داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زن نامرئی 139

گاهی اون کیرشو می کرد توی کسم و این میذاشت توی کونم و گاهی هم بر عکس می کردند . حسابی دیگه منو ردیفم کرده بودند . هر چی بیشتر گاییده می شدم بیشتر دلم می خواست که با من حال کنن . فقط یک بار ار گاسم شدم و این بار دیگه حسابی کف اون اتاقک ولو شدم . یکی از اونا سریع رفت چند تا آب میوه برامون گرفت و آورد .  . دو سه ساعتی رو در کنار اونا بودم و از اونجا دور شدم . حس کردم کمی خسته ام . نمی دونستم از زندگی چی می خوام . همه چی یک نواخت شده بود برام . ولی با این حال نیاز به سکس در من کم نشده بود . می خواستم که سکس های متنوع داشته باشم . شاید هارد سکس .. شاید هم خندوندن و ترسوندن یک نفر .. شایدم دوست داشتم برم وسط دو نفر و دعوا راه بندازم . در هر حال برای تفریح خیلی کارا می شد انجام داد . ولی زندگی فراز و نشیب های زیادی داشت  و داره . آدم می تونه در میان این فراز و نشیبها به خودش بیاد . ببینه که تا حالا چیکار کرده و از این به بعد چیکار می تونه بکنه . ببینه چی می خواد . هدفش چی بوده و آیا این هدف می تونه منطقی باشه ;/; دوست داشتن خدا و دوست داشتن آدما چه ربطی می تونه با هم داشته باشه . هر دو تاشون می تونه غرور و خود خواهی رو از آدم دور کنه و من  نمی دونستم که به فردا و فر داها چه جوری نگاه کنم . زندگی زیبا رو و زیبایی زندگی رو چه جوری ببینم . خیلی خسته بودم . نمی دونم چرا برای لحظاتی چند که رو نیمکت پارک نشسته بودم دلم می خواست که مرد یاشم . این همه زیر کیر مرد رفته بودم تازه داشتم از زن بودن خسته می شدم . شاید به این خاطر بود که می دیدم مردا هر جا که بیفتن دراز می کشن چشاشونو میذارن رو هم . چی می شد ما زنا هم کمرمونوروی همین چمنها میذاشتیم و کسی از این کار ما تعجب نمی کرد .  با آرامش به آسمون آبی و آفتابی نگاه می کردیم و کسی را با ما کاری نبود .  ولی جامعه ما طوریه که اگه یه زن همچین کاری کنه از چند حالت خارج نیست یا مردا میفتن روش یا اونو می برن کلانتری .. شایدم به جای یه جسد و یک مرده گیرش بیارن و روش پول بندازن . خسته شده بودم . یعنی بازم باید برای یک سکس دیگه نقشه بچینم . ;/; سرم درد گرفته بود . باید برای روز های آینده خودمو. آماده می کردم .مامان و بابا می خواستن برن چند روزی رو به مشهد و یه زیارت و سیاحتی بکنن و من و نویان توی خونه تنها می موندیم . سکس با داداش نویان هم یه حالی داشت واسه خودش ولی این که بخوام شب و روز خودمو بهش بچسبونم خسته می شدم . دلم می خواست بازم یه سفر چند روزه برم . کجا برم بی خبر . شده بودم مثل درویش ها . می تونستم هر جایی بگیرم بخوابم . حتی می تونستم پرواز کنم . برم توی یک هواپیما بشینم و پرواز کنم .. پرواز .. چه فکر هیجان انگیزی . برم سفر خارج از کشور . بدون ویزا و پاسپورت و همین جوری خر تو خری .. یا شیر تو شیری . ولی اگه نشه به سادگی بر گشت و یه جای کار بلنگه چی .. نه این کار می تونست خیلی خطر ناک باشه . تازه من کجا رو داشتم که برم . مثلا برم به امریکا .. خونه کی برم . کجا بگردم . میشه خیلی جا ها سر به بالین گذاشت . درسته که آسمون یک رنگه ولی زیر سقف آسمون هم میشه گفت یکیه . . دیگه شده بودم مثل فیلسوفها و افکار بزرگی در سرم می پر وروندم . ولی چشممو باز کردم و خودمو دیدم که افتاده ام روی نیمکت و دراز کشیده خوابیده ام تا این که یکی منو از خواب گران بیدار کرد . خدا رو شکر که یه جوون بی تر بیت و بی ادب نبود . یه پیر مرد بود . -دخترم حالت خوش نیست ;/; -نه پدر خوبم . از بس درس زیاد خوندم کم خوابی افتاده به سرم . رفتم خونه . یکی دوروز بعد من و نویان خونه تنها شدیم و اون که از دانشگاه و بیرون بر می گشت باید غذاش آماده می بود . منم مزدمو ازش می گرفتم . دیگه دو تایی مون می رفتیم رو تخت با با مامانمون دراز می کشیدیم و از جاشون استفاده می کردیم . به اندازه کافی این نویان تا می تونست توی کس ما خالی کرد . دیگه یواش یواش داشتم از سکس خسته می شدم که دیدم اون داره یه فن و تر فندهای خاصی رو برای حال دادن به من و کوسم به کار می گیره که بیشتر تمرکزش روی قسمت کس من بود . مرکز و قالب کسمو می گرفت توی دستش . دوطرفشو از درازا میون دو تا انگشت سبابه و میانی خودش  قرار می داد و خیلی آروم  انگشتاشو مثل یه غلتک از پایین به بالا و از بالا به پایین حرکتش می داد .کسم با این حرکاتش فوق العاده لذت می برد .. -اوووووفففففف داداش داداش نویان تو اینا رو دیگه از کجا یاد گرفتی . طوری بهم حال میدی که من هوس همه چی رو می کنم . حتی این هوس رو هم می کنم که دوباره کیرت رو فرو کنی توی کسم ولی نه حالا زوده دوست دارم به همین صورت حال کنم . با انگشتات با کسم ور بری . …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها