داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین تریسام من در کنار شوهرم (۱)

با سلام و عرض ادب امروز که این داستان رو میخوام نقل کنم از خاطرات اولین تجربه فان مون هست
من مهیا و شوهرم ارش ۳۲ ساله داری ۲ فرزند زندگی عاشقانه و آرومی خداروشکر داریم و ۱۲ سال هست ازدواج کردیم الان کنار هم این داستان رو واسه شما عزیزان می نویسم
حدود سال ۹۴ با فانتزی های زوجی ضرب موازی تریسام آشنا شدیم ولی تا به دیشب که ۷ سال از اشنایی مون با این فانتزی ها می گذشت تجربه عملی کردن هیچ فانی رو نداشتیم داستان آشنایی مون با این فانتزی ها رو بخوام شرح بدم حدود ۲ساعت نوشتشن زمان میبره اما سعی میکنیم حتما در آینده واستون تعریف کنیم که خیلی جالبه توی این سالها با خیلی زوج ها آشنا شدیم مهمونی پارتی مسافرت با زوج ها رفتیم اما بنا به دلایل شخصی رابطه سکس با کسی نداشتیم و فقط در حد حرف زدن توی سکس خودمون بود و واسمون لذت بخش بود (ارش میگه خوب بگو دلیلت رو😁) اره چون من حسودم روی ارش دوس ندارم با یکی بجز من سکس داشته باشه البته عشقم تا حالا خودش هم از ته دل نخواسته و مطمعنم نمیخواد 😉 هندونه بذارم زیر بغلش 😁
یکم از خودمون بگم و بریم سراغ تجربه فانمون
من قدم ۱۷۰ و زنم ۶۳ سایز سینه هام ۷۵ کون بزرگ و خوش فرم (ارش گفت به این نکته اشاره کنم😉) به قول ارش سکسی
و عشقم ارش هم قد ۱۷۶ وزن ۸۰ سایز ۱۷ و خوش فرم خوردنی 😊 بینهایت مهربون و دلسوز
باهم خیلی رفیقیم و خط قرمزهایی رو واسه خودمون داریم
داستان از حرف های که آرش توی سکسمون میگفت شروع شد که میگفت دوس داری الان کنار من یه کیر دیگه بره توی کست دوتایی بکنیم و خیال پردازی های چندین ساله که من همیشه حرفاش رو در حد فان و غیر قابل تجربه برداشت میکردم ارش خیلی روی من حساسه من تنها بازار میرم باید لباس پوشیده و بلند بپوشم ولی موقعی که باهم هستیم میگه هرچی کوتاه تر قشنگ تر😁 منم وقتی باهاش میرم بیرون کلا کوتاه تنگ بدن نما می پوشم چندین بار هم آقا دعوا کرده با این اون توی بازار که چرا به من نگاه میکنن منم تا مرز ترس مرگ میرم و بعد میخندم میگم خب خودت میگی اینطور بپوش وقتی با منی تقصیر اونا چیه دعوا راه میندازی و دوتایی میخندیم
ارش بعد ۷ سال کار کردن روی روان من‌ از بس توی سکس از یه مرد دیگه گفت دیگه شوخی من با اون شده بود پس کی دیگه واقعی و هربار فقط به شوخی می گفتم و درونم ترس و دلهره داشتم تا یه روز از سرکار توی چت گفت یکی رو پیدا کردم با خنده گفتم اره تو راست میگی گفت بشین وقت منو نگیر😁 گفتم چیه باز امشب کون میخوای
گفت ساعت ۸ آماده شو خوشکل کن من از سرکار اومدم بریم بیرون لباس هایی رو که خودش دوست داشت بپوشم انتخاب کرد حتی تا کفشم رو منم خونه مامانم بود که بچه ها رو گذاشتم اونجا گفتم میخوام با آرش برم خرید بطرف خونه راه افتادم و حرفشو جدی نگرفتم ولی طبق سلیقه اون لباس پوشیدم آرایش کردم و آماده بودم تا بیاد خونه که بریم گفتم طبق معمول میخوایم شام بریم بیرون و خرید از بازار طرقبه
اومد خونه و منو بوسید گفت مثل همیشه گفت قربون شکل ماهت بشم
یه دوش گرفت و آماده شد به من گفت یکم شراب توی بطری ۳۰۰ سی سی بیارم توی مسیر بخوریم منم بطری رو پر کردم و یکم هله هوله برداشتم و سوار ماشین شدیم و شروع کرد به صحبت کردن و به من گفت شراب رو بخورم منم نم نم ریختم و خوردم گفت داریم میریم شام بیرون با دوست جدیدمون گفتم زوج هستن گفت نه یه پسر ۲۷ساله اسمش ماهان هست بعد چت با ۲۰۰ نفر اینو واست پسند کردم خانم خوشکل وفادارم رو سوپرایز کنم منم خندیدم گفتم شوخی شدی 😁 جدی نگرفتم عکسش رو نشونم داد بازم باور نکردم گفت اره این ، یه پسر خوشکل و ورزشکار تو عکس بود گفتم این عکسه ، سرم گرم شده لپهام گل انداخته بود از شراب هی میگفت بخور منم خوردم به بازار طرقبه رسیدیم رفتیم خرید کردیم از فروشگاه دیدن کردیم ارش همش در حال چت کردن بود ساعت ده ونیم شد گفت بریم واسه شام رفتیم اخر طرقبه رستورانی که همیشه میریم از ماشین پیاده شدم دیدم ارش با ماشین کناری احوال پرسی میکنه گفتم شاید دوستشه یهو منو صدا کرد گفت ماهان هستن و اینم همسرم مهیا دستش رو به طرف دراز کرد و گفت از آشنایی با شما خرسندم من هنگ بودم و هنوز باور نشده بود همون پسره توی عکس تعارف کرد رفتیم داخل رستوران شدیم همون جای همیشگی نشستیم گارسون سفارش گرفت و رفت من از خجالت سرم رو بالا نمی کردم باورم نمیشد اخه ارش گفت من برم سرویس دستام رو بشورم من پاشو نیشگون گرفتم ولی محل نذاشت و رفت سرویس بهداشتی منم سرم رو با گوشی گرم کردم ماهان گفت از عکس تون خیلی زیباتر هستین من گفتم عکس من ؟ عکس من رو کجا دیدین فهمیدم کار ارش بیشعور بوده گفت خیلی بهم میاین نگاه کردم بهش گفتم مرسی چهره ش مثل عکسش بود باورم نمیشد هنوز کار ارش رو فکر میکردم خوابم ارش اومد و گفت باهم آشنا شدین ماهان گفت مهیا خانم خیلی سر به زیر و خانم هستن خندیدم گفتم الان خوبه مشروب خورده از نظر من ریلکسه گفت ارش من واسه تو دارم دیگه فضای دوستی رو ارش و ماهان آماده کردن صحبت کردیم و شام خوردیم و از رستوران داشتیم بیرون میرفتیم ماهان رفت حساب کنه که ماهان گفت من گفتم مهمون من هستین ناراحت شدم ارش گفت دفعه بعد شما رفتیم دم در و خداحافظی کردیم
تا سوار شدیم ارش گفت پسند کردی خانم
گفتم ارش خفه شو با خنده
توی مسیر در موردش حرف زدیم گفتم پسر خوبی دیده میشد
توی مسیر بچه ها رو برداشتیم و رسیدیم خونه
من با بچه ها رفتن بخوام ارش با گوشیش چت میکرد پیام داد بهم بچه ها خوابیدن بیا
اومدم بیرون شروع کرد به لب گرفتن از من گوشام گردنم سینه هام رو خورد بعد شورتکم رو در آورد و آروم آروم زبونش رو روی کصم بازی داد منو بشدت حشری کرد حالت ۶۹ شدیم و من واسش ساک زدم و اون مال منو میخورد بلند شد و افتاد روی من کیرشو اروم آروم کرد توی کسم گفت قربون کس تنگ خانمم بشم و شروع کرد به تلمبه زدن و از ماهان حرف زدن گفت دوس داری کیرشو کنار من تجربه کنی من با آه اخ می گفتم اره میخوام میگفت دوس داری دوتایی بذاریم توی کصت من حشری شده بودم و به ماهان فکر میکردم با آه گفتم اره اره من میخوام ارضا شم همزمان هردو باهم ارضا شدیم دوش گرفتیم بعد گفت پس میخوای من گفتم نه نمیخوام و رفتیم توی اتاق خواب منو بغل کرد و گفت هروقت خانم خوشکلم امادیگش رو داشت به من بگه من اوکی میکنم تجربه کنه

ادامه…

نوشته: مهیا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها