داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس با مریم برای فراموشی گذشته

دوستان ماجرایی رو ک براتون تعریف میکنم یه داستان و تخیل نیست بلکه یه تجربه ی واقعی هست و چون دلم میخواد بدون کم و زیاد تعریفش کنم ممکنه در نظر بعضی دوستان خیلی سکسی و جذب کننده نباشه در ضمن سعی میکنم کوتاه باشه تا راحت تر خونده بشه .
من قبل از ورود به دانشگاه با دختری اشنا شدم ک اون زمون نوجوون بودم و تموم حسم به عشق و عاشقی بود خیلی بفکر اینکه متمرکز باشم روی سکس با طرفم نبودم شاید حس میکردم باید عاشق باشیم بهم برسیم و … این دختر از من یک سال و 5 ماه بزرگتر بود و دختر خوبی هم بود یه اختلافات بزرگ دیگه ای هم داشتیم ک نیاز به بازگو کردن نیست ک اگر بگم ممکنه عده ای من رو بشناسن . بعد دو سال ک حسابی وابستش بودم در حدی ک بی تفاوت جواب دادنش یک روز اعصابم رو خورد میکرد ، اومد و با اصرار تموم گفت باید جدا شیم وقتی حرف از جدایی زد من تازه وارد دانشگاه شده بودم و ترم دو بودم خلاصه چند ماهی نتونستم قبول کنم و اینقدر بد شد و دعوا داشتیم ک مجبور شدم ازش دور باشم . خیلی بد حال بودم اینقدر ک هرچیزی منو یادش میانداخت و روزی صد بار توی تنهایی خودم میزدم زیر گریه یا پیاده کل شهر رو قدم میزدم . خیلی ها باهام صحبت کردن اما فایده نداشت از مشاور بگیرید تا یکی از اساتید ک در حکم خواهرم بود و بارها با هم خصوصی صحبت میکردیم … خلاصه حال بد من ادامه داشت این بین دختر خیلی خوبی هم وارد زندگیم شده بود ک توی پاکی و خانومی چیزی کم نداشت اما من حسی بهش نداشتم خیلی پیش اومد ک جلوم اشک میریخت اصرار میکرد التماس میکرد و حتی از گذشته و دختری ک عاشقش بودم هم خبر داشت . لازم هست بگم من با اون دختری ک عاشقش بودم سکس نداشتم اما بعد 7 ، 8 ماه خیلی راحت شده بودیم و با هم سکس تلفنی و پیامکی داشتیم چون یه مدتی هم از تهران رفت و اینجا نبود تا دوباره چند ماه بعد برگشت … زمان جدایی و بخصوص بعد رفتنش تعصب خیلی عجیبی بهش داشتم اصلا مشکل پیدا کرده بودم به کل دخترای دانشگاهمون تعصب پیدا کردم فکر میکردم همشون مثل همون دختر ی ک من عاشقش بودم هستن و وقتی کسی پشت سرشون با نظر سوء حرف میزد شاکی میشدم اونم چه شاکی ای ک خجالت بکشین و کلی تز جامعه ی پاک مطرح میکردم … این داستان ادامه داشت تا اینکه یکی از دوستان شماره ای به من داد و معرفی کرد ک دختری به اسم مریم هست ببین میتونی مخش رو کار بگیری و از اونجایی ک منم جو گیر این داستان بودم و خب یکم استعداد خدادادی هم داشتم پیام دادم اولش حسابی فحشم داد و منم عذر خواهی کردم چند روز بعد خودش تماس گرفت گفت بگو شماره منو کی بهت داده گفتم هیچکس گفت دروغ میگی ، اسمم رو از کجا میدونی ک بهش گفتم من اسم هرکسی رو ک بخوام با شمارش میتونم بدونم میخوای شماره یکی از دوستات رو بده تا اسمش رو بگم . اون موقع واقعا همچین امکانی داشتم اما شماره ی مریم از اپراتور دیگه ای بود ک امکانش نبود بخوام مشخصاتش رو داشته باشم ولی خوشبختانه باور کرد بهش گفتم پشت تلفن بیشتر نمیتونم توضیح بدم اما دیدمت برات توضیح میدم . یکم صحبت کردیم فهمید قصد مزاحمت ندارم و خلاصه بینمون یه ارتباط دوستی مطرح شد . اینم بگم چون این دختر از همکلاسی های اموزشگاه زبان همین دوستمون بود ک شمارش رو بهم داده بود اصلا هوای عاشقی و اینکه دوستش داشته باشم رو نداشتم چون دوستم گفته بود ک قبلن جی اف یکی از بچه ها بوده … قرار شد برم ببینمش پیش دانشگاهی میخوند اما بهونه کلاس و اینکه نرم حذفم میکنن باعث شد یک هفته ای به تاخیر بیوفته دیدار اولمون … توی این یه هفته تلفنی اینقدر راحت شدیم ک باهاش صحبت کردم براش گفتم ک هر دو نیاز داریم و قبول هم کرد خلاصه مثل کسی ک عاشقش بودم با اس سکس داشتیم و من بجای مریم فقط حس میکردم دختری ک واقعا دوستش داشتم برگشته … مریم دختر پایه ای بود میگفت با اس ک حال نمیده من خسته میشم یه بارم گفت من اینجوری ارضا نمیشم خلاصه هفته بعد هم به همون ترتیب نرفتم ببینمش تا خودش سر اصرار رو باز کرد و بلاخره هفته ی سوم رفتم دیدمش جلوی مدرسشون بود ک با دوستاش هماهنگ کرده بود و به سرویس گفته بودن خودمون میریم و حالا نمیدونم سرویس چطور راضی شده بود … تا نزدیکای خونشون با هم رفتیم خوشم اومد ازش اما هیچوقت عاشقش نبودم بیشتر به نظرم یه دختر سکسی اومد قد 165 و وزنش 60 بود خودش گفت اندازه سینم 80 هست ولی فکر میکنم کمتر بود منم خوب سر رشته نداشتم ک بفهمم اندازه دقیق چقدر هست … ما نمیتونستیم همو زیاد ببینیم چون نمیتونست بیرون بیاد و فقط مدرسه بود یک بار دیگه همینجور دیدمش تا اینکه توی سکس با اس یه روز بهش گفتم واقعا دلم میخواد بغلم باشی اونم ابراز علاقه کرد. فردای اون روز بهش گفتم پنجشنبه به یه بهونه ای بیا بیرون گفت نمیشه تا اینکه به مادرش گفت میرم خونه ی یکی از دوستام برای درس ک اتفاقا دوستش هم یه جورایی پایه و اشنا بود و با هم دیده بودیمش . این دوست عزیز هم همکاری کرد و با مادر مریم تماس گرفته بود ک مریم میاد پیش من … منم دوستی داشتم ک تقریبا 9 سال دوست بودیم میدونستم اکثر اوقات پنجشنبه ها میرن کرج و خونه نیستن این اواخر دوستم خونه میموند و گاهی هم میرفت بهش گفتم کلید خونه رو میدی و با کلی شوخی و مسخره بازی گفت کلید خودم رو میدم منم با خونواده میرم اما حواست باشه تابلو نشی . من خونه ی این دوستمون زیاد رفته بودم حتی با خونوادش هم اشنا بودم و با پدرش ارتباط خوبی داشتم خلاصه کلید رو گرفتم و پنجشنبه رفتم داخل خونه سرکی کشیدم و رفتم دنبال مریم … ماشین نداشتم چون داداشم خودش بیرون بود و بابام هم با ماشین خودش بیرون بود . مریم رو دیدم و حرکت کردیم به سمت خونه حرفی از سکس نزدم با اتوبوس خط واحد هم اومدیم یادم هست چون مسیر جوری بود ک ماشین دیگه نمیومد البته از خریت منم بود خب یه آژانس میگرفتم چی میشد خسیس نیستم اصلا ولی اون موقع نمیفهمم چرا اینجوری پیش اومد … خلاصه اومدین خونه و حدود ساعت 7 غروب خونه بودیم مریم پرسید خونه خودتونه گفتم نه خونه یکی از دوستان هست اومدیم راحت باشیم … من داستان سکس زیاد خونده بودم اما اون موقع خلاقیتم کور شده بود خیلی بدجور گفتم مریم میای بغلم ؟ درست مثل وقتایی ک با اس سکس داشتیم اونم اومد و داستان شروع شد وسط هال خونه خوابوندمش و شروع کردم به لب بازی کم کم دستام اومد روی سینه هاش و شروع کردم به مالیدن صدای تند شدن نفسش رو خوب میشنیدم هنوز شالش رو در نیاورده بود و شال افتاده بود دور گردنش موهای لخت خوشگلی داشت و مریم درست مثل وقتایی ک با اس سکس داشتیم زودتر از من حرکت میکرد و وقتی سینه هاشو میمالیدم به زور دستش رو به کیرم رسونده بود و از روی شلوار میمالیدش . دکمه های مانتوش رو باز کردم و شدت مالیدن سینه هاش روتند تر کردم میبوسیدمش و اون هم هر لحظه نفس هاش تند تر میشد بلندش کردم و رفتیم توی اتاق پیرهن و شلوار خودمو در اوردم و مریم هم روی تخت دراز کشید و با کمک هم لباساش رو در اوردیم کم کم داشت داغ میشد دست انداخت روی گردنم و بهم چسبیدیم همون چیزی ک همیشه با اس بهش میگفتم سینه هاش رو روی سینه هام حس میکردم وقتی نفس میکشید یادمه سوتین ابی هم پوشیده بود همون رنگی ک یه بار بهش گفتم دوست دارم سوتینش رو در اوردیم ولی من دوست داشتم با سوتین سکس داشته باشیم … کیرم راست شده بود و وقتی برگشتم مریم با دست روش رو یکم مالید و از زیر شورت درش اورد برای خوردنش انگار اکراه داشت ک وقتی یکم مالیدش اروم گذاشتش توی دهنش ساک زدنش خوب بود حداقل من ک اینجور تصور میکردم اما زیاد ادامه دار نبود سرش رو بالا اورد و نگاهم کرد حس کردم وقتش هست خودم مجری داستان باشم روی تخت خوابوندمش و پاهاش روبهم چسبوند گذاشتم لای پاهاش و عقب و جلو میکردم بهش گفتم مریم پاهاتو بچسبون بهم میخوام با فشار بره لای پاهات … روی مریم خوابیدم و فشار میدادم لای پاهاش ازش میپرسیدم حسش میکنی و جواب میداد اره داغه … کنار گوشش گفتم عزیزم بهم میدی و با تیکه کلام همیشگی خودش گفت اره نفس … داشت لذت میبرد ولی اون چیزی نبود ک من دلم میخواست ، برگشتم و گفتم ک مریم دوست داری بزارمش لای سینه هات و بازم با تیکه کلام دیگه ی خودش گفت اره زندگی … سینه هاش رو بهم چسبوند گذاشتم بینشون و حرکتش میدادم دست خودم هم روی سینه هاش بود حس کردم کم کم مریم داره به اون نقطه ی تحریکی ک دوست داشتم میرسه یکم دیگه ادامه دادم و ازش خواستم ک از پشت سکس داشته باشیم و مثل همیشه ک خوب بلدم توجیه کنم چند جمله بهش گفتم دوست دارم تو لذت بیشتری ببری منم همینطور و راضی شد بهش گفتم مریم خیسش میکنی ؟ و اونم با کمی اکراه گرفتش توی دستاش و یکم ساک زد حالا دیگه هر دو حس میکنم به اون نقطه ای از شهوت ک دوست داشتم رسیده بودیم خوابوندمش و اروم کیرم رو بین باسنش حرکت میدادم گذاشتمش پشتش و اروم هل میدادم اما حتی ذره ای هم باسنش باز نمیشد ده دقیقه ای ور میرفتم اونم حسابی تحریک شده بود و بلاخره با خیس کردن کیر خودم و سوراخ مریم و کلی تلاش تونستم فرو کنم جیغی کشید و گفت ک نه در بیار اما من هیچ حرکتی ندادم فقط نزدیک به یک دقیقه توی همون حالت موندم کم کم حرکتم رو شروع کردم حالا دیگه مریم مخالفتی نداشت و ناله هاش از روی لذت بود نه درد … ادامه دادم و از پشت روی باسنش دست میکشیدم سعی میکردم سینه هاش رو از پشت بگیرم و دوست داشتم خیلی حرفه ای نشون بدم کم کم داشتم ارضا میشدم و ناله های مریم هم کوتاه بود اما پر از شهوت … تنش داغ شده بود موهاش رو ک باز کرده بود ریخته بودن روی صورتش نفس نفس میزد و لذت میبرد منم با لذت اون بیشتر تحریک میشدم . نمیخواستم ارضا بشم اما حس کردم اینقدر تحریک شدم ک وقتی ارضا شدم چند دقیقه بعد دوباره ادامه میدم … محکم تر فرو میکردم جوری ک بخورم به باسنش و ارضا شدم کشیدم بیرون و ریختمش روی کمرش اما همین ک ارضا شدم چند دقیقه بعد شهوتی ک داشتم کلن از بین رفت فکرمیکنم مریم هم همینطور شده بود دقایقی گذشت و خواستم ک بریم دوش بگیرم ک مریم خواست تنها بره و من هم رفتم دستشویی و بعدش هم دنبال چیزی میگشتم ک بخوریم اما هیچی پیدا نکردم اینقدر هم بی فکر بودم ک حداقل موقع اومدن چیزی برای خوردن نگرفتم از طرفی هم میترسیدم مریم رو خونه بزارم و برم بیرون چیزی بگیرم میترسیدم اتفاقی بیوفته یا کسی بیاد . یکمی میوه داخل یخچال بود ک منم با کمال پر رویی همون ها رو اوردم ک وقتی مریم اومد بخوریم … زود از حموم اومدش اما موهاش خیس نبود انگار فقط یه قسمتهایی از بدنش رو شسته بود میگفت اب چرا فشار نداشت سرد هم بود خلاصه میوه ها رو خوردیم و من نگاهی کردم ک خونه رو تابلو بهم نزده باشیم و زدیم بیرون مریم رو رسوندم تا نزدیکای خونشون و خودم باز برگشتم خونه ی دوستم دوباره چک کردم و در رو قفل کردم تماس گرفتم و با خنده گفتم جواد خونه صحیح و سالم هست فردا اومدی کلید رو میارم برات … بعد این ماجرا چهار بار دیگه با مریم سکس داشتیم ولی این چهاربار حدود 6 ماه طول کشید من کم کم فراموش کردن گذشته برام راحت تر شده بود اما بازم یاداوریش ازارم میداد گاهی دلم خیلی هوای اون دختر رو میکرد بخصوص اینکه از اینجا رفتن یه جایی هزار کیلومتر دورتر از من و حتی حسرت از دور دیدنش به دلم موند فقط سعی میکردم بهش فکر نکنم و با مریم باشم اما اخر دیدم نمیتونم از عشق اولم بگذرم سر یه دعوای خیلی ساده گفتم مریم من میرم دنبال عشقم و جدا شدیم مدتی تماس میگرفت اصرار میکرد اما من نمیخواستم ادامه پیدا کنه … احساس گناه میکنم و حس میکنم دختری ک من عاشقش بودم هم شاید توی این مدت با کسی همچین ارتباطی داشته نمیدونم چی بگم … اگر مورد پسندتون نبود عذر میخوام دوستان … ممنون ک وقت گذاشتین و خوندین …

نوشته:‌ دکتر ارنست

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها