینه شوهرم بود و امین از پشت داشت توی کوسم تلمبه میزد… به شوهرم میگفتم کوس کس مادر قهوه ببین دارم به عشقم کوس میدم… امین محکم تر بکن تا شوهرم بفهمه تو داری زنشو میگایی امین محکم تر محکم تر… امین هم محکم تر میکرد طوریکه واقعا دردم میومد اما برای اینکه حرص شوهرمو در بیارم میگفتم جووووون… دوست داری؟… دیدی چقدر تنگه؟ به این شوهر مادر جندم نمیدادم اما از امشب هر شب این کوس ماله خودته… امینم با اون کیر کلفتش مثله وحشیا توی کوس تنگم تلمبه میزد بهم گفت آبمو کجا بریزم… گفتم بریز توی کوسم میخوام ازت باردار بشم… اونم با همه وجودش ابشو ریخت توی کوسم گفتم درش نیار… از پشت سفت بغلم کن و با دستات سینه هامو فشار بده… به شوهرم گفتم مادر جنده… دیدی به عشقم کوس دادم؟ حالا پاشو بزنم… پاشو مادر جنده خواهر کوسده… شوهرم رو نگاه کردم دیدم اشکش از کنار چشمش اومده… گفتم اشکهای منو زمانی که منو میزدی یادته؟ تازه اولشه باید خون گریه کنی… اون شب تا صبح امین دو بار دیگه به همون شکل منو کرد و از اون شب یه شب در میون امین میاد منم جلوی شوهرم بهش کوس میدم… امروز جواب آزمایشمو گرفتم… من باردارم و بشدت خوشحالم که از عشقم باردارم اما ناراحتم چون باید بگم این بچه شوهر عوضیمه… دوست دارم جار بزنم که این بچه من و امینه حاصل کوس دادن هام به عشقمه… به امین گفتم که باردار شدم و جشن گرفتیم و برای اولین بار امشب بهش کون دادم البته قبلا شوهر عوضیم به زور از کون کرده بودم… اما کون دادن به عشقم یه چیز دیگه بود

نوشته: ندا و امین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها