داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

شوهرم سرد مزاجه. چه کنم؟

به نام خدا.
سلام.اسمم نداست.28سالمه.شوهرم رامین 32 سالشه.4 ساله ازدواج کردیم.من لیسانس دارم. رامین تخصص قلب.این یه داستان سکسی نیست.فقط یه در خواست کمکه.از یه مدت بعد ازدواجم فهمیدم که سرد مزاجم.از همون موقع به دکترای مختلفی مراجعه کردم.از همکاراش تا استاداش.همه و همه.در اخر هم اب پاکی رو ریختن رو دستم که من از لحاظ جسمی مشکل ندارم.یعنی جسمم سالمه و توانایی سکس رو داره.اما ذهنم.مشکل ذهنمه.میگن ذهنیت من از سکس غلطه.از همون مو قع هم پیش چند تا از بهترین روانشناسای تهران رفتم.حتی چندین بار هم سکس تراپی رفتم ولی بازم نتیجه نداده…بذارید یکم از خودم و شوهرم بگم.من 173قدمه وزنم 59 کیلوه.چشمام سبزه.به قول رامین فیروزه ای.مو هام مشکیه اما چهار ساله که همیشه بلوندش میکنم. رامین بلوند دوست داره.رنگ پوستم از قبل ازدواجم سفید بود ولی به لطف استخر رفتن ها روشن ترم شد.دماغم قلمیه.از این جا به بعدش میدونم ازم بدتون میاد ولی بازم میگم.سینه هام سایزشون 80 هست.پروتز کردم…صورتم هم پروتز کردم.لبام رو هم همین طور.نازم رو هم عمل کردم(البته عمل اینجام به خاطر این بود که فک میکردم شاید مشکل سردیم به خاطر این باشه ولی نبود)…

با این تفاسیر باید حدس بزنید چهرم چه طوری باشه.خیلی مهربونم.خیلی خیلی خیلی.اینو همه میگن.عاشق بچه هام ولی خودم ندارم.هر روز یا ارایشگاهم یا کلاس یا استخر.ولی چند وقته احساس میکنم سردیم باعث افسردگیم شده.بریم سراغ اقامون. رامین.عاشق هایده و مستی.بر عکس من اون گرم مزاجه…خیلی باهوشه.پزشکی شیراز قبول شد.اما بعد انتقالی تهران گرفت.24 سالش بود که دکترای عمومیشو گرفت.4 سال بعدشم تخصص قلبش رو .3 هفته بعد گرفتن تخصصش ازدواج کردیم.قبلش با هم نامزد بودیم و قبل ترش دوست.187 قدشه.کلاس نمیره ولی هیکلش خوبه.وزنش 84.چشاش عسلیه.پوستش سفید.موهاش خرماییه.بالا تنش مو نداره.خیلی خیلی خیلی غیرتیه.یه خورده اذیت میشم به خاطر غیرت زیادیش ولی باهاش کنار میام…نماز خونه.روزه هم میگیره.ولی نه رهبرو قبول داره.نه اخوندا رو.نه رئیس جمهوره.کلا اخلاقاش عجیب غریبن.نشده تا حالا به زنی با قصد نگاه کنه.شاید دلیلش غرور زیادشه.صورتش عالیه.متاسفانه بد بختی منم همینه.همیشه بهش میگم تیپ نزنه.اما مگه حرف تو گوشش میره؟ دماغش قلیه .زیاد کوچیک نیس ولی بد جور به صورتش میاد.لباش خوشگل ترین عضو صورتش.همیشه ی خدا برق میزنه انگار برق لب زده.در مجموع همه چیزیش 20.ولی دوستان توجه کنید تو این شهر این اصلا خوب نیست.به خدا شوهرت تو دید نباشه بهتره.شاید اولاش خیلی با ظاهر و پولش حال کنید ولی کم کم همین میشه بزرگترین ترستون.اهل نمازو قران و این حرفا نیستم.اما تا قبل ازدواجم با کسی دوست نبودم.دلیلشم واضحه چون اصلا دلیلی نداشت.نیازی نبود که برم سمت جنس مخالف.اما رامین اونقد خوب بود که تا به خودم اومدم دیدم بهش علاقه مند شدم.اولین سکسم با رامین عالی بود.درد داشت ترس داشت اما چون عاشقش بودم سعی کردم باهاش راه بیام.اوایل فک میکردم که میتونم با عشقم رو سردیم سر پوش بذارم.اما نمیشد.از رامین مطمئنم.پاکه و به پاکیش از صمیم قلب ایمان دارم.به حرف هیچ کس هم کار ندارم…تا حالا سکس انالی نداشتم.چون رامین قبول نمی کنه.اخه خیلی از بدی های این نوع سکس گفته.منم که کلا دوس ندارم.ساعت 7 میره 2میاد…دوباره چهار میره 8.5میاد.پنج شنبه ها عمل داره.و فقط نصف روز کار میکنه.جمعه ها هم با همیم.تو رو خدا بهم کمک کنید. رامین میدونه سردم واسه همین زیاد بهم فشار نمیاره.اون هاته.پاکه.واسه همین اذیت میشه.دوس دارم بهش کمک کنم.دوس دارم همیشه با هم سکس داشته باشیم ولی خب چیکار کنم نمی تونم.بعضی وقتا به خودم فحش میدم.بعضی وقتا زار زار گریه میکنم.از نظر بقیه من همه چیز دارم .اما از نظر خودم هیچ ندارم.شاید بهترین سکسمون برگرده به چند ماه پیش.یه روز زمستونی که بیرون داشت برف میزد دلم هوای رامین رو کرد .بهش زنگ زدم.گفتم امشب زود تر بیاد.با خنده قبول کرد.رفتم حموم.اپیلاسیون کرده بودم.خوب بدنم رو شستم.بیرون اومدم رفتم سر وقت غذام.همه چیزو اماده کردم.داشتم غذا رو رو سفر میذاشتم که رامین اومد.به خودم تو ایینه نگاه کردم.یه شلوار نخی سیاه صورتی.تنگ و نازک.زیرش یه شرت سفید بود.نیم تنم هم ست بود با شلوارم.اونم تنگ تنگ.سفیدی سوتینم از زیرش هویدا بود.نگاهم به صورتم رسید.عین عروسک شده بودم.چشمای سبز پر رنگ و درشت.ابروهای کمون مشکی.موهای بلوند.رژ قرمر خیلی به صورتم میومد.عالی بودم رفتم سراغ در درو باز کردم.وقتی دیدمش تو دلم یه عالمه قوربون صدقش رفتم.کت شلوار کراوات سیاه.پوست بدن و پیراهنش سفید.چه تضاد زیبایی.پریدم بغلش با اینکه صندل پوشیده بودم ولی بازم بهش نمی رسیدم.همدیگرو بوسیدم.
-خانومم امشب خیلی خوشگل شده ها
-با ناز گفتم بقیه شبا نبودم؟
-خندید و گفت نوووووچ
-منم خندیدم.تا بقیه شام رو کشیدم اونم لباس عوض کرد.وقتی داشت میومد نگاش کردم.شلوار گرم کن سفید با پیرهن دکمه ای سورمه ای.رنگ بسته عجیب بهش میومد.زود شامو خوردیم.بعد شام خبری از سکس نبود.یه 45 دقیقه ای تی وی دیدیم.که یهو رامین پاشد اومد طرفم.از رو مبل بلند شدم و با خنده دویدم سمت اتاق خواب.پشت سرم رسید.خودمو انداختم رو تخت.اونم خودشو انداخت رو منو خیمه زد روم.صورت رو غرقه بوسه کرد.وقتی از بوسیدنم فارغ شد اروم گفت ندایی؟اروم تر گفتم جون ندایی.گفت خیلی دوست دارم.بعد منو بیشتر به خودش فشار داد.نفهمیدم لباسام چه طوری در اومدن.نهمیدم پیرهن رامین کی ار تنش کنده شد ولی تا به خودم اومدم دیدم لخت مادر زاد تئ بغلشم اونم بالا تنش لخت بود.پتو رو کشید رومون.خیس عرق بودیم.نای حرف زدن نداشتم.ناله میکردم.سینه هام تو دهن رامین بود.رفت پایین تر شکمم.واییییییییی.مردمو زنده شده.وقتی داشت رونامو می بوسید من تو اسمونا بودم.خوردن زبونش به چوچولم همزمان شد با یه جیغ اروم از من.دیگه بس بود.شلوارشم از پاش با شرتش بیرون کشید.اروم اروم رفت داخل واژنم.نازم داشت جر می خورد.لیز لیز بود.لبامون رو هم قفل شده بود پایننمون هم داشتن به هم میرسیدن.دقایقی بعد شدت تلمبه زدن هایی رامین بیشتر شد .داشتم از لذت میمردم ثانیه هایی بعد من با یه جیغ نسبتا بلند ارضا شدم.چند لحظه بعد لرزش بدن رامین با ریخته شدن مایعی داغ به درونم بهم فهموند رامینم هم ارضا شده .به پهلو خوابیدیم.هنوزم التش داخل نازم بود.اما هیچ کدوم حال نداشتیم.سرمو به سینش فشار میدادم.اونم موهامو نوازش می کرد.(لطفا بهم کمک کنید.لابد شما تجربتون خیلی بیشتر از این دکترهاس.هر چی میدونید بهم بگید.چیکار کنم که منم به سکس علاقه مند شم.دارم از افسردگی خل میشم.تو رو خدا کمکم کنید.خواهش میکنم)

نوشته: ندا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها