داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

لذت بی نام

داستان واقعی نوشته ی شوگر ددی منه
در حال حاضر 52 ساله است
من تا حد بسیار کمی ادیت کردم
سعی کردم کوچکترین لطمه ای به حسی واقعی داستان وارد نشه

هر مرد معمولی و بخصوص سن بالا که کون دادن رو دوست داره
میدونه که پیدا کردن کونکن کار بسیار دشواری است
کسی که صحیح و سالم باشه
برات دردسر درست نکنه
نخواد ازت باج بگیره
باعث بدنامی ات نشه
جور کردن همه ی این شرایط برای من که خیلی سخت بود و هست
بعد این مقدمه چینی بگم که
27-8سالم بود و دیگه از شاف کردن خیار و بادمجون گرفته تا سر بطری و دسته هاون رو تجربه کرده بودم
و بارها و بارها برای دادن به کیر واقعی تلاش نافرجام کرده بودم
ی روز بین حرفها با همکارها شنیدم که زن فلانی می‌رفته تو اتاق نگهبانی کل و کثیف به عمله که نگهبان کارگاه ساختمانی بوده می‌داده و لو رفته و و و
به خودم گفتم عه
این یکی بفکرم نرسیده بود!!
رفتم حموم با واجبی همه پشم و پیلی ها رو صاف کردم و حدود ساعت شش عصر که کارگرهای ساختمانی دست از کار میکشن راه افتادم تو خیابونا دنبال ساختمون نیمه کاره
میرفتم داخل ساختمون و مثل عمله ها داد میزدم
همشهری
همشهری
و به کارگره میگفتم که دستشویی اضطراری دارم لطفن بذار از توالت استفاده کنم
ده دوازده تایی رو رفتم و هر کدوم به دلیلی مناسب کار نبود
بیشترشون چندتا کارگر تو اتاق اقامت داشتن و اون موقع هنوز نمیدونستم به چند نفر هم زمان دادن شدنی است ولذت خاص خودشو داره.
چندتا که کارگر تنها بود یا معتاد بود یا دندون های خیلی کثیف و چندش داشت یا بداخلاق بود و سر حرف رو باز نمیکرد
ساعت ده یازده شب شده بود و کم کم داشتم از این روش هم نا امید می شدم که بختم باز شد
در حالی که رو به اتاق نگهبانی
همشهری
همشهری مبکردم و جوابی نمیومد
یک مرد افغانی پنجاه/پنجاه پنج ساله قد و هیکل و قیافه جذاب تازه از حمام اومده بود
سر و صورت و اصلاح کرده بود فقط ی شورت پارچه ای بلند پاش بود و حوله روی سرش از پشت سر گفت
ها؟ چکار داری؟
همه شرایط جور بود
ی مرد جا افتاده تمیز و سرحال و عضلانی
و اتاقی که معلومه هیچکس توش نیست
بجای اتلاف وقت و حرفای کسشعر
رفتم تا فاصله نیم متری و با صدای خیلی آروم ولی حرکات لب اقراق شده بهش گفتم
کونم میخاره
میخوای منو بکنی؟
چشماشو تنگ کرد گفت تاریکه نمیبینم چی میگی؟
کسی نیست که!!
چرا آهسته می‌گویی؟
از برق چشماش فهمیدم که فهمید چی میگم ولی میخواد با صدای شفاف و رسا بهش بگم که شک و شبهه ای براش نمونه
با 28سال سن و قیافه خشن مردونه خودم خنده ام گرفته بود
ولی خنده ام رو کنترل کردم این دفعه با یک کم ناز و عشوه گفتم کونم میخاره میشه منو بکنی؟
با لحجه غلیط افغانی ولی خیلی مودبانه گفت:
ارباب پیداش میشه.
شب بار میاد
اتاق خوب نیست
اینجا که جای اینکارا نیست
گفتم اینا که گفتی که خیالی نیست
اگر نمیخوای بگو نمی‌خوام چرا بهانه میاری؟
و همزمان دستم رو اروم گذاشتم رو کیرش که تو همین فاصله نیم خیز شده بود و ی کم نوازش کردم.
یکی دوبار دستم رو سر کیرش کشیدم دیگه داشت شورت رو پاره میکرد
دستشو گذاشت رو پهلوم و هدایتم کرد به سمت اتاق و تو همون چند قدم تا در اتاق دستش رو از کمرم سر داد تا چاک کونم
ی حس عجیب و غیر قابل وصفی از این دست خشن و قدرتمند بهم دست داد که هنوز بعد سالها همیشه موقع نوازش شدن همون فشار دست زمخت رو خیالپردازی میکنم
در اتاق که بدون چارچوب و لولا نمیدونم چطوری رو دیوار بند شده بود به سختی و با کلی سر و صدا باز کردم و رفتم داخل
انصافا از اتاق خودم مرتب تر بود
ی چراغ نفتی خوراک پزی و ی قابلمه آب جوش چندتا سیب زمینی در حال قل زدن و گرمای مرطوب و دلنشین اتاق و فرش کهنه نخ نما ولی جارو شده و بسیار تمیز و یک تلفن مشکی کارگاهی با سیم کشی اویزون از سقف نشسته در گوشه اتاق و چندتا پتوی تاخورده تمام وسایل موجود بود

تا اون در مسخره رو ببنده و سرجاش کیپ کنه
با آستین کاپشن دو طرف قابلمه رو گرفتم و گذاشتم زمین چراغ رو بردم گوشه اتاق و دوباره قابلمه رو گذاشتم روش

برگشتم و از منظره جلوی چشمم نفسم حبس شد
برای نخستین بار یک مرد واقعی بدون هیچ فانتزی و خیالپردازی و قابل لمس با اندامی ورزیده و به غایت سکسی با نگاه شهوت آمیز سر تا پایم رو برانداز میکرد. دو قدم فاصله بینمون رو پرواز کردم و به نرمی به صورتش نزدیک شدم و لبش رو بوسیدمش
انتطار داشتم طعم یا بوی خاصی داشته باشه ولی بو و مزه لب و دهانش از همه زنهایی که تا بحال لب گرفته بودم بهتر بود با این تفاوت که زبری ریشه موهای تازه تراشیده شده و صورت سفت اش در مقابله، لب من رو نرم و زنانه جلوه میداد و من رو کاملا در پوزیشن مفعولی خودم فرو برد. یکی دو دقه لب تو لب بودیم و در حالیکه کیرش کاملن سیخ بود من رو به خودش فشار میداد طوری که کیرش زیر شرت از لای پای من رد شده بود. از سر کنجکاوی دستم رو بردم پشتم و در کمال تعجب سر کیرش آنقدر بیرون بود که راحت گرفتم تو دستم و کمی باهاش بازی کردم. هم حشری شده بودم و نمیتونستم ازش بگذرم هم اینکه به وحشت افتادم که ی وقت نزنه با این خرطوم فیل دل و روده ام رو پاره کنه.

از آغوش محکم‌ش اومدم بیرون و رفتم سراغ پتو که بندازم وسط اتاق دستم رو گرفت و گفت:
لحافم رو نجس نکن.
با عشوه و کمی خنده گفتم پس خودت بخواب رو زمین
ی جوری خوابوندمش که کیرش دقیق زیر تنها لامپ اتاق قرار گرفت شورتش رو به آرومی کشیدم پایین و یکبار دیگه از دیدن منظره جلوی چشمم حشریت و وحشتم چندبرابر شد. کیر هیولایی که تو فیلم‌های پورن هم کمتر دیده میشه چاق و پر رگ تنها اشکالش این بود که کلاهک به اون بدنه کوچک بود وگرنه میشد مجسمه کیرش رو ساخت و گذاشت تو موزه. طولش بیست چهار پنج سانت و قطرش در کلفت ترین جا شش هفت سانت میشد
باید همون موقع فرار میکردم ولی دل کندن از اون کیر از من ساخته نبود. به بهانه ناز و نوازش کیرش از زیر خایه ها تا داخل سوراخ سر کیر رو با دقت معاینه کردم دنبال لکه و خال که نشان از زخم و زگیل درمان شده باشه گشتم و هیچی ندیدم ولی تو این فاصله جوری بی تاب شده بودم که دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم لبهام رو گذاشتم روی سرش و تا ته حلقم رفتم پایین
برای نخستین بار صدای نفس شهوت آلودش بلند شد. کیرش انقد سفت بود که کوچکترین همراهی برای عبور از حلقم نمی‌کرد بشکل وحشیانه ای زور زدم که از حلقم رد بشه ولی کوچکترین انعطافی از خودش نشون نمی‌داد و مثل یک تکه چوب خشک مستقیم به ته گلوم فشار می‌آورد. نگران بودم که به کیرش دندون بزنم برای همین تا جایی که فکم یاری می‌کرد دهنم رو باز کرده بودم ولی بازم بدن چاق کیرش به هر دو سری دندون بالا و پایین فشار می‌آورد دو سه بار که بالا پایین کردم سرم رو نگه داشت و خیلی آروم و با محبت با لحجه قشنگش گفت
گاز نگیر مگر تو سگ هستی؟
خنده ام گرفت تا کلاهک از دهنم اوردم بیرون و با لب و زبون باهاش بازی میکردم صدای نفسهاش در اومد ولی نمیخواستم باور کنم که داره میاد هنوز کل ماجرا دو دقه هم نشده بود ولی تو همین لحظات فوران کرد جهش یک و دو دهنم رو با لپ های باد کرده کامل پر کرد
لبم رو از روش برداشتم دو سه تا جهش دیگه داد که اخریش از کل آبی که از من میاد بیشتر بود.
شکم و رون پاهاش پر شد از آب خودش ی نگاهی انداختم و رفتم جلوی پنجره بلندی که روی یکی از دیوارها بود بدون اینکه ببینم اون پشت چه خبره تو تاریکی محتوی دهنم رو با قدرت بیرون تف کردم ی مقدارش ریخت روی دیوار و لباس‌های خودم. ی بسته دستمال جیبی رو از جیب بغل کاپشن درآوردم و اطراف دهن لباس های خودمو تمیز کردم و یکی دو برگ باقیمانده و همون دستمال‌های مصرف شده رو ریختم روی شکمش و مالیدم به آبش. تمام دستمال‌ها خیس آب شد ولی شکم و پاهاش هنوز خیس بود
شرتش رو از زمین برداشتم و با علامت ازش اجازه گرفتم که با این خشکش کنم؟ نگاهی به اطراف اتاق انداخت و دید چاره ای نیست با سر اعلام رصایت کرد ولی بعد متل اینکه فکری به سرش زده باشه از جاش پرید در پر سر و صدا رو کمی هل داد دستش رو از لای در بزحمت رد کرد و با حوله برگشت و دوباره در رو بست. تو همین زمانی که اون سعی می‌کرد دستش رو به حوله برسونه، پیرهن و زیر پیرهن و شرت و شلوار رو با هم در آوردم جورابها رو در یک ثانیه کندم ریختم کنار اتاق. روش که برگشت از دیدن بدن تمیز و براقم چشماش گرد شد گل از گلش شگفت.
حوله رو ازش گرفتم و همونجور که سرپا جلوم ایستاده بود تنش رو کامل با حوله مرطوب تمیز کردم و اومدم روی پاهاش و بین پاهاش و کیر و خایه هایش رو تمیز کردم. کیرش با همون ابعاد ولی ی کم نرم‌تر و انعطاف پذیر تو چندسانتی صورتم بود و یک قطره از آبش داشت می‌چکید.
لبم رو بردم جلو و با زبون اون یک قطره رو قبل اینکه رو فرش بچکه گرفتم و دوباره شروع به خوردن کیرش کردم حس کردم شروع به سفت شدن کرد اینبار تا انعطافش رو از دست نداده تا ته کردم تو دهنم و با فشار زیاد از حلقم رد کردم.
حس ناب مفعولیت دیوانه ام کرده بود نفسم داشت تموم میشد ولی تو همون جا یکی دوسانت عقب جلو میکردم و هربار تخمای آویزونش می‌خورد زیر چونه ام. آخر کیرش اطراف تخمش ی کم بوی واجبی که تازه گذاشته بود حس میشد ولی من انقد حشری شده بودم که از اون بوی گند هم لذت میبردم
بالاخره نفسم تموم شد و بالاجبار کیرش رو کشیدم بیرون نفس تازه کردم و دوباره هجوم بردم برای کیرش ولی انقد چوب شده بود که دیگه از حلقم رد نشد.
ی مقدار آب دهن غلیظ و لزجی که تو دهنم جمع شده بود رو چهار انگشتی برداشتم و بردم سمت کونم و شروع به نوازش اش کردم انگار صبر و حوصله نداشتم. منی که متخصص باز کردن کون بودم و همیشه به دوست دختر هام تذکر میدادم که باید صبوری کنید تا عضله حلقوی مقعد کامل خودشو ول کنه و موقع بازی دادن کونشون کلی کسشعر میگفتم تا زمان و فرصت لازم برای ول کردن و شل شدن کونشون ایجاد بشه، دو سه بار کونم رو نوازش کردم دوسه بار روش فشار اوردم و انگشت فاک رو فرو کردم داخل هنور درد اون نیافتاده بود انگشت بغلی هم به زور فرو کردم و چهار بار با عجله داخل کونم چنگ

زدم و بلند شدم. زانو زدم جلوش قمبل کردم سرم رو گذاشتم زمین و دوتا لمبرها رو از دو طرف کشیدم
نیازی به کلمه نبود. انتطارم چند ثانیه بیشتر نشد.
چند لحطه بعد سر کیرش روی سوراخ کونم در حال فشار دادن بود و دوتا دستهاش لاوهندل رو با فشار به سمت خودش می‌کشید.
میخواستم ی خرده شل و سفت کنم ولی مثل یک گیره هیدرولیک دو طرف پهلوهایم رو گرفته بود و به سمت کیرش فشار میداد ولی چیزی داخل نمی‌رفت. فقط میتونستم از داخل شکم با کونم بازی کنم و هیکلم از بیرون کامل تو دستش قفل بود. همینطور کونم رو سفت و شل میکردم و اون هم فشار رو بیشتر می‌کرد و ناگهان صدای جر خوردن کونم بلند شد و درد وحشتناک که مثل فنر از جلوش پریدم و روی زمین پل زدم ناخودآگاه
هرچی میشد شکمم رو به سمت بالا اوردم و با دوتا دستم کونم رو فشار میدادم. صورت و چشمهایم رو با تمام قدرت بسته بودم و با تمام وجود آه و ناله میکردم. دستام خیس شده بود فکر میکردم الان از لای انگشتام خون میچکه ولی از شدت درد نمیتونستم چشمهایم رو باز کنم.
نمیدونم چقد این وضعیت طول کشید تا اینکه زبری دستهایش رو زیر کمر و روی شکمم حس کردم که می‌خواست به آرومی منو بخوابونه
ی کم درد کم شده بود خودمو شل کردم که بخوابم رو زمین انتظار زبری فرش نخ نما رو داشتم ولی بجاش نرمی ی پتوی دولاشده زیرم پهن شده بود. ی خرده چرخیدم تا خودمو با راستای پتو تنطیم کنم و همه بدنم روی پتو قرار بگیره. آروم سرش رو آورد کنار سرم و در گوشم گفت حلالم کن حلالم کن
لای چشمام رو باز کردم و سرم رو چرخوندم با چشمهای نگران تو چشمم نگاه می‌کرد هنور درد جانکاه تو کونم حس میکردم با اینحال بی اختیار لبم رو غنچه کردم و اونم لبش رو گذاشت رو لبم
در حال لب دادن دستم رو اوردم بالا و از پشت سرش نگاه کردم انگار توهم زده بودم هیچ خونی روی دستام نبود شاید خیسی تف ها بود که با دستم حس میکردم

کم کم درد کونم افتاده بود چرخیدم به پهلو و اومدم لب پتو و براش جا باز کردم. از پشت جسبید بهم و با دستهای زبرش گردن و سرشونه هام رو نوازش می‌کرد گرمی نفس اش پشت سر و گردنم رو میسوزوند و به آتش درونم می دمید. حدود نیم ساعت تو همین وضعیت بودم درد کونم تقریبا ساکت شده بود و کم کم از محیط ی چیزایی درک میکردم که از صدای نفس های سنگین اش متوجه شدم همونجوری پشت سرم خوابش برده. آروم از لای دستهاش اومدم بیرون مثل ی بچه معصوم خوابیده بود یکی از پتوهای کنار اتاق رو چندلا کردم مثل متکا گذاشتم زیر سرش و آخرین پتو رو کشیدم روی هر دو مون و سعی کردم منم بخوابم ولی هیجان زده تر از اینی بودم که حتا یک ذره چشمام گرم بشه. دستم رو بردم طرف کیرش و خیلی نرم باهاش بازی کردم چند دقیقه بعد برگشت و رو به سقف شد. از فرصت استفاده کردم و سرم رو بردم زیر پتو و با لب و زبون به آرامی شروع به بوسیدن کیرش کردم. کیرش انگار کوچک و بزرگ نمیشد فقط کمی شل میشد که اونم به محض لمس لبهای من مثل سرباز جلوی فرمانده خبردار میشد. زیر پتو مشغول لیسیدن و بوسیدن کیرش بودم که نوازش دستهای زبرش رو روی سر و گردنم حس کردم
پتو رو زدم کنار و رفتم بالا و لب تو لب شدم باهاش. آروم ازش پرسیدم آیینه نداری؟
گفت: برای چکار میخوای؟
با خنده و عشوه گفتم: ببینم چه بلایی سر کونم اوردی
بلند شد و رفت سراغ همون در مسخره که بازش کنه که گفتم بی خیال بابا فکر کردم ممکنه تو اتاق آیینه داشته باشی بیا گرمای اتاق رو حیف نکن

آب قابلمه تموم شده بود و بوی سوختن سیب زمینی بلند شد قابلمه رو برداشت از کنار اتاق ی کیسه نایلونی که تهش ی خرده نمک بود آورد و سیب زمینی رو با دست نصف کرد کمی نمک پاشید روش و بهم تعارف کرد. همونطوری بدون کندن پوست سوخته اش با احتیاط شروع به گاز زدنش کردم گرمای سیب زمینی لبم رو میسوزوند
هر محرکی اون شب برای من حکم تحریک جنسی رو داشت نمیدونم چه ربطی بین سوختن لب و هوسناکی من بود ولی حوصله نکردم نصف سیب زمینی داغ رو بخورم انداختمش تو قابلمه و یبار دیگه به لبهاش هجوم بردم. چند دقه لب تو لب بودیم و همزمان دستم روی کیر افراشته اش مشغول نوازش بود. برگشتم سمتش قمبل کردم و با احتیاط لمبرها رو از هم باز کردم گفتم: ی نگاه به دسته گلت بنداز ببین چکار کردی؟
به آرامی دست روی لمبرهام گذاشت و بدون اینکه کلامی به زبون بیاره سوراخم رو بوسید و با لب‌هایش شروع کرد به گاز گرفتن یکی دوبار لب‌هایش رو روی سوراخ کشید و بعد خیسی و گرمی زبونش انگار جان از بدنم بیرون می‌کشید.
کم کم زبونش رو با فشار داخل کونم کرد کمی درد داشتم ولی نه اونقدری که بتونم از لذت غیر قابل وصف این کارش بگذرم. حسابی با زبون داخل کونم عقب و جلو کرد و بعد با انگشت شروع کرد

انگشتش انقد سفت و زبر و خشن بود که تو همون تماس نخست تمام حسم رو پروند. از جام بلند شدم خوابوندمش روی پتو و برج هیولایی اش رو خوابوندم رو شکمش و خودم نشستم روش
در حالیکه با شکمم روی کیرهای هر دو مون عقب جلو میکردم با انگشت خودم از پشت سوراخ دردناکم رو میکشیدم
اینبار تمام مراحل باز کردن کون رو با صبوری و دقت یکی یکی اجرا کردم. دیگه عضله حلقوی کامل رها کرده بود و سه تا انگشت رو با کمی فشار راه میداد داخل.
لبش رو رها کردم و لیس زنان راهی پایین شدم و سر کیرش رو به دهن گرفتم و حسابی تف مالی کردم و نشستم روش
با دست کیرش رو نگهداشتم و همه هیکلم رو بالا و پایین و چپ و راست میکردم در حالی که سر کیرش روی سوراخ ملتهب و دردناک کونم بود.
یواش یواش کلاهک رفته بود داخل و چاقی بدنه کیرش به محیط سوراخ کونم فشار میاورد.
به نفس نفس افتاده بود ولی مثل تخته به زمین چسبیده بود و کوچکترین حرکتی نمی‌کرد.
خم شدم به سمت صورتش که ازش لب بگیرم ولی کیرش انقد بلند بود که لبم به پیشانی اش هم نمی‌رسید. با لبم شروع به نوازش موهای کم پشت روی سرش کردم و با طعم عرق موهاش نشئه شدم. در همین حال با همون جندسانتی که داخل کونم بود شروع به تلمبه زدن کردم و هر بار کمی بیشتر به داخل فشار میدادم.
اروم بهش گفتم:
نیای هاااا
اگر دیدی آبت داره میاد بگو استراحت بدم
حواست باشه کونم رو جر دادی باید لااقل ی حال اساسی بهم بدی
با علامت سر و بدون کلام اشاره کرد که فهمیدم قبوله
چند دقه داشتم تکون میدادم ولی تازه لبم به پیشونیش می‌رسید.
بلند شدم برگشتم و کیرش رو حسابی تف مالی کردم. همونجور خوابیده از ساق پاهام گرفت و بلند کرد و جوری گذاشتم که سرش اومد وسط پام. کیر شل و ول من رو کرد تو دهنش و شروع به مکیدن کرد. مک زدنش هم مثل بقیه کارهایش انقد پرزور بود که هر آن فکر میکردم الانه که کیرم از بیخ کنده بشه. بی خیال کیرش شدم بلند شدم و با کونم نشستم رو دهنش رفت سراغ خوردن سوراخ کون با انگشت اطراف سوراخ رو نشونش دادم و گفتم اینجا ها رو تف مالی کن.
سعی خودشو کرد ولی برعکس کیرش دهن اش آب چندانی نداشت. با تف خودم اطراف سوراخ رو تف مالی کردم و یبار دیگه نشستم روی کیر. تو حالت کاوگیرل چندبار بالا پایین کردم و هر بار صدای جر خوردن کونم رو می‌شنیدم درد همه وجودم رو گرفته بود و فریاد میزدم ولی نمیتونستم دست بکشم اینبار تا سر کیر اومدم بیرون و با تمام وزنم نشستم روش صدای ناله ام انقد بلند بود که دستش رو گذاشت تو دهنم با تمام قدرت دستش رو گاز گرفتم و با کونم یبار دیگه بلند شدم و خودم رو رها کردم رو کیر بالاخره نرمی شکم و رونهایش رو با لمبرهایم حس کردم ولی چشمم دیگه جایی رو نمی‌دید.
همونطور که کیرش تا ته توی کونم بود لبم رو گذاشتم رو لبش و از شدت درد با کمرم شروع به بازی کردم. کم کم درد داشت تبدیل به لذت میشد که گفت: می آیم می آیم
به زمین و زمان تو دلم فحش دادم و از روش پریدم. ملتمسانه به نوک کیرش و به اسپاسم بدنش نگاه میکردم و در حال دعا کردن که آبش نیاد. چندبار حرکت کرد و آب کم شفافی ازش خارج شد و آرام گرفت. رفتم نزدیک اش و برای تشکر با زبون روی بدنه اش رو لیسیدم. طعم شوری خون باعت شد دقت بیشتری بکنم. چند رد خون روی کیرش قابل تشخیص بود ولی برام اهمیتی نداشت. جنون تمام جمجمه ام رو پر کرده بود و جایی برای عقل نگذاشته بود. با لذت روی بدنه کیرش زبان میکشیدم و با دقت مواطب بودم که کلاهک رو تحریک نکنم تا کمی از برانگیختگی اش کم بشه.

برگشتم سراغ لب‌هایش. با لبخند دستش رو آورد جلوی چشمم سفیدی استخوان از زیر جای دندانهایم روی دستش بیرون زده بود.
دستش رو گرفتم و روی لب‌هایم گذلشتم احساساتی شدم و اشکم سرازیر شد. با دستهای سوهان مانندش اشک رو از روی گونه هام پاک کرد و سرم رو تو آغوش اش فشار داد.
فقط برای چند لحطه شهوت از احساساتم عقب افتاد و دوباره فوران کرد. همونطور که سرم زیر دستانش روی سینه اش بود دست به کیرش بردم و روی بدنه اش شروع به بازی کردم. برای لحطاتی کمی فقط کمی نرم شده بود بشکلی که در میان مشتم حس چوب خشک نداشت ولی چند ثانیه بعد دوباره تبدیل به همون عمود همیشگی شد و هیجان تمام وجودم رو گرفت
یکبار دیگه تف مالی رو کامل کردم. کیر اون لمبرها و سوراخ خودم رو خیس کردم و نشستم روش. و دوباره درد و دوباره فریاد و دوباره دستی که از فشار دندانهایم بریده میشد.
اینبار با دو سه بار بالا و پایین به ته خط رسیدم و نفس زنان روی سینه اش خوابیدم و لبش رو به دندان گرفتم.
پیچ و تاب کمرم با ریتم نفسهایش یکی شده بود و دیگر توان باز نگهداشتن چشمهایش را نداشت.

هر بار بالا و پایین شدنم حس درد لذتناک کیرش رو در تمام وجودم پراکنده می‌کرد.
به خودم میگفتم این انصاف نیست که زحمت کون دادن رو خودم بکشم ولی اراده بلند شدن از روی اون کیر رو نداشتم.
تمام همتم رو جمع کردم و یکباره از روی کیرش با پرش بلند شدم. بعد از چند دقه چشمش رو باز کرد گفت: چه شد؟
گفتم:
چیزی نشد، زیادی بهت خوش کذشته، بلندشو ی کم زحمت بکش ببینم
با بی میلی از جایش بلند شد و هم زمان من جلویش قمبل کردم سر روی زمین و لمبرها رو از هم کشیدم. لحطه ای بعد برای نخستین بار لذت فرو رفتن کیر هیولایی اش در بدنم رو حس کردم. دیگه از درد چیزی نمانده بود و لذت خالص.
لذت پرواز. لذت بی نام. بله لذت بی نام چون کلمه ای برای نام گذاری روی اون لذت وجود ندارد. زبری فرش زیر گونه ام متوجه ام کرد که چنان وحشیانه تلمبه میزنه که دور اتاق در حال چرخش هستم و علاوه بر گونه زانوهایم نیز از زبری فرش آزرده شده اند. همچنان در حال تلمبه زدن بود و صدای نفسهایش من رو نگران می‌کرد
نمیخواستم تمام شود از شدت ضربه هایش درد صورتم روی زمین قابل تحمل نبود.
دستم رو دراز کردم که پتو رو زیر صورتم بذارم که در همون لحظه با فریاد روی من خراب شد و تحمل وزنش رو نداشتم روی زمین ولو شدم
پرش های کیرش و
گرمی آبش رو داخل بدنم حس میکردم.
چند دقیقه همینطور روی هم دراز کشیده بودیم و کیرش همچنان تا ته داخل بدنم بود تازه یادم افتاد که نتوانسته بودم روی کیرش کاندوم بکشم
شکل کیرش جوری بود که کاندوم روش بند نمیشد. بدنه چاق اش از کلاهک بزرگتر بود و وسطش مثل خمره بادکرده بود تو چند حرکت کاندوم در میومد و دیگه قابل استفاده نبود
دوتا کاندوم که همراهم بود اینجوری مصرف شده بود و من حشری تر از اونی بودم که از چنین کیری بگذرم. پیش خودم گفتم اشکال نداره میگم آبش رو بیرون خالی کنه. ولی جوری از خود بیخود شدم که نه تنها حاضر نبودم کیرش رو قبل اومدن بیرون بکشه حالا که بعد چند دقیقه متوجه کار اشتباهم شده بودم هم حاضر نبودم اون کیر رو از بدنم خارج کنم
با تمام وزنش روی من افتاده بود.
در همون وضعیت صدای نفس های سنگین اش نشان می‌داد که خوابش برد.
کیرش کم کم شل شد ولی قصد بیرون آمدن نداشت من هم علاقه ای نداشتم
ترجیح میدادم ازار زبری فرش رو تحمل کنم ولی اون کیر همچنان داخلم باشه

به سختی دستم رو زیر شکمم بردم و با کیر خودم شروع به بازی کردم
خبری از سیخ شدن نبود بعد از چند دقیقه در همون حالت شمبول شل و ول ارگاسم شدم
دستم به چیزی نمیرسید که مانع ریختن آبم روی فرش بشم و دیگه بیخیال شدم.
پشتم لش شده بود و تمام هیکلم رو به فرش خشن کف اتاق فشار میداد
نفرت و پشیمانی جای آن همه لذت رو گرفته بود
از خودم احساس بیزاری میکردم و از نظر روانی تحمل اون وضع رو نداشتم ولی جسمم یاری نمی‌کرد که تن لش اش رو از روی خودم کنار بزنم
کم کم طاقتم به سر رسیده بود و میخواستم صداش کنم که صدای الله اکبر اذان صبح از بلندگوی مسجد تو فضا پیچید
با ترس از خواب پرید و به آرامی کیرش رو بیرون کشید. با حرکت کیرش داخل کونم برای چند لحظه نفرت و لذت در هم آمیخت و با خالی شدن بدنم حسرت جای هر دو نشست.
بدون اینکه تو چشمم نگاه کنه روی بازویم دستی کشید حوله و شورتش رو از زمین برداشت و در پر سر و صدا رو باز کرد و خارج شد.
نسیم خنک از لای در که درست و حسابی بسته نشده بود داخل اتاق میشد و آزارم میداد.
بلند شدم که در رو ببندم با هر قدم آب خودش و خون و ترشحات و کثافت از کونم سرازیر شد کف اتاق. سعی کردم با دستهام مانع ریختن اش بشم ولی حجم آب‌ش بیشتر از این حرفا بود
هیچ دستمال و پارچه ای برای تمیز کردن خودم نداشتم. با دستان آلوده به زحمت شورتم رو از شلوار جدا کردم و پاهایم رو خشک کردم کمی به خودم فشار آوردم تا بقیه آب‌ش هم بیرون بریزم و با شورت بدنم رو تمیز کردم. با چند تکه خشک شرتم سعی کردم فرش رو تمیز کنم ولی شدنی نبود
چندتا از این شرتها لازم بود تا بشه فرش رو خشک کرد فقط شورتم رو پهن کردم روی کثیفی ها که پا روش نره و لباسهایم رو پوشیدم.
اذان تمام شده بود ولی بلندگو با صدای نکره اش همچنان ی چیزهایی رو فریاد می‌زد.
در اتاق گیر کرده بود و اعصابم رو به هم ریخت با لگد بازش کردم و رفتم بیرون حالا بسته نمیشد
همونجور نیم بسته رهایش کردم و در تاریکی از ساختمان زدم بیرون

نوشته: مرسده

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها