حال یک طرفه

سلام.
آقا برای جق اومدی نخون محتوای سکسی زیادی نداره.

اول از همه بگم من عباس هستم ۲۰ سالمه این داستان مال زمانه ۱۳ – ۱۴ سالگی منه.
یه دختر عمه داشتم اسمش نازنین بود اونم تقریبا هم سن منه (یه ما ۲ ماه اینور اونور).
من تو کف این بودم بدجور خایه نمیکردم بهش پیشنهاد بدم چیزی از سکس سر در نمی‌آورد هنوز با بچه های فامیل بازی می‌کرد دیگه خودتون بدونید…
اما اندامش سکسی بود یه روز که رفتیم خونه ی عموم همه جمع بودیم نازنینم بود نشستیم پای بازی کامپیوتری من سعی کردم این وسط یه حالی بکنم.
خودمو بهش نزدیک کردم به بهونه های الکی که تعادل و حفظ کنم و کصوشعر دستمو گذاشتم رو رونش.
کم کم می‌مالیدم ولی غرق بازی بود.
بازی رو دادم دستش سرگرم شد پشت صندلیش وایسادم دستمو از گردنش انداختم به سینش میزدم جوری که نفهمه ولی اون چیزی نگفت و سرگرم بازی شد.
موهاشو بو میکردم بوس خوشی میداد گردنش بوی دخترونگی میداد بوی عرقش اصلا بد نبود.
یه چیزی بگم تا اونموقعه سکس نداشتم.
من که داشتم رو دار میشدم فکری به ذهنم زد.
بهش گفتم اگر این دست و برنده شم باید از لب بوست کنم ولی اگر نه تو میتونی یه چک بهم بزنی.
منم از خودم مطمئن بازی رو رفتم ۱۰۰ درصد مغزم و گذاشتم تا بردم.
اولش ناز کرد یعنی از عمد ناز نکرد براش عجیب بود منم گفتم هیچی نمیشه.
سرمو نزدیکش بردم اون هی می‌خندید ولی برام مهم نبود مهم این بود نفسای گرمش عطر نفساش بخوره تو صورتم.
مهم این بود لبای داغش و حس کنم.
منم سریع کارو پیش بردم کسی نیاد بوسش کردم نمیدونید چه لذتی داشت هم استرس هم لذت اونم ماتش برده بود دیگه نمیخندید خجالت می‌کشید. منم رو دار شدم سریع زبونمو بردم تو دهنش زبونشو خوردم و کارو تموم کردم. بعد که انگار هیچی نشده ادامه دادم بازی و جو و عوض کردن اونم دیگه جوش عوض شده بود بهش گفتم راجبش به کسی نگه خلاصه هزار تا کص گفتم تا محکم کاری بشه.
ممنون بچه ها داستان و خوندید واقعیت بود ببخشید اگه زیاد سکسی نبود.

خداحافظ همگی.

نوشته: عباس