داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

رویای شیرین من

دوستان انجمن کیر تو کس این یه رویاست و زیاد جدی نگیرید. مراد از این نوشته تخلیه مخم هست:
اولین باری که رویا رو با چادر مشکی و روسری رنگیش دیدم، حس خوبی گرفتم. انگار از قبل می شناختمش. با هم همکار بودیم. توی بخشی که کار میکردیم من یجورایی مسوول قسمت بودم. من یه مرد40 ساله متاهل با زن و دو تا بچه( دوقلو)، رویا هم یه زن متاهل 34 ساله، با یه پسر و دختر بود.از رفتارش معلوم بود که زن اصیلی هست و از ماشین و موبایلش میشد فهمید که ثروتمند هست. توی کار باهاش رفتار مودب و محترمی داشتم ، عادتم بود که از شوخی و هیزبازی با جنس مونث گریزان باشم. شاید همین عادت باعث شده بود که در طی8 سال زتدگی مشترک هیچ خیانتی به همسرم نداشته باشم.
در سر کار به رویا خیلی کمک میکردم . حس خوب من بهش هر روز بیشتر میشد . میدونستم اون هم به من حس خوبی داره و متوجه نگاه های پنهانیش به خودم بودم. تا اینکه یه روز برای کاری من رو صدا کرد، نگاهمون به هم قفل شد و نگاهش رو مثل همیشه پایین ننداخت. چشمای قشنگی داشت و پوست سفیدش زیر چادر اونو خواستنی تر میکرد. باز هم عادی برخورد کردیم ولی انگار چیزی بینمون تغییر کرده بود. اون شب توی تلگرام ازم به خاطر حمایتی که سر کار ازش میکنم تشکر کرد و این شروع ماجرای ما برای چت تو تلگرام بود. چت های کاری ما، یواش یواش به حرف های خصوصی و درد دل رسید . فهمیدم که همسری داره که خیانت عادتش شده، و توی این چند سال اخیر بارها خرد شده. اون هم فهمید که من یه همسر زیبا و مهربون دارم که بعد از دوقلوها خیلی از هم دور افتادیم. طوری که مدتها بود به خاطر بچه ها شب ها پیش هم نمی خوابیدیم. سکس هامون هم با فاصله زیاد بود . رسیدگی به بچه ها و غرق شدن در زندگی روزمره آسیب خودش رو به روابط عاشقانمون زده بود.
چت من و رویا به سمت سکس رفت . بارها ازش تقاضا کردم ولی اون قبول نمی کرد .ظاهرا درد دل مجازی براش کافی بود ولی برای من نه،امن در التهاب بدنش میسوختم . هیچ چیزی غیر ازآمیخته شدن با جسمش به من آرامش نمیداد. این تنش روی رفتارم باهاش تاثیر گذاشته بود بعضی وقت ها باهاش تند میشدم ، یه روز بعد از یه بحث تلفنی بهش گفتم که “باید همین فردا بهم بدی و غلط میکنی نیای”.
فردا صبح بعد از اون دعوا، پنج شنبه یه روز پاییزی بود . من مرخصی گرفته بودم و سر کار نرفته بودم . رفتم داروخانه و کاندوم خریدم . بعد رفتم خونه خواهرم که مدتی بود ایران نبود و کلید منزلش برای چک کردن دست من بود. رادیاتورها رو باز کردم و به رویا زنگ زدم. گفتم که امروز بیا با هم صحبت کنیم. خیلی رسمی جوابم رو داد که آقای …به شرطی میام که فقط صحبت باشه و قرار نیست که هیچ رابطه ی خاصی بینمون شکل بگیره . بهش گفتم باشه فقط حرف میزنیم و آدرس رو براش فرستادم.
از سر کار اومد .حدود ساعت1 ظهر رسید. هماهنگ کرده بود که مادرش بره پیش بچه هاش. با همون چادر مشکیش و مقنعه مشکی اومده بود. روی مبل کنار هم نشستیم. براش چایی آوردم. حتی جرات نداشتم بهش بگم که اگه دوست داشت میتونه مانتو و چادرش رو در بیاره.کمی صحبت عادی کردیم که بعد از چند دقیقه احساس کردم که به طور خفیف پاشو به پام زد.نگاهمون به هم قفل شد . دستشو گرفتم و بغلش کردم .نه تنها مقاومت نکرد سرش رو رو سینه ام گذاشت و محکم فشارم داد. از روی چادر سرش و بعد پیشونیش رو بوسیدم و نوازش کردم سرش رو بالا آورد لباشو بوسیدم .یه بوسه سطحی و سریع بود.دوباره که سرش رو بالا آورد، لبامون بهم چفت شد و یه بوسه طولانی از هم گرفتیم. چادر و مقنعه شو در آورد . موهای بلند و مشکی داشت . بعد کمی معاشقه ازش خواستم که بریم اتاق روی تخت، که قبول نمی کرد .میدونست که تخت مساوی سکس هست. با اصرارم قبول کرد . روی تخت دراز کشیدیم .دیگه ازش اجازه نگرفتم .اول مانتو بعد پیراهن و شلوار و شرتشو در آوردم.دیگه اصلا مقاومتی نکرد.خودم لباس تنم بود و اون لخت لخت بود از هم لب میگرفتیم و بدنهامون رو به هم میمالوندیم. انگشت وسطم رو توی کسش فرو کردم آه خفه ای کشید. بلند شدم و لباسامو در آوردم کاندوم رو سر کیرم کشیدم رویا رو به پهلو خوابوندم و توی کسش فرو کردم. آهی که موقع فرو کردن تو کسش کشید ،هنوز تو گوشم داره زنگ میزنه. چند دقیقه تو همون حالت کردمش . آروم گردن و شونه و لاله گوشش رو میخوردم. بهش گفتم بیاد بالا و خودم به پشت خوابیدم . با یه شادی بچگونه گفت چه خوبه که آبت دیر میاد!! و رو کیرم نشست ، خیلی قشنگ رو کیرم سواری میکرد. چهره اش خیلی حشری شده بود. یه دفه وسط کار کیرم رو در آورد ور با صدایی فوق العاده حشری گفت “چرا اینقدر داغ شدم” . همونجور که کیرم توش بود از حالت خوابیده بلند شدم و نشستم .دستهاش دور گردنم حلقه کرد تو بغل هم بودیم و کیرم تا ته تو کسش فرو رفته بود. آروم کیرم رو عقب و جلو میکردم .سرش به شونه ام تکیه داده بود و آروم ناله میکرد.تا اینکه یه ناله بلند کشید چند ثانیه بعدش آبم تو کاندوم اومد. محکم بغلش کردم و به خودم فشارش دادم. نمیخواستم این لحظه تموم بشه. به چشماش نگاه کردم با حالتی شاد گفت “با هم شدیم”
بعد اون روز چند بار دیگه با هم بودیم و انواع کارهای اروتیک رو انجام دادیم:
من کسش رو جوری خورم که ارضا شد. اون برام تا ته کیرم ساک میزد و آبم رو با محبت تمام خورد. تو حموم روی همدیگه ادرار کردیم ، از کون هم کردمش و …
با همه این کارها باز نسبت بهش احترام و محبت شدید داشتم و برای اولین بار غرایزم به طور کامل برطرف شد.
اما در آخر رویای من تمام شد.
چون مال همدیگه نبودیم.
و فقط خاطره اش برام موند.
خاطره ای شیرین که هر روز و هر ساعت به خاطرم میاد…

نوشته: کامیکازه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها