داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

لز با دختر خجالتی 19

حالا دیگه راحت دو تا از انگشتامو که انگشتای سبابه و میانی دست راستم بودند می کردم توی کس زهی جونم و درشون می آوردم . اون با هوس و التماس نگام می کرد . چند بار رفت یه چیزی بهم بگه پشیمون شد . -زهی !می خوای یه چیزی بهم بگی .. -نمی دونم فقط می دونم خوشم میاد -راستشو بگو چی می خوای بگی .-مثل سابق دوستم نداری ;/; عقیده ات راجع به من عوض شده ;/; -چقدر حرفای تکراری می زنی ;/; من دوستت دارم . مگه من چیکار کردم که مرتب داری این سوالو تکرار می کنی . -منو ببوس زیبا منو ببوس بغلم کن .انگشتاتو بذار توی کسم بمونه . باهام بازی کن . نوازشم کن . بگو دو ستم داری بگو دختر بدی نیستم . حس کردم که می خواد اشکش در آد . من خودم حساس و خجالتی حالا باید یه کاری می کردم که اونو آرومش می کردم . فکر نمی کردم پشت چهره ای که  بار اول با اون رشادت رو من خم شده بود و می خواست با من لز کنه یه آدم حساس .. حساس تر از برگ گل وجود داشته باشه و بهم بگه که به محبت من نیازداره . آخه آدما همه شون محبت می خوان . حتی سنگدل ترین آدما هم نیاز به عشق و محبت دارن . شاید خودشون ندونن . خودمو به زهی چسبوندم . سینه هام به سینه هاش چسبید و لبامو گذاشتم رو لباش . این جوری تسلط انگشتام به داخل کسش کمتر بود ولی در عوض می تونستم با عشق اونو ببوسم . نشون بدم که دوستش دارم . از این که دختر نیست و بکارتشو از دست داده بهش منت نمی ذارم . تحقیرش نمی کنم . سر کوفتش نمی زنم . آخه من چیکاره ام که بخوام تحقیرش کنم . لبامو با هوس و عشق می مکید و من انگشتامو همچنان توی کسش حرکت داده و به سرعت می کردمش تا ته و می کشیدمش بیرون .. ظاهرا بهاره و زلیخا کنجکاو شده بودند یا این که کارشون تموم شده بود و حوصله شون سر اومده بود که در بسته و قفل شده از داخل رو از جاش داشتند در می آوردند .. بهاره : دخترا اون داخل چه خبره . درو باز کنین ما هم می خوایم بیاییم کمک .. . لبامو از رو لبای زهی بر داشته تا اون بتونه حرف بزنه .. -زهیدا من الان نمی تونم اونا رو قبول کنم . اول خودت سر حال شو ارضا شو بعدا اونا رو میاریم . من و تو الان داریم با هم حال می کنیم اونا بیان بازم یه فاصله ای میفته مثل همین حالا .. زهیدا کاملا باهام موافق بود -دخترا دست از سرم بر دارین فعلا یه ده دقیقه یه ربع تحمل کنین در واستون باز میشه -چی داری میگی زهی یعنی تا یه ربع دیگه به ار گاسم می رسی ;/; -وقتی انگشتای شفا بخش و تحریک کننده زیبای زیبای من بهم نیرو و نفس و عشق بده چرا که نه . یک ربع که سهله من شاید اگه صدام نمی زدین  تا دو دقیقه دیگه اش ارضا می شدم .. بازم منو ببوس ببوس .. -زهی دوستت دارم .. لباتو بیار .. -منو ببخش اگه کاری نمی کنم . قول میدم بعدش بهت حال بدم . این بار چهار  تا انگشتو کردم توی کس و شستمو گذاشتم روش و باروی کس زهیدا بازی کرده و شستو در یک مسیر دایره ای روی کس می گردوندم . انگشت کوچیکه ام که توی کس نمی رفت . حس کردم که باید به لز خودم جهتی بدم که مسیر اونو به ار گاسم نزدیک کنه . برای همین تشخیص دادم که باید لبامو از رو لباش بر دارم و سرمو بذارم وسط بدنش تا بتونم شیب انگشتامو در یه حالت از پایین به بالا قرار بدم که کس زن در این حالت بیشترین لذتو می بره و دردش هم نمی گیره در حالتی که لبام رو لباش قرار داشت اون می تونست از انگشتای داخل کوس لذت ببره ولی اون فشار انفجاری برای ارگاسم وارد نمیومد و شاید هم دردش می گرفت . حدسم درست بود .انگشتام در یه حالت موشک زمین به هوایی کار می کردند . -زیبا تو از کجا می دونی این جوری بیشتر حال میده تو که این حالتو رد نکردی .. نکنه تو هم مثل منی .-واسه دونستن هر چیز نیازی نیست که تجربه اش کرده باشی .. این بار در این مسیر با سرعتی بیشتر از همیشه طوری صداشو در آوردم که صدای بهاره و زلیخا در اومد -خواهرمو کشتی دختر چیکارش کردی . هیچوقت جیغش تا این اندازه در نیومده بود . -بذار در بیاد بذار حال کنه .. حس می کردم خیسی کس زهیدا هر لحظه داره بیشتر میشه . -عزیزم  یه پاتو بنداز رو شونه ام . بنداز . همین کارو کرد و شروع کردم به لیس زدن پاش ولی انگشتام همچنان توی کسش کار می کرد . اون بی اراده خودشو از این سمت به اون سمت حرکت می داد .. کسشو هم به طرف بالا می زد و یک آن  حس کردم دستم بیشتر از حد معمول خیس شده .. زهیدا آروم گرفته بود . پاهاش سست شده و اون پایی رو که روی شونه ام قرار داشت گذاشتم زمین .انگشتامو از کسش کشیدم بیرون و کف دستمو در قسمت بالای کس و قسمت ورم کرده از هوسش می گردوندم . می دونستم این جوری هوسش پخش میشه و اون به آرامش بیشتری می رسه . بعد دوباره اونو بوسیدم تا بهش بگم چقدر دوستش دارم و اونو فقط واسه سکس و لز نمی خوام . . در اتاقو آروم باز کردم و این بار زهیدای خودمو در آغوش کشیدم . از این که اونو توی بغل خودم داشته باشم دیگه خجالت نمی کشیدم . …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها