داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

حسرت آزادی

وقتی به اولین باری که حس دخترونگی کردم فکر میکنم ناخوداگاه میترسم.
احساس ترس از اینکه چی میشه اگه بقیه متوجه متفاوت بودنم بشن؟!
چی میشه اگه متوجه بشن به همجنس خودم علاقه دارم…
زندگی بین آدمهایی که چارچوب ذهنیشون به طرز فکر پدرو مادرشون برمیگرده و چون اونا اینطور زندگی کردن ینی همین درست بوده تراژدی داستان رو دوبرابر میکنه…
یبار مثل من، مثل 14 سالگیم چشماتو ببند و تصور کن جنس مخالف الانتی
از بودن توی اون لحظه و اون تصور لذت میبری؟
من 8 سال تو اون رویا زندگی کردم!
بین مردمی که حتی اعتراض به باورشون رو گناه میدونن
بین مردمی که فقط منتظر یه لغزشت هستن تا دنیایی از حرف رو سرت خراب کنن که حتی خودشونم بهش باور ندارن!
خیلی دارم پیچیدش میکنم
فکر کن همین ترس از «بی آبرو» شدن باعث بشه کل زندگیت نقش بازی کنی
جلو خانواده ای که واقعا قصد اذیت کردنشونو نداری و حاضری حستو مخفی کنی تا اونا لطمه ای نبینن.
حاضری وارد روابط «مجاز» بشی تا ازت راضی باشن
حاضری بخاطرشون هرکاری بکنی…
ولی مگه قراره تهش ریستارت کنی و اینبار باب میل خودت زندگی کنی؟!
وقتی یه ترسی تو وجودت نهادینه بشه هرکار بکنی بازم ازش میترسی…
پیدا کردن آدمی که تو تصوراتم هرشب باهاش عشق بازی میکنم شاید ماه ها وقت برد ولی وقتی تونستم با تموم معیارهام تطبیقش بدم و تصمیم برا دیدنش قطعی شده بود باز همون ترس اجازه روبرو شدن با خود واقعیم رو نمیداد.
من الان دونفرم!🙂
یه آدم نرمال که تو جامعه «مجاز» با «باورهای درست» زندگی میکنه
و خودم
که تو رویایی زندگی میکنم که هزار برابر شیرین تر از «زندانی» به نام زندگی نرماله
«دوبار بخون✨»

نوشته: من مطلق!

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها