داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زنداداش جونم

سلام این داستان که می‌خوام براتون بنویسم برمیگرده به هشت ماه قبل
من ابوالفضلم و اسم زنداداشم سحر 19 سالمه قدم 185 هیکلم هم نسبتن خوبه
وقتی که سحر به خونواده ما اومد خیلی باهاش رابطه خوبی نداشتم فقط در حد سلام و علیک بود ولی بعد از چند ماهی که باهاش کنار اومده بودم باهاش چت میکردم و راحت بودم باهاش تا اینکه یه روز رفتم تو اتاقی که خوابیده بودن داخلش رفتم دیدم که یدونه پوسته کاندوم افتاده بغل تخت یکم فکر کردم فهمیدم چرا داداش و زنداداش جونم پشت سر هم رفتن دستشویی بگو یه رابطه ای داشتن فوضولیم گل کرد رفتم سر کیفش دیدم یه بسته کاندوم خاردار تو کیفشه فهمیدم که با هم نزدیکی داشتن سریع از اون صحنه عکس گرفتم که داشته باشم.
اونروز گذشت و بعد از چند ماهی عروسی کردن و رفتن خونه خودشون یک هفته بعد از عروسیشون اومد خونه ما رفت با مامانم اروم حرف زد منم فوضول رفتم فالگوش وایسادم دیدم داره میگه که رحمش میسوزه و از این حرفا که فهمیدم داداشم کارشو ساخته.
نشستم یکم فکر کردم براش دلم سوخت بیچاره اینقدر درد کشیده بود و اذیت شده زنداداشم قدش حدود 170 وزنش 70 و سینه های بزرگ شاید 85 و 90 و باسن برجسته خوشگلی داشت اکثر اوقات هم شلوار تنگ و کوتاه میپوشید جلو من
گذشت تا اینکه دیگه خیلی باهاش گرم شده بودم در حدی که همو می‌دیدیم دست می‌دادیم و همو بغل میکردیم تو چت هامون اون از مشکلاتش می‌گفت و منم همینطور یجورایی همدم هم شده بودیم
بعد چند ماه داداشم تو پتروشیمی کار میکرد و اُوِرهال داشتن یعنی تعمیرات کارخانه باید دو شیفت وایمیستاد کارخونه
یه روز رفتم خونه زنداداشم سحر که براش غذا ببرم مامانم داده بود تو یه خونه اپارتمان پنج طبقه زندگی میکردند وضعشون هم خوب بود همیشه لباس های مارک و برند میپوشیدن رفتم زنگ رو زدم رفتم بالا در واحد رو زدم درو باز کرد رفتم تو یه نیم ساعتی پیشش بودم و برگشتم وقتی رفتم تو ماشین نمی‌دونم چرا ولی انگار یه حسی بهش پیدا کرده بودم که تا حالا حس نکرده بودم شاید بخاطر این بود که تنها بود تو خونه گذشت تا اینکه یه روز پیامک داد و گفت یه مشکلی برام پیش اومده میتونی کمکم کنی منم از خدا خواسته گفتم هرچی باشه چشم جونم گفت یه نفر دیروز تو خیابون تعقیب میکرد منو تا خونه اومد دنبالم گفتم میشناسیش گفت اره یکی از دوست پسر های قبلم بوده گفتم چیکارت داشت گفت نمیدونم فقط خیلی میترسم دوباره تعقیبم کنه و اینکه یوقت خفتم نکنه. خلاصه بهش گفتم از این به بعد تنهایی جایی نری به من بگی من میام دنبالت.
فرداش پیام داد و گفت تولد یکی از دوستاشه و میخواد بره من ببرمش رفتم دنبالش تا حالا اینجوری ندیده بودمش یه جوراب شلواری نازک که اگه زانوش رو خم میکرد پاهاش پیدا میشد و فوق‌العاده تنگ و کوتاه با یه نیم تنه که تا بالا نافش بود و چاک سینه هاشو انداخته بود و یه مانتو کوتاه تا بالا زانو روش پوشیده بود.بیرون اومد سوار شد نشست بغل دستم ن خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم ولی هی چشمم می افتاد بهش فهمید بود بخاطر همین یکم جمع تر نشست و رسیدیم و من منتظرش موندم که بیاد وقتی برگشت خیلی بیحال بود پیدا بود خیلی خورده بود و رقصیده بود و گفت من میرم میشینم عقب دراز بکشم رسیدیم بیدارم کن منم راه افتادم خوابیده بود عقب فکر کردم با خودم یادم افتاد عکس کاندوم تو کیفش رو دارم چیکار داری گفتم من اینو امشب باید بکنم زنگ زدم مامانم گفتم مامان اومدن خونه دوستم شب دیرتر میام رسیدم در خونشون بیدارش کردم و گفتم خیلی حالت خوب نیست تا بالا باهات میام رفتیم بالا گفت تا من میرم لباس هامو عوض کنم یه چایی دم کن گفتم باشه رفت تو اتاق
پیش خودم گفتم موقعیت بهتر از این پیش نمیاد منم رفتم پشت سرش و در رو یهو باز کردم ولی خدای من فقط شورت لامبادا و سوتین پاش بود یهو یه جیغ کشید سریع رفتم سمتش و گرفتمش تو بغلم هی می‌گفت نه نکن بد میشه برات و از این حرفا منم دیدم تموم نمیکنه عکسو نشونش دادم و گفتم اگه گذاشتی که هیچ اگه نه منم میرم نشون میدم این عکسو به مامان لال شد و هیچی نگفت ولی بازم معترض بود یکم ازش لب گرفتم حشری شده بود رفتم پایین تر دستم رو گذاشتم رو سوتینش و در اوردنش یه جفت توپ هندبال پود بجای سینه مثل ندید بدید ها شروع کردم میک زدن سینه هاش و با اون دستم قمبلشا تموم میدادم رفتم پایین تر و رسیدم به کسش یه لامبادا پاش بود شورتش کاملا خیس بود بدجور راست کرده بودم رفتم سمت کسش یه کس بی مو و تنگ و تپل دوست داشتنی با سعی هرچه تموم تر رفتم سمتش و شروع کردم چوچلش رو بخورم اونم با دوستاش سرم. و فشار میداد سمت کسش ارضا شد افتاد رو تخت ولی من تازه میخواستم شروع کنم کیرم رو دادم بهش واقعا حرفه ای ساک میزد بعد روم خوابوندمش و پاناسونیک برد پشت گردنش سوراخ کونش بدجوری تو چشم بود ولی کیش اماده بود اروم سر کیرم رو گذاشتم رو کسش سر کیرم رفت تو کسش خیس خیس بود و مثل ژله بود و نرم اه کشید و منم حشرم زد بالاتر کیرمو اروم اروم تا ته کردم تو کسش و شروع کردم تلمبه زدن با هر تلمبه سینه هاش پایین بالا میشدند بعد چهار پنج دقیقه دیدم داره ازش میاد ولی من هنوز نه کمرم خیلی سفت بود کیرمو در اوردم اشاره به کسش میکردی ایشان میومد سه تا انگشتمو جمع کردم و تند تند میکردم و در می اوردم ابش هی میپاشید بیرون تا اینکه کیر رو فرستادم تو کونش خیلی تنگ بود شاید تا حالا کیر تو کونش نرفته بود خوابیدم گفتن بشین روش نشست خیلی سخت رفت تو ولی رفت سه چهار تا تلمبه سفت زدم و چک سکسی میزدم بهش کونش سرخ شده بود ابم داشت میومد تا تهش رو خالی کردم تو کونش و بعدش شروع کردم ماساژش بدم و یکم حالمون جا بیاد ساعت نزدیک دو بود من باید میرفتم خونه اما نرفتم تا صبح لخت پیش هم خوابیده بودیم بعدشم جمع و جور کردیم و الانم پنج سال از اون ماجرا میگذره و اما یه بچه دارن و بهم گفت که فراموش کنم و عکسو پاک کنم منم فراموش کردم ولی همچنان رابطه گرم و خوبی با هم داریم
ببخشید یکم طولانی شد

نوشته: ابوالفضل هات

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها