داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

آبی عشق 14

دستتو ول کن جیغ می زنم نستوه -اوه دختر تو چرا این قدر حساسی . همه دخترا این قدر جیغ جیغو هستن ;/; یه دونه شونو ندیدم که این قدر جیر جیرکی نباشن . نستوه سوتی داده بود و خودشم نمی دونست . -ببینم تو با چند تا دختر بودی که اونا رو خوب شناختی . نستوه که فهمیده بود گند زده وکاریش هم نمیشه کرد گفت حتما که نباید با اونا بوده باشم تا همچین بر داشتی بکنم . بیا بریم جلوتر میخوام باهات حرف بزنم . -من باهات حرفی ندارم -ولی من دارم . دوستت دارم .-راستش من ازت می ترسم . نمی تونم بهت اطمینان کنم . توآدم خطر ناکی هستی . از اونایی که هدفت از دوستی با دخترا یه چیز دیگه ایه . من ساده باورم شد که تو هم می تونی عاشق باشی -وعاشقم شدی -یعنی حالا دیگه نیستی ;/; من که خیلی دوستت دارم . بیا از اینجا بریم اون جلوترا . قول میدم کاریت نداشته باشم -تو که مرد نیستی بخوای بهم قول بدی -مثل این که دلت خیلی پره ها . -ببینم نیاز , نیازتو رفع نکرد ;/; حالا اومدی این طرف ;/; بگو از جون من چی میخوای . -نسیم بچه بازی رو بذار کنار تو الان دیگه خانوم شدی . این خودت بودی که منو از خودت روندی . -چیکار می کردم خودمو لخت می کردم میذاشتمت تو بغلت خیلی پررویی نستوه . نسیم بدون این که بدونه در حال و هوای خودش یه پنجاه متری رو از صحنه دور شده بود . نستوه می دونست . اون در قدمهای نسیم عشقو به خوبی می دید . حس می کرد که این دختر هنوز دیوونه وار دوستش داره . خیلی باحال می شد اگه همین امشب ترتیبشو می داد . نیازو هنوز نتونسته بود کاریش بکنه . امروز نازی و نسیم مزاحمش بودند . شاید اگه یه روز دیرتر واسشون مهمون می رسید می تونست یه کاری بانیاز انجام بده . حس کرد که نیاز شدی داره که بایکی باشه و رابطه جنسی بر قرار کنه . به هیچ وجه نمی شد مخ این دختره شمالی رو واسه این کا را زد . اون خیلی چغر تر و سر سخت تر از این حرفا بود که به این راحتی ها باج بده . رسیده بودند به جایی که دیگه کسی اونا رو نمی دید . حتی گرگی هم از پیششون رفته بود . -نسیم تو خودت موضوع رو بزرگش کردی . من که قصد بدی نداشتم . یعنی نمی تونم اونی رو که با تمام وجودم دوستش دارم و یه روزی می خوام باهاش ازدواج کنم و دلم میخواد که عروسم بشه یه جوری سر حالش کنم یعنی اون فاصله ها رو یه جوری پرش کنم ;/; من که نمی خواستم یه رابطه زن و شوهری باهات داشته باشم -واون وقت بعدش دیگه دلتو می زدم و واسه همیشه خداحافظ . درسته که من تا حالا دوست پسر نداشتم ولی دوستایی داشتم که با آدمایی مثل تو دوست بودن که پس از این که ازشون کام گرفتن رفتن پی کار خودشون . با احساسات دوستام بازی شد . دیگه عشق کجا بود ;/; عشق و دوست داشتن چه مفهومی داشت ;/; وفا کیلویی چند ;/;-نسیم خیلی داری بهم توهین می کنی .. دختر دوست داشت تمام این حرفایی رو که می زنه اشتباه باشه . دوست داشت که پسربازم ازون دلجویی کنه . بازم واسش از عشق بگه . بازم بگه که همه اینا یه سوءتفاهم بوده و نسیم اشتباه کرده . دلش می خواست که یه جورایی تسکین پیدا کنه . هرچند می تونست همه این حرفایی که نستوه می زنه درست نیست ولی این امیدو داشت که وقتی اونو با طعم شیرین عشق آشنا کنه بتونه که اونو پای بند خودش کنه . لذت عشق لذتیه که با هیچ چیز دیگه ای تو این دنیاقابل قیاس نیست . -نسیم نگو که دوستم نداری . نگو که واسه همیشه از خونه دلم میخوای بری بیرون .. بهت نمیاد این قدر سنگدل و بیرحم باشی .. باخودش فکر می کرد که این خود نستوه نباید باشه که داره این حرفا رو می زنه . یعنی از ته دلشه ;/; اونو دوست داره ;/; عاشقشه ;/; نستوه به اون اهمیت میده ;/; من که بیرحم نیستم دلشو به درد بیارم . نستوه رفته بود تو حس و خودشو تا اونجایی که می تونست غمگین نشون دا د .-باشه نسیم حالا که تو این طور فکر می کنی که عشق من و تو هوسه و من تو رو واسه یه لذت زود گذر و شیطونی میخوام دیگه اصراری نمی کنم . از زندگی تو میرم بیرون . میرم بیرون تا یه روزی اونی رو که فکر می کنی لیاقت تو رو داره و می تونی باهاش خوشبخت شی وبه عنوان شوهر قبولش کنی راحت تر پیدا کنی . من که نمی تونم خوشبختت کنم .عیبی نداره تو دلمو درد بیار . من همه اینا رو تحمل می کنم . ولی یه روزی می فهمی که اشتباه کردی . اون روز دیگه خیلی دیر شده . روزی که بفهمی اشتباه کردی و قلب یه عاشقو بیرحمانه شکستی .. نستوه تو اون هوای خنک شبانه شب تابستون لواسون تو اون باغ گیلاس خیس عرق شده بود . فکر نمی کرد همه اون حرفا رو خودش زده باشه .. تعجب می کرد . بسوزه پدر هوس که آدمو وادار به چه کارها که نمی کنه . نسیم حس کرد که خیلی اذیتش کرده . یه جوری شده بود . عشق و اون سادگی دخترونه اش واین که حس می کرد واقعا اونو رنجونده واز طرفی وجود رقیبی مثل نیاز سبب شده بود که یه خورده نرم تر شه ونستوه رو از خودش نرونه . در اون تاریکی شب و زیر ستاره های آسمون در حالی که نسیم به درخت گیلاس تکیه داده بود نستوه خودشو بهش نزدیک کرد . دختر بوی پسر و عشقو احساس می کرد . دلش برای چشیدن طعم شیرین عشق و یک بوسه عاشقانه تنگ شده بود . حس می کرد که باید کوتاه بیاد نستوه دستشو دور درخت و کمر نسیم حلقه زد و زیر نور ماه و ستاره با یه بوسه داغ و لبها و چشایی بسته یک بار دیگه رفتند به دنیای خودشون . نسیم به عشق فکر می کرد و نستوه به هوس … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها