داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

استاد بیشرف نامرد

الان اصن اعصاب ندارم .از سکس بیزار بودم و هستم .
اومدم این جا که بنویسم اوضاع داغونمو و برم .
من 17 سالمه .بچه تهرونم . خیرسرم نمره اول کلاسمون .
انواع کلاسا ی تست می رم خصوصی .همینا کار دستم داد .
الان که دارم مینویسم دارم گریه میکنم .از همه چی متنفررررررررررررررم .
شنبه همین هفته ساعت شیش و نیم عصر رفتم کلاس خصوصی تست ثبت نام کردم با یه استاد 25 ساله .
بیس و پنج سالشه ولی واسه کنکور درس میده .
همه تعریفش میدادن .
حتی مدیرمون گفت : مینا واسه تو این عالیه که با اقای … کلاس بگیری .
بچه ها میگفتن : خوش بحالت .چه اقا معلم ناز و خوشگل و جوونی .
کاش ما هم باهاش کلاس میگرفتیم .
( این استاد 25 ساله که اسمش شایان هست با دانش اموزای سطح بالا کلاس میگیره )
خلاصه گذشت و من هر روز می رفتم خونشون بهم درس میداد .خیلی خوشگل بود .
موهاش لخت و سیاه بود خودش سفید با چشمای سیاه .اندام قشنگ …
حس میکردم یه جوری نیگام میکنه …
اشغال … این شانس منه بیچاره بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این همه شاگرد اخه !!!
شنبه همین هفته کارمو ساخت .
رفتم خونشون دیدم تنهاست .
قبلا دو تا دختر دیگه می اومدن یا مامانشم خونه بود .
ولی حالا تنها بود . شیک هم کرده بود و لبخند میزد … عوضی .
وقتی دیدم کسی نیست به روی خودم نیاوردم و کتابامو که دراوردم گفت :
مینا …
با تعجب نگاش کردم . منو به اسم صدا زد.
دوباره گفت :
میخوام مال خودم بشی .
حالا دیگه می لرزیدم .
در خونشونو قفل کرد .دیگه به گریه افتادم . ( خاک تو سره بی عرضه و بی اعتماد به نفسم )
اومد گفتم :
اومدم بدنتو ببینم .مالش بدم .نوازشش کنم .ببوسمش . اخرشم بکارتتو خودم پاره کنم .
اشک تو چشماش جمع شده بود .
با بغض داد زد :
حیفم میاد یکی دیگه تو رو بگیره . تو مال منی .
داشتم دست و پا میزدم .
لباسمو دراورد . میگفتم :
ولم کن .تو مثلا استاد منی …
ولی اخرش تسلیم شدم . با حال زار سوتین مو در اورد و چنان سینه هامو می مکید که فقط اشک می ریختم .
دستش که به پایین تنم خورد بی جون شدم .
شروع کرد به خوردن کسم.
بی شعور چنان با دندون میکشید که از درد می لرزیدم و جیغ نمیزدم .
از ترس اینکه یکی صدا بشنوه و بفهمه و رسوا شم .
لای پاهامو وا کرد و گذاشت تو کسم .
چنان فشار داد که از درد چشام تار شد .
با تموم وجود جیغ زدم . فقط خون میدیدم که راه افتاده .
شایان خندید و گفت : چه باکره ای بود … ای جون …فدای اون درد کشیدنت بشم . نگاه چه ناز پاره شدش …
دید که دیگه توان تکون خوردن ندارم از پشت گذاشت …
فقط گریه میکردم و ناله میکردم :
چرا با من ؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا اخه ؟؟؟؟؟؟؟؟
کارش که تمو شد
لبخند زدو گفت : تموم شد مینای من .
بیشرف دستمو گرفت برد تو دستشویی چون خودم گیج بودم . خونا رو شست و گفت : بخواب خوبه واست .
هی باهام حرف میزد ولی من لباسامو پوشیدمو از خونش رفتم بیرون .
الانم گیجم .

نوشته: مینا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها