داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

تاوان نامردی

مزد نامردی
این جریان خیلی سکسی نیست… پس اگه دنبال کیر و کس و کون می گردید… بیخیال بشید…12 ساله ازدواج کردم با سمانه … با عشق و علاقه شدید که در همه خاندان زبان زد همه بودیم…هر دو تو سکس داغ بودیم و چیزی کم نمیذاشتیم… هفته ای سه بار شاید… تا اینکه اولین بچه مون به دنیا اومد و باز هم علاقه مون بیشتر شد… مث همه زندگی های مشترک گاهی اختلافاتی بود… مخصوصا اینکه اون مادر بی شرف ش و اخلاق گهی که نسبت به پدر زنم داشت و اون رو همیشه جلو ما تحقیر میکرد و بی حسابی بهش میکرد و من می ترسیدم که یه روزی زن منم از مادرش الگو بگیره…کم کم کار خودش رو کرد… تو مهمونی ها برای خوش آمد دوستاش و خواهراش به من تیکه می انداخت و منو مایه خنده بقیه میکرد…البته بعدش بهش میگفتم و مثلا از من عذر خواهی میکرد .ولی دیگه عادتش شده بود…من براش از رفاه زندگی هیچی کم نذاشتم با اینکه شغل بازرگانی لوازم آرایش دارم…ولی از خونه باباش یه جهیزیه ساده آورد و من همه ش رو عوض کردم… همیشه کادوم برای مناسبت های مختلف براش اماده بوده… چهار سال قبل نزدیک به یک میلیارد رفتم زیر قرض که خونه دلخواهش رو بسازم با همه جزئیاتی که دلش میخواست و دستور داد… با اینکه خیلی خوش پوش و متین هستم و بیشتر مشتری هام خانم هستند و براحتی میتونستم این بی ادبی هاش رو با خیانت تلافی کنم ولی اصلا به خودم اجازه اینکار رو ندادم… حتی چند بار خانم ها میا مدن تو مغازه م به بهانه اینکه پول لوازمی که ندارند بدن به جاش سینه شون رو میاوردن بیرون میگفتن…میشه اینجوری حساب کنید…که من اصلا توجهی به اینا نمیکردم و عشقم همسرم برام مهمترین بود… ولی سه سال قبل یه اتفاقی افتاد که زندگی منو زیر رو کرد…یه روز عصری سمانه خیلی به خودش رسیده بود…گفتم به به خوشگل کردی…کجا بسلامتی…گفت با حدیث دوستش میرن بازار. گفتم بسلامت… پول خواستی تو کارت م هست… منم رفتم سر کار… از غروب گذشته بود. و من حس کار کردن نداشتم.گفتم زنگ بزنم به سمانه که با هم بریم باغ امشب…گوشی ش خاموش بود… چند بار دیگه هم زنگ زدم بازم خاموش بود… گفتم حتمن گوشی ش بی شارژ شده… زنگ زدم به حدیث گفتم خوبی… گوشی رو بده سمانه…گفت سمانه که با من نیست وسه روزه ندیدمش…دنیا رو سرم خراب شد… گفتم بهت نگفته کجا میره…گفت نه… ماشین رو براشتم و هر جایی که فکرش رو بکنید رفتم یادمه نصف باک ماشین م تمام شد…از بس رفتم… تا ساعت نه شب بعد از 50 باززنگ زدن یه دفعه گوشی رو جواب داد…خیلی عادی گفتم سلام عشقم کجایی؟ …گفت بازارم…گفتم کجای بازار دقیقا …گفت بازار بودم الان میرم خونه…گفتم خب الان دقیقا کجایی میخوام بیام دنبالت… ادرس یه بلوار نزدیک خانه رو داد و من بسرعت خودم رو بهش رساندم و سوار شد… گفتم خوبی؟
-اره… بازار خوش گذشت…
-آره…
با حدیث بودی؟
-اره…گفتم که …
–راستش رو بگو با کی کجا بودی؟
-وا… حامد…؟میگم که بازار بودم با حدیث
-دروغ نگو…من عصری به حدیث زنگ زدم گفت …سه روزه تو رو ندیده…
-یه دفعه رنگش سفید شد… به تته پته افتاد…
-من حوصله ش نداشتم.رفتم گالری…
-گالری خودش رو داشت… که براش خریده بودم…
-.
گفتم معلوم میشه بزودی…فرداش رفتم دوربین مدابسته فروشگاه سامسونگ که با من دوسته و روبروش هست رو چک کردم… اصلا اونجا نرفته بود… من دیگه هیچ راهی به ذهنم نمیرسید که بفهمم کجا بوده و با کی بوده…و این خوره رفت تو سرم به مدت سه سال …سکس ما هر بار کمتر شد و علاقه ما به سردی کشید… هر بار که سکس میکردم… توهم اینکه اون روز شاید کیر کسی دیگه تو کس زنم بوده… اعصابم رو خورد میکرد و حتی بدون اینکه آبم بیاد میکشیدم بیرون… تا اینکه الان یکساله با هم سکس نداریم… من پارسال تلافی هر چی خیانت نکردن رو براش تحمل کرده بودم رو در آوردم… و تقریبا هر ماه با یکی م… از لحاظ جنسی و سکس خیلی تامین شدم… و تیکه هایی به تورم میخورن که حتی تو بهترین فیلم های سوپر هم نمیتونید پیدا کنید… از دختر 20 ساله گرفته تا زن متاهل 35 ساله… همه جور کوسی رو گاییدم… و هیچ عذاب وجدانی هم ندارم… این تاوان خیانت و دروغی هست که میتونست نگه…
کاش میگفت :آره رفتم دادم… آره…همزمان به 3 نفر دادم… …فقط کاش میگفت.اون موقع میدونستم میشه ببخشم ش یا نه…این نگفتن و سوالات بی جواب منو داغون کرد… این خیانت من… تاوان نامردی بود

نوشته: الکس

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها