داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

روزگار فرشته

اسمم فرشته است
فرشته مشرقی
یه دختر یا بهتره بگم یه زن معمولی
۳۳ سالمه،،، ۷ ساله با فواد ازدواج کردم. اصالتا اصفهانی هستیم ولی بخاطر کار فواد که تو یه شرکت دریانوردی هست اومدیم جنوب. بندرعباس
شهر زیبا با مردم خونگرم و دوست داشتنی
همه چیز زندگیم عالی بود،،،پول.تفریح.مسائل زناشویی و زندگی مشترک. خودمونم تصمیم گرفته بودیم که فعلا بچه دار نشیم. خانواده هامون هم به این تصمیم احترام میذاشتن
تنها چیزی که شاید بر وفق مرادم نبود بیکاری بود. من تحصیل کرده بودم.حسابداری خونده بودم. واسم سخت بود که بیکار باشم
نیاز مالی طبیعتا نداشتیم ولی خب دوست داشتم تو جامعه مفید باشم. و گلیم خودم از آب بکشم
بزرگترین تفریحم باشگاه بدنسازی بود که توش دوستای خوبی پیدا کردم
سارا،نسیم،فرزانه و من
یه اکیپ شده بودیم تقریبا
که ایام فراغت رو باهم میگذرونیم
نسیم و فرزانه متاهل بودن
ولی سارا مجرد بود
سارا دختر خوبی بود،پدر نداشت و با مادرش زندگی میکرد. ولی از بچگی روی پای خودش بود و مستقل بار اومده بود
سارا تو یه کلینیک دندانپزشکی کار میکرد
ولی از حقوقش راضی نبود، دنبال پول بود
می‌گفت خیلی واسشون مهره ارزشمندی هستم و حرفم اعتبار داره
گفت می‌خوام از اون کلینیک بیرون بیام و اگه دوست داری تو رو معرفی کنم به عنوان جایگزین خودم
منم از خدا خواسته، با فواد مشورت کردم و اوکی اونو گرفتم.

روز اول کارم بود
۳روز البته آموزشی کنار سارا اومده بودم تا همه چیز رو یاد بگیرم
یه کلینیک مجهز و لاکچری که چند متخصص مرد و زن توش کار میکردن
هرکدوم یک دستیار داشتن،،، من و ۳تا دختر دیگه که هر۳مجرد بودن هم کارهای پذیرش انجام می‌دادیم. حسابداری هم که جدا بود
روز اول طبیعتا سخت و استرس زا بود
جالب ترین چیزی که تو اون کلینیک نظرم رو جلب کرد یه دختر پسر جوون بود که هر دو پزشک بودن و زن و شوهر بودن
گویا از دانشجویی عاشق و معشوق بودن و در نهایت ازدواج کرده بودن
نوید و ثریا
نوید یه پسر خوشتیپ و جنتلمن حدودا ۳۰ ساله که بعداً فهمیدم اصالتا اهوازی هست و ثریا یه دختر بانمک بندرعباسی که باردار بود و روزای نزدیک به زایمانش بود

نوید تقریبا بهترین دکتران کلینیک بود و بیشترین مراجع رو داشت
ثریا هم البته دست کمی از اون نداشت
که البته به خاطر شرایط خاصش کمتر میومد کلینیک
یه روز که همکارام داشتن صبحانه میخوردن و من داشتم کارهای پذیرش انجام میدادم به گوشم خورد و فهمیدم همکارام خیلی سعی کردن خودشون به نوید نزدیک کنن و باهاش ارتباط خارج کار بگیرن ولی نوید پا نداده بود بهشون و تو ذوقشون زده بود

برنامه کاریم یه طوری بود که ۲ روز اول هفته عصر میرفتم
دوشنبه ها ۲شیفت
و ۳روز بعد صبح میرفتم کلینیک
چند هفته به همین منوال گذشت
همکارها گفتن که آخر این هفته دکتر ثریا وضع حمل می‌کنه و برای هفته بعد یه رستوران لاکچری همگی توسط دکتر نوید شام دعوت شدیم
واسم جالب بود این برخورد و صمیمیت و…

روز دوشنبه بود
همون روز مزخرف هفته که باید ۲شیفت میرفتم کلینیک
یعنی باید ۸ صبح میرفتم تا ۱
برمیگشتم خونه و مجدد ۳میرفتم تا ۱۰ شب
با خودم گفتم برنگردم خونه
ناهار هم همونجا بخورم و یکضرب بمونم
که ایاب و ذهابم کمتر بشه
صبح خلوتی داشتیم و بجز دکتر نوید هیچ دکتر دیگه ای مریض نداشت
ساعت ۱ شده بود
لیست عصر رو چک کردم و دیدم مجدد نوید مریض داره و از ۳ مراجع باید داشته باشه
منتظر بودم که بره تا منم ناهار سفارش بدم و دربها ببندم و کمی ریلکس کنم
سرم تو گوشیم بود که صدای نوید اومد
خانم مشرقی…
جانم آقای دکتر
منزل نرفتید؟
خیر امروز ۲شیفت هستم و میمونم
چه جالب،منم نمی‌خوام خونه برم. چون خسته میشم. خب ناهار سفارش میدم که باهم بخوریم
نه،مزاحم…
نذاشت جمله ام تموم بشه و زنگ زد رستوران نزدیک کلینیک و ناهار سفارش داد

تو اتاق نوید یه میز ۲نفره بود که احتمالا برای وقتایی بود که با خانمش ناهار میخورد
همونجا ظرفهای غذا رو گذاشت و دوتا صندلی هم گذاشت که بشینیم و بخوریم
ناهار تقریبا تو سکوت خورده شد و بعد تلفن نوید زنگ خورد
گویا داشتن هماهنگ میکرد باهاش که وسایل سیسمونی و… فردا بیارن منزلش
وقتی قطع کرد اومد کنارم. گوشیش رو اورد جلوم و نشون داد
گفت نظرت راجب این اتاق چیه؟
عجب اتاق جذابی،،، همش زرد رنگ بود و به شکل هاچ زنبور عسل
گویا تمام وسایل با این تم خریده بودن
من غرق توی فضای اون عکس بودم که احساس کردم یه چیزی روی پایه

نوید مانتوم رو کنار زده بود رو دستش رو گذاشته بود روی رونم
یه دست گررررم
اومدم حرف بزنم که لبهاش رو روی لبهام حس کردم
عطر کاپیتان بلک غلیظش تو اون فاصله کوچولو آدم رو دیوونه میکرد
کلا انگار نفسم بریده شده بود و زبونم بند اومده بود

دکتر نوید داشت ازم لب می‌گرفت و رونم رو می‌مالید و منم ناخودآگاه دستم رو بردم پشت کمرش و فشارش دادم سمت خودم

این حرکت رو که دید بلند شد
درب اون اتاق رو قفل کرد و اومد سمتم
بغلم کرد و انداختم روی صندلی دندونپزشکیش
صندلی رو کامل خوابوند و تخت کرد و خودش مجدد اومد سمت ابهام
منم کامل باهاش همکاری میکردم
انگار مسخ شده بودم
انگار بی هیچ پیش زمینه ای تو یه موقعیت جذاب قرار گرفته بودم که دوست نداشتم به هیچ وجه از دستش بدم
به خودم اومدم و دیدم لباسهام رو درآورده و فقط شورت و سوتین مشکی ست با کفش پاشنه دارم تو تنمه
نوید هم کامل لخت شده بود و فقط شورت پاس بود
گرمای بدنش که منو سفت بغل کرده بود داشت دیوونم میکرد
در گوشم می‌گفت

چند هفتست تو کف این بدنم لعنتی
نوید…
جانم
نوید…
جانم
نوید دارم می‌سوزم تو بغلت
قربونت بشم فرشته سکسی من
نوید میخوامت
منم میخوامت

مجدد شروع کرد به خوردن و مالیدنم
منم سخت همراهیش میکردم
لب می‌گرفتم،،،لاله گوشش رو می‌خوردم و…
بینهایت منتظر بودم شورتش رو دربیاره ولی خودم روم نمیشد پیش قدم بشم
یهو تو یه حرکت انفجاری نوید سرش رو برد لای پام
شورتم رو با یه حرکت درآورد و زبون رو برد لای چاکم

آااااااااه نویدم
جاااااانم
اااااااااه بچلون کصمو
اووووم،،،اوووووم
آههههه،اووووف.اووووخ
عجب کس تمیز و نازی
بخور توروخدا، توروخدا آبمو بیار نوید. نوید کصم. نویدم،،،نوید جانم
یهو ترکیدم تو بغلش
لرررررررز.لررررررز
انگار تماااااام انرژی بدنم از لای پام زد بیرون
۲۰ ثانیه حداقل لرزیدم و سرش رو فشار دادم به کصم

به خودم که اومدم دیدم نوید داره کیرش رو تنظیم می‌کنه روی سوراخ کصم. چه کیر جذابی
نه خیلی کلفت و نه خیلی دراز
فقط تروتمیز و راست
به خودم میبالیدم که خفن ترین دکتر کلینیک اینطوری راست کرده واسم

آروم آروم نوکش رو می‌مالید به چوچولم
داشت باهام بازی میکرد
کشیدمش سمت خودم
در گوشش با حرص گفتم بکن لعنتی
اونم گفت جووووون
و یهو
ااااااااه
انگاری یه میخ رفت تو بدنم
اول سوختم
ولی بعدش
رفتم آسمون
عقب.جلو.عقب.جلو

پای سفید راستم رو شونه چپ نوید بود
کفش نوک تیزم رو به آسمون
اونم در عین اینکه داشت تلمبه میزد،،،رونم رو می‌مالید و حشری ترم میکرد
منم زیر لب حرف میزدم

نفسم
دکترم
نویدم
بکن. بکن. بکن فرشته ات رو
جر بده کصمو،،،پارم کن
یهو خیمه زد روم
مجدد لبشو چسبوند بهم
خوردیم لب همو و دائم تلمبه میزد
عالی انجام میداد
یهو دیدم دستش رو برد سمت کصم
شروع کرد مالیدن چوچولم
حشرم ۱۰ برابر شد
اونم تند تر میزد
منم داشتم هوااااارررر میزدم
آاااااه
اووووخ
یهو داااااد نوید بلند شد و کشید بیرون، منم یه لحظه انگار رفتم رو هوا
من به خودم پیچیدم و سینه ام سوووووخت
وااای
همزمان ارضا شدیم و نوید همه کمرش رو خالی کرد رو سینه ام
و فکر کنم خفن ترین لحظه زندگی جفتمون رقم خورد
چند دقیقه سقف رو نگاه میکردم
بعد چشمم افتاد به شورتم که از چراغ بالای صندلی دندانپزشکی آویزون بود
نفهمیده بودم نوید کی رفته بود دستشویی
پاشدم خودم رو جمع و جور کردم
خودم رو با دستمال تمیز کردم
رفتم سمت دستشویی دیگه کلینیک
خودم رو تر تمیز کردم و شستم
با سرعت لباس پوشیدم و رفتم سمت وسایلم که آرایش کنم
آرایش جزیی کردم
رفتم تو فکر، که چیکار کردم. چی شد. چطور شد
یهو صدای خوردن کلید به درب کلینیک اومد
رفتم درب رو باز کنم
بله…
مریض آقای دکتر هستم
نوبت داشتم برای ساعت ۳

و تمام…

نوشته: مشرقی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها