داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دختر عمه مهناز

مهیار ۲۱مهناز۲۳ساله
دوستی ما از بچگی بود کارایی مخفیانه تو بچگی و بازیابی بچگی و…
تا این ک بزرگتر شدیم و بخاطر سن و درک اوضاع اطراف و موضوعات سکس و… دیگ نمیشد مث بچگیا راحت باشیم ک همین باعث ب وجود اومدن فاصله میشد ولی چون جفتمون حسمون مشترک بود و هم دوس داشتیم باز وقتی فرصت پیدا کردیم با هم مچ شدیم ک بخام اونارو بگم حوصله سر بر هست
رابطه ما هم مثل همه رابطه ها بعد از چند مدت با این ک ی خجالتی داشتیم ولی خب سمت بحث سکس و سکس چت این چیزا رفت اوایل از خاطرات بچگی ک چ‌خوب بود فلان کار میکردیم کسی نمیدید راحت بودیم از این چیزا ک دیگ تو سکس چتامون از هم عکس سکسی میخاستیم ک کامل رومون ب هم باز شده بود از اونجایی هم ک بزرگ شده بودیم و سنمون جوری نبود ک بشه ب بهونه خونه یا بازی کردن باهاش تنها بریم پیش هم حتما وقتی می‌خواستیم بریم خانواده ها همراهمون بود ک هیچ فرصتی گیر نمیومد بخاطر این بعضی وقتها ب بهونه آب از آشپزخونه یا برنامه فیلمی چیزی از کامپیوتر برام بریز رو‌فلش چند دقعه ای تنها میشدیم ک فرصت برا بوس و بغل بیشتر نمیشد یکی سر می‌رسید
ماهم همیشه نقشه می‌کشیدیم ک ی جوری تنها شیم متاسفانه مادربزرگ پدری بعد ی مدت مریضی سختی گرفت ک خدابیامرزش ی چند ماهی تو بیمارستان بود و عمه ام پیش بابابزرگم مجبور میشد بره نگه داری کنه ازش مامان بابامم تو بیمارستان و بالاخره فرصت پیش اومد برا ما شوهر عمه همراه بابام رفته بودن بیمارستان برا تایم ملاقات چون قرار بود اقوام شوهر عمه ام بیاد عیادت و مامانمم ک از صب پیش مادربزرگ بود عمه ام ک پرستار بابابزگ خلاصه خود عمه ام زنگ زد ک برو مهناز بیار خونه بابابزرگت پیش خودم تنها نباشه منم گفتم چشم الان کار دارم ی خورده طول می‌کشه وقت خریدم برا پیش هم بودن چون از قبل زیاد سکس چت کرده بودیم و وقتایی ک فرصت پیدا می‌کردیم بغل و بوس رومون باز بود پس زنگ زدم ک دارم میام دنبالت رفتم زنگ زدم برام در باز کرد رفتم تو در پشت سرمون قفل کردم بغلش کردم بلندش کردم محکم گرفتمش بوووش کردم و آرومممم میکرد عطر تنش نتونستیم جدا شیم و همون‌طور رفتیم رو تختش من نشستم و گذاشتمش تو بغلم اولین بار ک‌ارامش داشتم برا بوسیدنش و ترس از مزاحم نبود اقد لب و گردنش خوردم ک بدنش شل شد و حشری پیرهن چهارخونه دکمه ای پوشیده بود ک یکی یکی بازش کردم و آرومممم لیس میزدم زیر گردن و خط دکمه ها تا اومدم چاک سینه هاش نفس داغم پخش کردم وسط سینه هاش خودشو جمع کرد سرم فشار داد اومدم بالا تو چشای خمارش نگا کردم و قربون صدقش می‌رفتم پیرهن کامل از تنش در آوردم ی سوتین مشکی رو پوست سفیدش میدخشید همین من حشری کرد خوابوندمش رو تخت از سرشونه ک کش سوتینش بود زدم کنار زیرش لیس زدم تا اومدم سینه سمت راستش آوردم بیرون و نوکش آروم مک زدم و باهاش بازی میکردم با نوک زبونم تحریک میشد کمرش بلند میکرد و سینه مخالفش می‌گرفت تو دست از پشت جفت سوتینش باز کردم کامل درش آوردم ک با دستام دوتاش ماساژ میدادم باز زبونم گذاشتم کشیدم رو شکمش و دور نافش نفسم پخش میکردم ک دیونه میشد و موهام چنگ میزد فشار میداد دوطرف شلوارش گرفتم راحتی بود آوردم پایین یواش یواش همزمان هم می‌خوردم قسمت های زیر کش شلوار ک بدون شرت بود و کامل شلوار در آوردم خیس خیس شده بود از داخل رون‌پاش زبون می‌کشیدم دندون ریز می‌گرفتم تا می‌رسیدم ب کنار بهشتش باز همین کار تکرار میکردم ک خیس بودنش هر لحظه بیشتر میشد رفتم سراغ بهشتش زبونم از رو سوراخ باسنش تاا چوچولش کشیدم ی آه ناز گفت ک شرو کردم ب خوردن لبه هاش می‌کشیدم تو دهنم با لبام آروم مک میزدم با زبونم بالا پایین چپ راست دایره ای لبه های بهشتش چوچولش ب بازی می‌گرفتم ک دیونه اش میکرد آه و ناله اش بلند شده بود سرعت بازی با چوچولش بیشتر کردم و انگشت اشارم با آب بهشتش و تف خیس کردم آروم آروم کردم تو سوراخ کونش چون حشری بود ی انگشت حواسش نشد دومی ک کردم ی خورده درش اومد ک بعداز چند دقعه خوردن و نگه داشتن عادی شد انگشت فاکم ب سمت بالا ب دیواره بهشتش میمالوندم و چوچولش مک میزدم خیلی حشری شده بود ک انگشت سوم هم کردم تو براش ک دردش گرفت و هعی می‌گفت در بیار ک بعد ی چند ثانیه دردش کمتر شد چیزی نگفت چند مین بهشتش می‌خوردم و انگشتان ثابت بودن ک خسته شدم و در آوردم بعدش انگشت فاکم باز کردم تو باسن و دیواره بهشت میمالوندم چوچولش دندون ریز می‌گرفتم و می‌خوردم مک میزدم ک پاهاش محکم جمع کرد ی فشار خیلی زیادی ب سرم ک وسط پاهاش بود می آورد با ی جیغ و ناله بلند ارضا شد بیحال بود چرخوندمش ب شکم خوابوندمش نشستم رو رون پاهاش تف زدم دراز کشیدم روش تنظیم کردم آورم بالا پایین کردم تا سرش سر خورد تو اروم‌اروم نصفش کردم توش خوابیدم‌رو کمرش گردنش می‌خوردم و دستم رسوندم زیر تنش با سینه هاش بازی میکردم ی خورده ای همون حالت بودیم سرحال تر ک‌شد گفتم همزمان با بلند شدم من اونم بلند شه تو‌حالت داگی ک بیرون نیاد پوزیشن داگی شد و در حد دو دقع داشتم تلمبه میزدم ک آبم اومد و کامل همش ریختم تو باسنش کشیدم بیرون دستمال گذاشتم دم باسنش ک آب بیاد نریزه ولی هیچی نیومد داشتم با دستمال برا خودم تمیز میکردم ک گفت چرا تمیز می‌کنی گفتم تموم شد آبم اومد گفت اینجوری ک گذاشتیم تو خماری قول دادم ک سری بعد حتما از خماری در بیارم بغلش کردم سوتین براش پوشیدم لب می‌گرفتم و پیرهن تنش کردم گفت دکمه های نمیخاد چون میخام لباس عوض کنم بعدش هم منتظر موندم ک آماده بشه همزمان زنگ برا عمم زدم ک من دارم میرم اونجا به مهناز بگو آماده بشه برم بیارمش

نوشته: jfrkhro

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها