داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس ضربدری حسام و فریبا

سلام
داستانی که قراره نوشته بشه داستانی واقعی از زندگی من هست .
من ازین که بخوام تو داستانم مبالغه کنم بیزارم پس اگه داستان زیاد جذاب نشده شرمنده اما بدونین این داستان حقیقت داره.
اسم من حسام هست من ۲۷ سالمه و متاهل تقریبا ۲ سال ازدواج کردم اسم زنم فریبا هست.ما زندگی خوب و آرومی داشتیم و از این که کنار هم بودیم لذت میبردیم.من نه آدم بی غیرتی بودم و نه همسرم زنی حشری و بدون حیا اما تقریبا یکسال پیش اتفاقی عجیب برا مون افتاد که تو زندگیمون تغیراتی ایجاد کرد.
من و همسرم واقعا به هم علاقه داریم و تو سکس هم برا هم کم نمیزاریم فریبا واقعا زنی زیباست ،سینه هاش معمولین ولی چون من خودم ورزشکارم اونو تشویق به بدنسازی و ورزش کردم اون باسن بزرگ و خوش فرمی داره.اون زنی پر هیجان هست و دوست داره سکس رو تو داستان های متفاوت و پوزیشن های مختلف تجربه کنه و من هم سعی میکنم نیاز هاش رو برطرف کنم تا از من زده نشه .
اما یه مدتی بود احساس میکردم تنوع طلبیش زیاد شده و این منو نگران میکرد چون اون اوایل اصلا اینطوری نبود اون حرفای متفاوتی میزد و خیلی نامحسوس میخاست منظور هاشو به من برسونه ولی مستقیم روش نمیشد چون میدونست من اهل این چیزا نیستم.اون دوست خیلی صمیصی به نام نگار داشت که متاهل بود واین حرف ها و رفتار ها تاثیر اون روی فریبا بود و من هم ازین ماجرا بیخبر بودم .
یه مدتی بود که همدیگر رو زیاد میدیدن و یکم غیر طبیعی بنظر میومد ماجرا تا این که رسیدیم به اصل ماجرا و خونه نگار و مسعود(شوهر نگار)شام دعوت شدیم. من بعدا خبر دار شدم که فریبا و نگار تو آخرین دیدارشون باهم قرار رو
برای سکس ضربدری میزارن و فقط من بیخبر از ماجرا بودم .
و اما اون شب رسید و قبل رفتن دیدم فریبا رفته دوش گرفته و داره سکسی ترین لباس زیر هاشو خیلی یواشکی میپوشه و بعد آرایش غلیظی کرده و ساپورت تنگ پوشیده و من چون میخواستیم بریم خونه دوستش این ماجرا زیاد برام عجیب نبود گرچه که تا اون موقع خونه دوستاش هم اینطوری نمیرفت.
بالاخره غروب بود که رسیدیم خونه مسعودشون اما همین که وارد خونشون شدم از تعجب کپ کردم .نگار با یه تیپ سکسی جلوم ظاهر شد با یه شلوار تنگ و تاب کوچیک که خط سینه اش معلوم بود و اوجا بود که یکم شک کردم چون قبلا هم خونشون رفتیم و اونطوری نبود و از طرفی هم فریبا اینطوری تیپ زده بود.من که آدم خجالتی بودم زیاد به نگار نگاه نمیکردم اما اون واقعا بر عکس زنم سینه های بزرگ داشت و حشری کننده بود.ما زیاد حرف میزدیم و می خندیدیم ولی حرفا یکم سکسی شده بود که البته هدف دار بود و این سه تا یعنی زنم و نگار و شوهرش داشتن منو آماده میکردن برای ماجرا تو همین حال بودیم که مسعود یکدفعه و بدون مقدمه ازم پرسید اهل ضربدری هستی؟ من خشکم زد گفتم منظورت چیه؟ اون سعی کرد راضیم کنه اما من گفتم ای چه حرفیه که جلو زنت زدی بده اما جواب داد نگار راضیه کاملا و من گفتم زن من اما راضی نیست که گفت چمیدونی تو شاید باشه. من یکم ساکت شدم و از فریبا پرسیدم تو که این کارو دوست نداری نه؟ اما اون سکوت کرد و من خشکم زد یکدفعه مسعود گفت اگه راضی باشه اوکیه من گفتم اینطوری دیگه چاره ای ندارم که سریع فریبا گفت فقط یک بار و بعد از اینکه از در بیرون بریم همه چی فراموش میشه و منم دیگه چاره ای نداشتم .مسعود رو به نگار کرد و گفت خب برو بغل آقا حسام و حسابی بهش حال بده و خودش سریع فریبا رو بغل کرد و رفت رو مبل اونا اونطرف و ما طرف دیگه مبل بودیم من که ازین کار احساس گناه میکردم و چشم از فریبا بر نمیداشتم که چجوری مسعود داشت اونو میمالید و اعصابم خورد بود و تو این حین نگار تو بغل بود و منم رفتم که با دستم بگیرمش دستم رفت رو کون نرمش و اونجا بود که فریبا رو فراموش کردم . مسعود حشری تر از من بود و خیلی زود فریبا رو رو تخت خوابوند و شروع کرد به کردن ولی من داشتم خیلی با حوصله کار میکردم و البته این عادت منه ، من تازه کیرم رو کردم تو دهنش تا برام ساک بزنه و نزدیک دو دقیقه برام این کارو انجام داد و بعد گفتم داگی بشینه و شروع کردم به کردنش از طرفی خوردن تنم به کون نرمش و از طرفی آه و نالش غوغا بود و مسعود بر خلاف من از این ماجرا لذت میبرد .مسعود زیاد رو زنم دَووم نیاورد و زود آبش اومد ولی من که دیر تر شروع کرده بودم نگار رو بر عکس کردم و به رو خوابوندمش وقتی که داگی میکردمش اوضاع معمولی بود چون کون زنم مثل کون نگار خوب بود اما وقتی بر عکس شد ممه های بزرگش منو خیلی حشری کرد باورم نمی شد چون نگار مثل زنای تو فیلم پورن خوش هیکل بود بدون اغراق تو این حال احساس کردم حجم زیادی آب تو کیرمه و سریع رفتم رو ممه هاش و همه رو ریختم بیرون و بعدش خودمون رو جمع جور کردیم و اون شب بالاخره تموم شد .
نمیدونم داستانی که گفته شد جذاب بود یا نه اما ممنون که خوندینش.

نوشته: حسام

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها