داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

قیم من و مامان

خاطره من مربوط به دو سه سال پیشه. پدر من حدود چهار سال هست که فوت کرده و شوهر خالم قیم من و مادرم شده. من اون موقع ها بچه بودم و خیلی دلتنگ پدر. شوهر خاله ام مرد مذهبی و خوش اخلاقیه. از همون اول جای پدر را در قلب من گرفت. اکبر اقا همیشه وقتی منو میدید بغلم میکرد و ماچ آبدار از لپهای بزرگم می گرفت. من چاقم و از بچگی بر خلاف پسرها سینه های تپلی دارم. اکبر آقا سینه هام را از پشت میگرفت و منو میچسبوند به خودش بعد لپمو ماچ بارون میکرد. گاهی هم ریشاشو میمالید زیر گردنم که من قلقلکم میشد و میخندیدم. از این حرکات اکبر اقا خوشم میومد. یه روز اکبر اقا اومد خونمون. موقع رفتن گفت ماشینش پنچره و کمک می خواد. مادرم از من خواست برم کمک کنم. وقتی اکبر اقا خونه ما بود مادرم جلوش حجاب کامل داشت. من رفتم تو پارکینگ پیش اکبر اقا. داشتیم کار میکردیم که دیدم زیپ اکبر آقا بازه و یه چیز سیاه بزرگ پیداست. خنده ام گرفت. اکبرآفا با خونسردی گفت به چی میخندی. با چشم بهش نشون دادم. گفت ای داد بیداد شیطونک دوباره پیداش شد. گفتم شیطونک چیه؟ گفت همون که تو هم داری. میخوای با بازی کنی؟ بعد اون چیز سیاه را از تو خشتکش درآورد. من میخندیدم. اکبر آقا جلوی صورتم گرفت . من با دست لمسش کردم. بعد رفت از توی صندوق عقب یه شیشه کرم کارامل آورد مالید سزشیطونک و گفت کرم کارامل دوست داری گفتم بله و بعد شروع به لیسیدن کرم کارامل کردم. بعد چند ثانیه اکبر اقا لرزید و یه مایع سفید از شیطونک پاشید تو دهنم. گفت این خامه اش بود. منم خامه ها را خوردم.

تا چند روز اکبر اقا میومد دنبالم منو میبرد بیرون بهم کرم کارامل میداد بخورم. بعد هم میگفت مامانت نفهمه این یه راز مردونس. منم چیزی نمیگفتم. تا یه روز که مامانم خونه نبود اکبر اقا اومد خونمون. گفتم کارامل آوردی گفت نه امروز میخواهیم دکتر بازی کنیم. من رفتم پیشش و اون مثلا آمپول نوشت. بعد گفت باید آمپول بزنی. منم شلوارمو کشیدم پایین و خوابیدم رو تخت. اکبر اقا شروع کرد یه باسنم و رونهام دست بکشه. بعد دست کرد زیر شکمم و ممه هام. من مور مور شده بودم. کیف کرده بودم. اکبر اقا گفت حالا مثل حالت سجده باسنت را بیار بالا. بعد لای قمبلهامو باز کرد. با زبون شروع کرد سوراخ کونمو بلیسه. من خنده ام گرفته بود. سوراخ کونم خیس خیس شده بود. اکبر اقا اومد رو تخت شیطونک را در آورد. مالید روی سوراخ کونم. حسابی قلقلکم شده بود که یهو درد شدید احساس کردم و با جیغ از روی تخت پریدم. اکبر اقا گفت این درد آمپوله یا امپول میزنی یا دیگه از شیطونک بازی خبری نیست. من مثل بره خوابیدم روی تخت. قمبلهامو بردم بالا. اکبرآقا شیطونک را کرد تو سوراخم. بعد از چند لحظه آبش اومد. روی قملهام احساس گرمی و لزجی کردم. تا چند ماه کار اکبرآقا همین بود تا یه روز وقتی فکر میکدیم مامانم دیر میاد من و اکبر آقا مشغول بودیم که مامانم اومد تو!! اکبر آقا سریع از خونه در رفت. مامانم شوکه شده بود. من لباسمو پوشیدم و نشستم کنار مامان. مامان گفت چیکار میکردید. من همه چیز را گفتم. وسط تعریفهام مامان هی تکون میخورد. گاهی پاهاشو به هم میمالید. بعد به من گفت برم حموم. شب از اتاق مامان صداهایی می اومد. فکر کردم نماز شب میخونه اما صداش فرق میکرد. رفتم از لای در دیدم مامانم قمبلشو هوا کرده و با دست بین پاهاشو میماله میگه اکبر جون… کیرتو بورم… اکبرجون کیرت تو کسم… چند رور بعد از بیرون اومدم دیدم اکبرآقا خونمونه. پریدم تو بغل عمو اکبر. زود منو پایین گذاشت و گفت برم تو اتاقم. مامانم چادر مشکی سرش بود اما یه تاپ قرمز زیرش پوشیده بود. چند دقیقه بعد صدای آه مامانمو شنیدم. دیدم اکبرآقا مامانم قمبل کرده. بعد منو صدا زد. رفتم پیشش. مامانم گفت مصطفی جان این کیر تو کونت میرفت؟ شلوارمو در آوردم و موازی مامانم قمبل کردم. اکبر آقا کیرشو کرد تو کونم. مامانم جیغ زد درش بیار درش بیار کیرت مال منه. اکبر آقا دراورد و گرفت جلووی صورت مامانم. مامانم خامه حسابی خورد!! از اون روز کسی نیست منو بکنه. کونم کیر اکبر آقا را میخواد.

نوشته: ؟

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها