داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من و مسافر چادری

سلام
سلام به همه مسافرهاي خسته و خمار و سكسي و انجمن کیر تو کس !
من مسعود م 27 ساله از شهرستان ياسوج كه مدت زيادي نيست به اين شهر اومده چون اصلالتا بچه كرجم و براي ثبت و ادامه كار در شركت و نمايندگي يك برند خارجي (سخت افزار) در اين شهر با اونجا اومده ، راستشو بخوايد من فكر ميكنم درجه شهوتم به قول اون خواننده كه ميگفت : درجه تبم روي 1300 شايد من بيشتر باشه ، آخه خيلي وقته اينو فهميدم ، چون بعضي وقتا نمي تونم جلوي خودمو بگيرم ، بعضي وقتا شده به پيرزنا هم رحم نميكنم يا انگشت تو سوراخ ميخ مي كنم !
خب بگذريم اين يه نوع بيوگرافي از خود بود زياد شلوغش نميكنم بريم سر اصل مطلب :
من خيلي وقت بودم كه تو ياسوج دوست دختر خوبي نداشتم و براي اينكه بتونم دوست دختر خوبي پيدا كنم همش به اين خيابون و كوچه ميرفتم كه شايد يكي پيدا بشه منو بخواد كه باهاش سكس داشته باشم ، يكروز تو محل كارم دو دختر چادري بنام راحله و زهره اومدند كه زهره خانم خيلي چاق و گنده بود خلاصه باهاش دوست شدم و بهش شماره دادم و باهاش قرار گذاشتم اما تنها نيومد و با راحله اومد . من هم كه خمار بودم اونا بردم پارك ساحلي كه كنار ترمينال ياسوج بود و تو پارك نشستم كنار زهره و دستمو گذاشتم روي پاهاش و ميخواستم سريع همونجا ترتيبشو بدم اما قبول نميكرد و دم از ازدواج و زندگي مشترك ميزد و راحله هم طرفداريش ميكرد. خلاصه هيچي يخورده باهاش بازي كردم و و اون موضوع رو جدي گرفته بود و ميگفت ميزاره هر كاري سرش بيارم و بشرط ازدواج ! من ديدم اوضاع كشمشي مثل ميك ميك زدم به چاك و گفتم من نيستم .
خلاصه در راه برگشتن به خونه سوار ماشين هاي تو ايستگاه شدم و خمار و خسته و دست از پا دراز تر اومدم سمت خونه . راننده كسكش كه خيلي خواهر كسه بود در ادامه ميگم چرا ؟ بهتون ميگم .

هيچي يك مسوار اقا عقب نشت و بعد من نشستم و خدا خدا ميكردم كه يه دختري بياد كنارم بشينه تا در خونه پاهامو بزنم به پاهاش يكم حال كنم . بالاخره يه دختر چادري كه از دانشگاه ميومد آخه كتاب دانشگاهي دستش بود كنارم نشست و يك نفر آقا هم جلو نشست و راننده كسكش هم شروع به حركت كرد.

دختره قيافش خيلي معمولي بود اصلا بهش نميومد اهل حال باشه خلاصه يه تلنگري زديم و با گوشي شروع كرديم به حرف زديم ! دختره هم برگشت ديد من دارم فارسي حرف ميزنم يه نگاهي كرد و روشو برگردوند ( آخه ياسوجي ها لري حرف ميزنند ) و از غريبه ها خوششون مياد ، كم كم فشار پامو زياد كردم و پامو كاملا چسبوندم به پاهاش ، هيچ تحركي نداشت و عكس العملي نشون نداد اولش دل سرد شدم .
پيش خودم گفتم اينهم واسه ما خودشو ميگيره ، بيخال مسعود ولش كن . داشتيم نزديك ميشديم به سر خيابونمون مسافر آقايي كه پيش من نشسته بود كرايشو داد و پياده شد . من هم دستمو كردم تو كيف دستي كه يكدفعه آرنجم خورد به سينه دختره ! ديدم هيچي نميگه تكوني هم نميخوره !!! خلاصه فشارو بيشتر كردم ديدم : آره آرنج با سينه هاش تماس داره كيرم حسابي سيخ شده بود ! در اينجا ( راننده كسكش نقششو داشت بازي ميكرد و از آينه همش به من نگاه ميكرد ) منم سر خيابون خونمون پياده نشدم و با دختر تا جايي كه رفتباهاش بودم دستمو كردم تو كيفمو شمارمو بهش نشون دادم و اونم گرفت و پياده شدم و داشتم به تاكسي نگاه ميكردم دختره هم صد متر جلوتر پياده شد و يكدفعه گوشيم زنگ خورد ، داشتم از خوشحالي ميمردم ، خودش بود و سلام كردم و يخورده براش كلاس گذاشتم و سريع سر بحث و باز كردم و بهش گفتم ميخوام امروز ببينمت ، اونم گفت كجا : گفتم بعدازظهر خونمون خاليه ! اول قبول نكرد و دوباره گفت ببينم چي ميشه و خداحافظي كرد . اصلا باور نميكردم كه بياد گفتم شايد سركاري باشه . ساعت 5 بعدازظهر بهش زنگ زدم گفتم كجايي : گفت بيرونم دارم ميام سرقرار خونتون كجاست : من هم بهش گفتم بيا سر خيابون … ! مغازه رو بستم و دربست كردم سمت خونه و رسيدم بهش گفتم كجايي گفت دير اومدي من دارم ميرم . بهش التماس كردم راضيش كردم آوردمش خونه باورم نميشت به اين راحتي با اولين ديدار مخ يك دخترو زده باشم . بهش دست و سلام و احوالپرسي كردم و نشستيم روي مبل پذيرايي مون .
كلي با هم حرف زديم و اشنا شديم و خنديديم و رفتيم سر اصل قضيه !

قسم ميخورم اولين بارش بود كه خونه خالي ميومد ! شالشو دراورد و بوسش كردم و دستمو گذاشتم روي سينه هاش ( ولي بهش ميمومد خيلي خمار باشه ) كم كم مانتوشو باز كردم و خوابوندمش روي زمين و يه بالشت گذاشتم زير سرش . ((( آخه مهمون حبيب خداست ))) لباشو حسابي خورد و با سينه هاش ور ميرفتم و حسابي ليس زدم تا جايي كه داشت از شهوت جيغ ميزد ، در حالت شهوتي شلوارشو در آوردم و ميترسيد و بزور قبول كرد و دستم بردم زير شرتش ، كسش خيلي كوچيك بود حسابي خيس شده بود با شرتش ابشو پاك كردم شروع كردم به ليس زدن و با سينه هاش بازي كردن ، سينه هاش خيلي ناز و كوچيك و نوكدار و ماماني بودند ، واقعا استيل به قيافش نميخورد ! خلاصيه زبونم تو كسش و يه دستم به سينه هاش و يه دستم با كونش بازي ميكرد . كونش اصلا سوراخ نداشت خيلي تنگ و تاريك بود . خلاصه كلوم همه جور باهش سكس كردم و بهش رسيدم و كيرمو با ژل ( لوبريكانت) خيس كردم و با كسش بازي ميكردم . تا جايي كه كسش باد كرده بود آخه اولين بارش بود بيچاره گفتم بهش حسابي برسم .
منم كم كم داشت آب م ميومد گفتم برگرد با كونت بازي كنم اونم برگشت و حسابي با ژل خيسش كردم و هر كاري كردم بره تو نشد كه نشد و دردش ميكرد آخه بي ادبي كيرم يخورده بزرگه ! هيچي آب م اومد و مثل حرفيا ريختم رو كمرش و با دستمال كاغذي پاكش كردم و لباسامونو پوشيده . و هميشه باهاش ارتباط داشتم يه هفته بعد باهاش قرار گذاشتم باز اوردمش خونه و قبلش بهش گفته بودم اگه نذاره از كون بكنمش براي هميشه فراموشش ميكنم اونم قبول كرده بود ، آوردمش خونه باز حسابي بهش حال دادم و شهوتيش كردم و با ژل كونشو خيس كردم و با انگشتام بهاش بازي ميكردم ، خيلي درد و ناله ميكشيده ، ولي چون بهم قول داده بود چيزي نميگفت . من هم كيرمو ژلي و خيس كردم قبلش هم يه قرص ترامادول خورده بودم كه دير ارضا بشم . و با ميل و حوصله موفق به تسخير لانه ش شدم ، يك كم خون اومده بود ولي كار به اورژانس نكشيد ( نگران نباشيد ) و تمام آبمو ريختم تو كونش و حسابي بوسيدمش .
بعد از اون قضيه هفته اي يكبار دو بار ميارمش خونه و حسابي از كون ميكنمش / با تشكر از تمام دختراي باحال و سكسي و مسافرهاي خمار و ياسوجي هاي مهربون و شيرين زبون (لر)

نوشته: مسعود جان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها