داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سفر حج

این ماجرا بر می گردد به چند سال پیش
من 35 سالمه و متاهل هستم جای که زندگی می کنم خانه پدری هست که به من به ارث رسیده تقریبا یک محله قدیمی که بیشتر خانه ها قدیمی و تک وتوک توش آپارتمان پیدا می شه

یک فاطی خانمی بود تو محله ما که شوهرش فوت کرده بود وبا پول بازنشستگی اون اموراتش می گذشت حدود 50 تا 55 سال دقیق نمی دونم چهرش بد نبود معلوم بود دوران جوانیش آب ورنگی داشته و کلی هم خاطر خواه.

ایشون با خانم من دوست بود و می رفت ومی آمد و بعضی وقتها هم وسیله ای نانی چیزی می خواست می آمد در خانه مان و می گرفت

این بود تا اینکه خانمم ومادر خانمم (مادر خانمم توی اداره آمار بود ) از طرف اداره قسطی سفر به سوریه جور شد پس از اجازه گرفتن تو محضر از من این دوتا تنها رفتند ومن ماندم چون زمینی می رفتند. 2 هفته ای طول می کشید.

منم هفته اول چیزیم نبود ولی یکروز 5شنبه بود دیگه عصر که تعطیل بودم تو خونه بودم وحشرم بالا زده بود.
زنگ در خانه را زدند رفتم دم در دیدم فاطی خانم آمده فحشی دادم به خودم گفتم همه رو برق می گیره ما رو تخم ادیسون. خداوکیلی اصلان هم تو نخ کس وکونش نبودم خلاصه گفتم بفرمایید
گفت ببخشید من اون قابلمه بزرگ را واسه آش درست کردن می خواهم گفتم من نمی دونم کجاست گفت خودم می دونم گفتم پس بفرمایید ببریدش .

تشریف آوردن تو و رفتیم تو آشپزخانه و درکمدی که توش قابلمه بود باز کرد و قابلمه پایین بود دولا شد که برداره که من کونش دیدم وای داد که به خودم گفتم بچسبم بهش یا می گه آره یا نه دیگه مخم کار نکرد که بعدش چه اتفاقی می افته که چسبیدم بهش و پهلوهشو گرفتم ودر کمال پروگی چسبیدم به کونش که دیدم هیچی نگفت ما هم پروتر چادرشو زدم بالا و دامنشم همینجور انصافا کون سفید وتپلی داشت واز پشت خوشگل بود احتمال دادم که اگه بخوام خیلی دیگه با کلاس کار بکنم و برش گردونم وبخوام از روبرو بکنم یک وقت از دیدن سینه شل و ولش وشکم آویزون حالم بهم بخوره و کیرم هم بخوابه همون جور شرتشو از بغل دادم کنار و خواستم فرو کنم که دیدم خشک کسش یه تف گنده به دستم زدم واز پشت شروع کردم به مالوندن وبا چوچولش بازی کردن که دیدم نفساش تند شد وکسش هم داره خیس می شه یه تف دیگه زدم سر کیرم و آروم آروم فرستادمش تو که زبونش باز شد وگفت آخ درش بسته هست
دوسال چیزی توش نرفته منم مشغول تلمبه زدن شدم انصافا خیلی حال می داد کس نرم تپلی بود ولی فقط از پشت از جلو نه. همینجور که می کردم دیدم نفساش تندتر شد و یکدفعه لرزید منم بعد از یک دقیقه ارضا شدن اون با فشار آبم تو کسش خالی کردم و کشیدم بیرون که برکشت وگفت الهی خدا سفر حج نصیبت کنه.

جالب اینجاست که یکسال بعد اسمم واسه سفر حج درآمد. فکر کنم از ته دلش دعا کرد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها