داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین سکس منوچهر

اولین سکسم
توی مغازه نشسته بودم که یک خانم معجبه وارد شود کمی مغازه را برانداز کرد و گفت اون بلوز چنده؟
گفتم مجلسیه قیمتش سیصد هزار تومنه
یه نگاهی بمن کرد و گفت اجاره هم میدید
گفتم نه چون بتن بره بدرد فروش نمیخوره اگه بگین چه قیمت میخواهین هزینه کنید راهنمایی تون کنم
گفت از این خوشم اومده میشه پرو کنم
اگه قصد خرید دارید اشکالی نداره
گفت: باشه …بلوز پیراهن دادم رفت اتاق پرو…پس از چند دقیقه منو صدام کرد …میشه بیاین
رفتم خودش در اتاق پرو رو باز کرد …خدای من چی دیدم چه اندامی لخت فقط شورت صورتیش بود تو تنش
دوتا دستشو رو سینه اش گذاشته بود با لبخند گفت چطورم
زبونم بند اومده بود…ولی بعد از معکس صورتم رو برگردوندم گفتم میخواهی مغازم و پلوم کنند

نه ولی بخدا ابروم در خطره
بعد در اتاق پرو را بستم ولی از اون اندام خوش خراش هم نمیتونستم بگذرم…مانکن واقعی بود
بدجوری وسوسه شدم
از اتاق پرو اومد بیرون روبروم ایستاد و گفت خوشت نیومد نمیزارم بهت بد بگذره
همجور بهت حال میدم از عقب جلو بیاو ناز نکن خیلی ها حاضرند بامن باشند
ولی بخاطر این لباس هم شده من خودم میزارم در اختیارت.
چند سالته… 22سال ، اسمت…نیلوفر
شوهر داری …دارم ، ولی ایکاش نداشتم، اخته اخته است
خوب اینک درست نیست…چی درست نیست منم میخوام زندگی کنم. میخوام باتو باشم فکرنکن کارم اینه نه
قول شرف میدم تو اولین نفری هستی من شیفته لباسم اصلان میام پیشت کارمیکنم
راستش بد جوری هوس کردم درسته 32 سال دارم ولی تنهای تنهام تا حالا باکسی همبستر نشدم
گفتم شوهرت چیکاره هست ولش کن نگهبان یک روز در میان خونه است امشب نیست در خدمتم. باور کن پشیمون نمیشی
بعد موبایلشو در اورد گفت شمارت بده
نمیتونستم از این موقعیت پیش اومده بگذرم گفتم جا دری
بلافاصله گفت خونم …البته منم جادارم هم بالکن بالا هم خونه دارم…لبخندی زد و گفت پس حله
ولی در وافع هم، میترسیدم هم نمیتونستم ازش بگذرم
بهش گفتم ببین اخر شب بیا بیرم خونم
گفت چرا اخر شب از الان من شاگردت میشم شب هم باهم میریم
گفتم اخه با چادر که نمیشه فروشنده بشی فوری رفت یه مانتو از قفسه برداشت پوشید خیلی بهش میومد گاه گاهی به اندامش نگاه میداختم راست میکردم اونم مراقب من بود میگفت آتیشش تنده سعی کن جلوی چشم نباشی. زایه نشی
بد جوری شق درد گرفته بودم. اون روز هم برای مشتری خوب زبون ریخت فروش خوبی داشتم
اخرشب مغازه رو بستیم رفتیم رستوران غذا خوردیم رفتیم خونه تا رسیدیم مانتو رو در اورد
وای عجب هیکلی بدنش یکم گوشتی بود واقعا راست کرده بودم خیلی فیلم سوپر نگاه کرده بودم برای ارضا خودم جق میزدم حالا میخوام بدن زنی رو لمس کنم.
حسابی تونخش بودم که حواسم به کیرم نبود … گفت بابا راست کرده عقب میخوای یا جلو رو
من مات زده گفت هردو رو… گفت بیا بیا یه حالی بهت بدم که حسرت روزهای رفته ات رو بخوری
همونجا لباس از تنش دراورد فقط سوتین شورت صورتیش تنش بود جلو پام زانو زد کمربند شلوارم باز کرد و شلوارم کشید پایین گفت بیجاره داشت می ترکید کیرم تو دستش گرفت شروع به خوردن کرد
اولین باری بودی که کیرم تو دهن یک زن بود حال میکردم زبونش رو دور کیرم میچرخوند با یه ولعی کیرم میخورد که ابم ریخت تو دهنشربعد ابم برگردون رو کیرم همینطوری ساک میزد
گفت: مثل اینکه ناشی هستی؟ گفتم اره اولین زنی هستی که بایشم…خندید گفت بیچاره امشب راهت میدازم
خوب حالا باهم بریم حمام
اونوقت رفتیم حمام زیر دوش دوتا دستام گرفت گذاشت روسینه اش گفت باهش بازی کن
عجب سینه ای سفت بود بعد دستش گذاشت پشت سرم صورتم برد روی سینه گفت بخورش بعد دستش برد سمت کیرم بهاش بازی میکرد . اون کارگردان بود من بازیگر
لب رو لبم میزاش زبونش دور زبونم میچرخوند واقعا به وجد اومدم
از حموم که اومدیم یه چای شیرینی خوردیم گفت چطور بود گفتم عالی بود با شوهرت هم همین کار و انجام میدی
گفت نه بابا اون حال اینکارهارو نداره مردیکه خسیسه…ولش کن یک شب در میون میام همش خوابه کیرش هم مثل خودشه همش خوابه…ولش کن امشب شب من و توی بریم برنامه خودمون و شروع کنیم دست نو دست هم رفتیم توی اتاق خواب خودش انداخت رو تخت گفت کسم منتظر کیرته
به ارومی رفتم روش لب رو لب .بعد باسینه های قشنگش بازی کردم خودش کیرم تو دستش گرفت برد سمت کسش
وای عجب کس اتیشی داشت گردنش لیس میزذم در حال تلمبه زدن بودم صدا نفس ها ی من و اون توی اتاق میپچید
وافعا بریده بودم چندبار ابم اومد حسابی خسته شده بودم دیگه رمقعی نداشتم خوابم برد صبح که پاشدم دیدم صبحانه حاضر کرده با یک لبخند گفت ساعت ده شده روز اول چطور بود گفتم عالی رسومو کشیدی
لبخندی زد گفت تو بدرد من میخوری حسابی راهت میندازمت گفتم میخام بهات باشم اما شوهر داری . گفت بخیال شوهرم شوهرم تویی .
و ماهنوز هم باهمیم

نوشته: منوچهر

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها