داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

لذت هماغوشی

حرارت تنش میون دستای مردونه ی من…لیز خوردن بدن نرم و لطیفش تو آغوش من به خاطر رطوبتی که از عرقمون بود…حس خوب حرکت ناموزون دستش که کمرم رو لمس میکرد…و بالاخره لذت بی حد یکی شدنمون…همه ی اینها به کنار…وقتی که روی دوتا دستام که به کنار دوتا پهلوش تکیه گاهم کرده بودم و از آغوشش یکم فاصله گرفتم اومدم بالا تو چشمای خمار و پراز شهوتش نگاه میکردم که …که عشقم داره ازم لذت میبره…آتیش شهوتمو که با عشق و محبتش حالا وجودمو دربر گرفته بود شعله ورتر میکرد.
پاهاشو دور کمرم حلقه کردو به خودش فشار میداد و این باعث میشد من آرومتر و عمیقتر کمرمو عقب جلو کنم…
ناله های ریز و خفیفش و البته از روی لذتش باعث میشد تو وجودم ذوق و غوغای بیشتری به پا بشه و شهوتم به عشقم غلبه پیدا کنه…گاهی خم میشدمو تنمو به تن داغش میچسبوندمو با تمام وجودم با تمام عشقم بغلش میکردم و از لباش بوسه میگرفتم…مدام قربون صدقه م میرفت.میدونست که ناله های ریز و پراز شهوتش حالی به حالیم میکنه! واسه همین بیشتر و بیشترش میکرد…گاهی زیر لب زمزمه میکزد:- جوووونم جووووونم…بکن عشقم…بکن نفسم…تندتر بکن که زنت یه گوله آتیشه برات…
لباشو گاز میگرفت و باز ناله میکرد…دیگه خودم نبودم…عاشق این بودم موقع سکسمون تو چشماش زل بزنم…وقتی که طاق باز میخوابید و منو محکم تو آغوشش فشار میداد از لذت و عشقش.دوس داشتم موقع سکسمون جوری رفتار کنم که بفهمه واقعا دوسش دارمو همه اون کارام فقط واسه خاطر رسیدن به لذت هم آغوشی و سکس نبوده…واسه همین از نقطه نقطه ی بدنش کام میگرفتم…آخ عاشقشم بخدا.تن بلوری و نرم و صافش…دیوونم میکنه.برش میگردونم…میفهمه که حالت داگی میخوام…ی دستشو رو تخت تکیه میده و تا میتونه کمرشو میده پایین تا باسنش قلمبه بشه.از پشت گردنش بوسه میگیرم تا گودیه کمرش میام…لپای باسنشو یه کوچولو میمالمو آماده میشه تا دوباره منو تو وجودش حس کنه…
بعد چندی عوض کردن پوزیشین…برمیگردیم به حالت اولِ اول…وقتیه که دیگه آتیش شهوتمون میخواد به اوجش برسه و رها بشیم ازش…

این پوزیشین رو هردومون خیلی دوست داشتیم…بیشتر سکس تلفنی هامون به همین پوزیشین ختم میشد تا اینکه رها میشدیم و آتیش شهوتمون سرد میشد.
هردومون آرزومون بود ی بار واقعی تو آغوش هم باشیم…یک سال از آشناییمون میگذشت و هرروز بیشتر همو میخواستیم
اون تهران بود و من…مشهد.تو این مدت یک سال فقط یک بار همدیگرو دیدیم اون هم زیاد نبود…فقط دو سه ساعت طول کشید که چون تو فضای باز بودیم نمیتونستیم زیاد کاری کنیم…اما فقط ی لحظه دلمونو زدیم به دریا و لبامون رو روهم گذاشتیم و غرق لذتش شدیم…وای خدا هنوزم لذت اولین بوسه ی عاشقونمون که یادم میاد منو به وجد میاره. بعد از اینکه برگشتم قرار شد که هرجوری شده قرار بعدیمون تو خونه باشه…اما خونه پیدا کردن کار سختی بود خیلی سخت.البته به عهده ی عشقم بود خونه پیدا کردن چون من باید میرفتم تهران و من اونجا هیچکیو نداشتم.از طرف من فقط مادرمو خواهرم از عشقم میدونستن و از طرف عشقم دوستش و زن عموی کوچیکش که باهاش خیلی خوب بود میدونستن.بعد از مدتی قرار شد که دوباره برم دیدنش که این قرارمون میفتاد تو زمستون و همین باعث شد زن عموش بهش بگه که میتونیم روش حساب کنیمو اون میتونه برای نصف روز خونشو در اختیار ما قرار بده…ادامه دارد…
(سلام دوستای انجمن کیر تو کس.من تازه عضو شدمو این قصه ی عشق منه که البته پره از سکس که شما دوس دارین:-)…اگه خوشتون اومد و دوست داشتین میتونم ادامه بدم اگرم نه که لطفا بدون فحش و بدوبیراه بگید دیگه نمینویسم)

نوشته: dexter

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها