داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فقط علی

سلام
اونروز وقتی از حموم اومدم بیرون داشتم خودمو خشک میکردم تو این فک بودم که دارم کار درستی میکنم یا نه،ولی وقتی به علی فک میکردم همه چیز از یادم میرفت… بهتره از خودم بگم:همه میگن صورته با مزه ای دارم،قدم۱۷۵،هیکله توپری دارم،سایز سینه هام۸۵…
خلاصه حسابی به خودم رسیدمو ارایش ملایمی کردمو رفتم طرف خونه ی علی که سمت شرق تهران بود (خیلی وقت بود که با علی دوست بودم ۴سالی میشد،ولی باور کنید اونروز اولین سکس ما بود)اون توی نمایشگاه ماشین کار میکرد،از همین طریقم باهاش اشنا شدم…

خلاصه سوار ماشینم شدم و رفتم،وقتی در زدم دیدم علی درو باز کرد دیدم با همیشش فرق داره،خیلی زیباتر از قبلش شده بود،عادی رفتار کردم و نشستم،علی برام قهوه اورد وقتی داشتیم قهوه رو میخوردیم من گفتم تو مطمئنی علی،گفت از چی؟ گفتم از این که سکس رابطمونو خراب نمیکنه…؟اومد بقلم نشست دستشو انداخت دوره گردنم و گفت:هیچی رابطمونو خراب نمیکنه…این حرفش خیلی ارومم کرد… نمیدونم چرا ولی یه حسی میگفت من شروع کنم… دستشو کشیدم و گذاشتم رو سینه هام،اونم صبرنکردو سریع لبشو گذاشت رو لبام،لبش خیلی داغ بود طوری که یک لحظه لبم سوخت ولی اون سوختنو دوست داشتم… همینطور داشتیم لبازی میکردی لباسامونو دراوردیم…من یه ستی پوشیده بودم که خودم بادیدنشحشری میشدم چه برسه به علی وقتی سینه هامو دید عینه یه فرد گرسنهافتاد به جونشونو همرو خورد،منم که تو فضا بودم سریع شلوارمو دراوردم علی با دیدن این صحنه نمیدونم چراماتش برد از رو همون شرت کسمو که اب ازش رااوفتاده بودو میخورد دیگه طاقت نداشتم میخواسم کیرشو ببینم،اونم مسکه فهمیده بود سریع شلوارشو دراورد از رو شورت که دیدم خیییییلیی بزرگ بود،وقتی دراوردش که اصن قولی بود واسه خودش…وقتی داشت به پشتم کرم میزد(اخه من دختر بودم)نمیدونسم باید چیکار کنم،ولی حاضر بودم واسه عشقم جونمم بدم،با هزار زور و زحمت کیرش رفت تو کونم،اولش خییییلی درد داشت ولی بدش همون درده شد لذت،لذتی که تو عمرم نبرده بودم،علی بده یک ربع تلمبه زدن ابش اومد…منم انقدر با خودم ور رفتم تا ارضا شدم…اون شب تا صبح با علی سکس کردیمو تلافی اون ۴سالو دراوردیم… هنوزم که هنوز بازم دوسش دارم و میگم فقط علییییییی ببخشید اگه غلط املایی داشتم،نظر یادتون نره… دوستووون دارم… خداحافظ…

نوشته: سمانه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها