داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

یک عمر عذاب بخاطر تجاوز

دوستان من پسرم این داستانی که میخوام براتون بگم واقعیه وزندگیمو حسابی تحت تاثیرقرا داده وداره دیونم میکنه.نمیدونم ازکجا شروع کنم و به کی دردموبگم
17سالم بود رفته بودم بوتیک شلواربخرم .یه شلوارجین انتخاب کردم و پسندکردم وقتی دراتاق رو باز کردم شلوارو بدم مغازه داره 4تا پسر حدودا30ساله بیرون اتاق پرو مونده بودنو داشتن منونگاه میکردن. سریع دروبستم ولباسموپوشیدم اومدم بیرون پول شلوارحساب کردم ازمغازه اومدم بیرون.توایستکاه تاکسی منتظرتاکسی بودم که همون 4نفر اومدن بهم گفتن کجامیری مسیرموگفتم ویکیشون گفت ماهم همونوری میریم منم ازهمه جابیخبر سوارشدم.بعد اینکه یکم رفتیم مسیرو عوض کرد بهش گفتم چرا ازاینورمیری گفت میخوام یه جا وایسیم سیگاربکشیم بعدمیریم.من بازم فکرشونمیکردم که بخوان بلایی سرم بیارن چون شهر ما خیلی کوچیکه و اگه اتفاقی بیفته همه میفهمن.از شهرخارج شدن هوا هم تاریک شده بود که تویه بیابون نگه داشتن یکیشون یه چاقو گذاشت رو گردنم گفت شلوارتو بکش پایین اینقدرگریه کردم والتماس کردم که یکیشون محکم زدتوصورتم شلوارموبزور اوردپایین.گریم بندنمیومد هرچی التماس کردم فایده نداشت یکیشون دردهنموگرفت و به بقیشون گفت پسرخوبیه فقط…لاپایی .ب ک ن ی د و…ولش کنیم.4تاشون به نوبت کارشون انجام دادنو بردن رسوندم درخونه.رسیدم توخونه اینقدر گریه کردم هرچی پدرومادرم گفتن چیشده هیچی نکفتم.شبش رفتم سریخچال ازیه قرص7تا دونه خوردم که خودکشی کنم ولی هیچیم نشد.همه جاهم رفته بودن گفته بودن که ما بافلانی اینکاروکردیم.فرداعصریکی ازبجه های همسنم بهم گفت یسری چیزادربارت شنیدم گفتم چی گفت هیچی ولی همه خبردارن بحثوعوض کردم.ازاونروز زندگیم داغون شده هرچی سنم میره بالاتر بیشترافسرده میشم.یه دوست دخترداشتم یبار گفت من حس میکنم قبلا هم جنس بازی کردی با چندنفر اینقدر بهش فحش دادم وبعدش رابطموبهم زدم.حس میکنم همه خبردارن با اینکه سالها ازاین موضوع گزشته ولی روم نمیشه تو خیابون راه برم اگه کارم خیلی واجب باشه سعی میکنم موقعی انجامش بدم که کسی نبینه.حس میکنم سرکار همه خبر دارن .سرکاربچه ها باهم شوخی میکنن وبهم دیگه میگن کونی ولی وقتی به من اینطورمیگن حس میکنم سراون جریان چیزی شنیدن که اینطورمیگن.اعتمادبنفسم کامل ازبین رفته.ابروم رفته دارم دیوونه میشم.چطوراین ننگو از زندگیم پاک کنم.یبار پسرعمم بهم گفت فلانیومیشناسی(اسم یکی ازاون4تا اشغالوگفت)من چنان رنگم پریدگفتم نه چطور.گفت همینطورپرسیدم.یعنی به گوش اینم خورده؟خدایا من کیو اینطور بی ابرو کردم که بایداینطوربی ابروبشم.چرا نمیتونم باهاش کناربیام.روزی چندساعت بهش فکرمیکنموازدرون خورد شدم.خیلیا بهم میگن چرا روزبروزلاغرترمیشی.همش بخاطر این ننگیه که افتاده توزندگیم.بعدازاون تجاوزیکیشون تصادف کرد ومرد.شنیدم جنازش اینقدر داغون شده که بزورجمعش کردن ازکف خیابون.وقتی اعلامیشو دیدم ازخوشحالی اینقدرگریه کردم که چشمام قرمزشده بود.ارزوی مرگ اون 3تارودارم.توذهنم روزی هزاربارنقشه قتلشونومیکشم.نمیدونم این چیزی که نوشتم منتشرمیشه یانه اگه شد فحش ندین.چون من حرف بدی نزدم.فقط بگین چکار کنم چطور این ننگو فراموش کنم.توخیابون یه اعلامیه فوتی میبینم سریع میرم نزدیک به امید اینکه مرگ یکی ازاون 3نفرباشه.اگه به گوش داداشام وخونوادم بخوره چقدرسرشکسته وخوردمیشن.مطمنم خیلی ازادمای این شهرخرابشده موضوع رومیدونن.لعنت به این شهر لعنت به این مردم کثیفش.چنبار توروزای وسط هفته رفتم سرقبر اون بی پدری که عامل اصلی این موضوع بود.نشستم سرقبرش اینقدر نفرین ولعنتش کردم.کاش اون دنیایی باشه واون اشغال لجن تاهمیشه عذاب بکشه.این داغ تا ابد تودلم میمونه.ازتون خواهش میکنم هیچکسوبی ابرونکنین ابرو وقتی ریخته بشه هیچحورنمیشه جمعش کرد.اونایی که با اعدام این کثافتا مخالفن اگه اینطور مثل ابروتون بره تو یه شهرکوچیک مخالفت میکنین با اعدام این لجنها؟توروخدا اگه بادختریازنی سکس میکنین بهیچوجه ازش فیلم نگیرین که بعد فیلمشوپخش کنینوبی ابروش کنین.3تا داداش دارم اگه بفهمن موضوع رومطمنم تیکه تیکشون میکنن ولی باچه رویی با داداشام بگم.خداروشکر خواهرندارم که بفهمنو داغون شن.من همیشه ازهمجنس بازی متنفربودموهستم وخواهم بود ولی چه داغی ازاین سنگینترکه ب کسی تجاوزبشه و بعد مردم پشت سرش بهش بگن…
من اینقدر داغونم که ترجیح میدم بمیرم.پس خواهش میکنم اگه به خودم فحش میدین به پدرومادرم چیزی نگین که بدتربریزم بهم.همین حالا که دارم اینو مینویسم دوتا از زندادشام بهم گفتن توچرا اینقدر توفکری؟دردمو به کی بگمممممممممممممممم.ادمین ازت خواهش میکنم این خاطره شومی که نوشتمومتتشرکنی.شایدیکم سبک شم ازاینکه با کسی درمیون گزاشتم موضوع رو.شایدم رو کسی تاثییربزاره که با ابروی کسی که اهل این حرفاوچیزانیست بازی نکنه.اصلا من اگه همچین ادمی هم بودموخودم با مای خودم میرفتم و اونکارومیکردم باید اینطور رسواشم؟خراب بشه این مملکت که یه مشت گرسنه جنسی ریخته توش که به دیگران تجاوزمیکنن و بعد ابروشوهم میبرن بافیلم گرفتنو حرف زدن پشت سرش.یه شانسی که اوردم اینبود که اونموقع مثل حالا دوربینوموبایل نبود که ازهمه چیز فیلمبرداری شه.اگه بود اونا ازم فیلم هم میگرفتن.البته هیچوقت بعدش نیومدن سراغم که بخوان ازم باج بگیرنو بازتجاوزکنن.البته اگه فقط یکبارهم میخواستن این سواستفاده روبکنن من خودمو میکشتم.اینو میدونم ادمایی که میان تواین سایت ادمای بدی نیستن و مطمنم ازخیلی ازادمای دیگه هم بهترن.یه چیزی رومیخوام بگم ولی نه ازروی نصیحت.چطوردلتون میاد به سکس بامحارم حتی فکر کنین بخصوص به سکس بامادروخواهر.راستش من تمام داستانهای محارم رومیخونم .میخونمو عصابم خوردمیشه.ولی نمیدونم این چه مرضی یه که افتاده توجونم که بیام این داستانهاروبخونم وخودموزجربدم.فکر میکنم سکس بامادروخواهر دروغه و اونایی که مینویسن راست نیست داستاناشون.اخه چطوربامادروخواهر؟؟؟کی ازمادر عزیزتر.من خواهرندارم.اگه یه خواهرداشتم جونمو میدادم براش.اگه این داستانهاراست باشه وچنسال دیگه که مادرتون پیربشه چطور روتون میشه توصورت هم نگاه کنین؟ادمین بازم ازت خواهش میکنم اگه طرفدار ازادی بیان هستی حرفای منم منتشرکن.شاید یه تلنگری هم باشه برا حتی1نفر.

نوشته: دلشکسته

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها