داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

علیرضا و عمه پریا

سلام به همه شما اين اولين بارمه كه داستان سكسي مينويسم خوب دليلشم معلومه چون تا الان تنها تجربه سكس داشتم و اين داستانم واقعيه هركي ميخواد باور كنه ، والا يكم از خودم بگم من اسمم عليرضاس الان كه اينو مينويسم ١٦ سال و دو ماه از زندگيم ميگذره و بر خلاف همه شما كه قدا همه ١٨٠ و همگي خوش هيكل و كيراتونم همه درازه …من ١٧٠ قدمه زياد هيكلي نيستم زيادم لاغر نيستم اتفاقا چاغم نيستم با ٦٦ كيلو وزن و در ضمن كيرمم تا الان شده ١٢ سانت …خوب حالا خودمو بيخيال ميرسيم به معرفي عمم اسمش پریاه ٢١ سالشه صورت و قيافه خوشگلي نداره ولي هيكلش عاليه ولي حالا از رو بدشانسي يا بداخلاق بودن خودش تا ٣-٤ ماه پيش خواستگار نداشت و خيلي براش جالب نبود چون بچه آخره و همه فاميلاي دور و نزديك كه از اينم كوچيكترن تا الان يا بچه هم دارن يا ٧-٨ تا خواستگار كه حالا خدا رو شكر يه پسره كه بيپوله و در واقع يه نوع دهاتي اومد و اينام چون ديدن بهتر گيرنمياد اصن بدون مشورت اساسي با خودش بريدن و دوختن حالا بگذريم…

اين خاطره هم مال سه چهار هفته پيشه در واقع مال وقتي كه يه هفته مونده بود به عقد پریا (از بچگي به اسم صدا ميزدمش) …تا جايي كه يادم مياد وقتي كلاس اول دوم دبستان بودم اونجا كه ميرفتم يكي دوبار به اسم آمپول و دكتر بازي منو لخت كرده بود ولي خوب خودشم اونموقع بچه بود ولي به خاطر همين يه عقده مونده بود كه منم اينو لختش كنم و يجورايي تو فكرم بود چون در دسترس ترين بود(در ضمن دوست دخترم ندارم در واقع هركار كردم نشد كه داشته باشم) خلاصه يجورايي مطمئن بودم اگه پيشنهاد بدم نه نميگه چون تاحالا با هيچ پسري نبوده و اينم نيازايي داره…چندين بار فكر كردم كه كي بگم چي بگم چطور بگم كه بيخيالش شدم تا همين چند هفته پيش كه رفتم خونشون فهميدم مادر بزرگم رفته ختم يكي از فاميلاش پریا تنها بود ديگه گفتم بهترين فرصته ولي هي ميگفتم اگه ضايه كنه چي يا چيزاي ديگه كه پریا گفت چايي ميخواي گفتم اره رفت پاي سماور كه منم پاشدم رفتم آشپز خونه گفت چي ميخواي يهو دستمو گزاشتم رو كونش خيلي هول شد بعد خودمو چسبوندم به كونش و خلاصه گفت چته؟ گفتم من خيلي دوست دارم با من سكس ميكني؟گفت مگه بچه شدي؟ولي گفتم تورخدا از نگاهش فهميدم كه جوابش منفي نيست خلاصه گفت اگه بفمن چي؟گفتم نميفهمه كسي فقط تو بيا گفت باشه و تشك ديشبش كه نصفه جمع كرده بود انداخته بود تو اتاقو پهن كرد و خوابيد و شلوار و تيشرتشو دراورد بعد گفت بيا ديگه اونجا بود كه فهميدم اينم شيطونه منم رفتم و از رو شرت كصشو ماليدم و پرسيدم ازش تاحالا سكس داشتي با كسي ؟ گفت نه و لي تو مدرسه فيلم زياد ديديم شورتشو دراورد و گفت بخور كصمو منم شروع كردم به خوردن زبونمو ميكردم توش اون جيغ ميزد بعد گفت نميخواي بزاري كيرتو ببينم؟منم كه از شيطنتش تعجب كرده بودم شورتمو دراوردم و كيرم كه تو حالت خوابيده ٣-٤ سانته به خنده انداختش گفت فقط همين؟منم گفتم منو با آدماي تو فيلما مقايسه نكن من كجا اونا كجا، گفت شوخي كردم بابا حالا چيكارش كنم؟گفتم هرچي ميخواي نشت و برام ساك زد حسابي ،١ دقيقه شده بود كه آبم داشت ميومد گفتم بزار بريزه دهنش ببينم چي ميشه كه آبم اومد ديدم هيچ عكس العملي نشون نداد انگار ميخواسته بخوره منم كه اينطور ديدم گفتم جون با نون بخور سير شي بعد چند ثانيه همشو غورت داد و دهنشو وا كرد بعد گفت من دخترم فقط از كون ميتوني بكني ولي اروم بكن گفتم :يعني تاحالا هيچي تو اين سوراخ نكردي؟ گفت فقط خيار اونم كلي درد داشت كيرم و گذاشتم لاي كونش هر چقدر فشار دادم تو نميرفت كيرمم خيس خيس بود ولي تو نميرفت خلاصه رفت و از تو جعبه داروها يه كرم آورد نفهميدم چيه ولي زدم دم سوراخش و كيرمو كردم تو ولي ايندفعه هم نميرفت انقد فشار دادم كه يهو رفت پریا جيغي كشيد كه فك كنم همسايه ها همه فهميدن بعد شرو كردم تلمبه زدن و پریام ناله ميكرد خيلي درد داشت انگار ولي تحمل ميكرد ديگه كم كم گريش گرفته بود كه آبم اومد صاف ريخت تو كونش ايندفعه هم ٤-٥ دقيقه بيشتر طول نكشيد كه گفت چقد تو كمرت شل و وله پاشد رفت دستمال آورد و بعد نشست و شروع كرد سك زدن و منم گفتم بسه بيا يه كار ديگه بكنيم گفت هرچي تو بگي منم گفتم بشاشم روت ، گفت خفه شو آشغال حالمو بهم نزن بعد گفتم خوب يه كار ميگم نه نگو گفت چي گفتم بگوز تو دهنم ، گفت الان منو با اين كير دوزاريت دو ساعت كردي گوزم نمياد كه گفتم سعيت. بكن خلاصه دهنمو گذاشتم لب سوراخش و شروع كرد زور زدن كه يهو باد مبارك درومد باد كه نبود طوفان بود بگذريم بعدشم گفت كاري نداري جمع كنيم الان يكي مياد كه ازش پرسيدم تاحالا هيچ كاري نكرده بودي با هيچ كس غير من ؟ گفت چقد گير ميدي چرا چند بار با يكي از بچه ها لز كرده بودم برا يه پسرم تو ماشين ساك زدم حالا راحت شدي؟منم گفتم ايول داري كي دوباره مزاحم شم؟ گفت: بيشرف ٦ روز ديگه دارم عقد ميكنم نميفهمي ؟ شوهرم تركه نفهم ، منم گفتم يعني اصلن نميشه بعد ازدواجتون من از كص بكنمت؟گفت حالا ببينم چي ميشه بعدشم يكم ازش لب گرفتم و لباس پوشيديم و رفتم و اره ديگه خلاصه… دوستان اين واقعا خاطس نه داستان و افسانه يعني اتفاق افتاده فقط يكم تو بيانش ريدم چون زياد يادم نمياد تو داغي اون موقع چه كلماتي رد و بدل شده ولي خيلي حال داد دعا كنيد بازم بكنمش مرسي از همه نظر يادتون نره

نوشته: علیرضا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها