داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عاشقتم، آخه چرا درکم نمیکنی؟

سلام

من پویا یک گی ۲۳ سالمه

داستان زندگی من واقعا دردناکه، البته ک بقیه عزیزان همجنسگرا هم این دردهارو تو زندگیشون کشیدن، طبیعیه چون تو ایران زندگی میکنیم دیگه…

من تمایلم به مفعلول بودنه اونم بدجور باور کنین موقعی ک فیلم پورنو گی میبینم همش دقت و تمرکزم رو بازیگر فاعله بود دهنم خشک خشک میشه و از سوراخ کونم یه چیز لزجی شبیه پیش آب کیر خارج میشه دقیقا نمیدونم چیه ولی مطمئنم ک شوق و تشنگی سوراخ من به کیر هست…

نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی واقعا خوشکلم اینو همه بهم میگن خیلی پیشنهاد رابطه ی جنسی داشتم ولی مثه سگ می ترسیدم، همش میگفتم نکنه من بمیرم زیر مردی بخوابم، نکنه طرف منو خفه کنه اینقدر میلرزم ک نگو و نپرس نمیتونم با این حس کنار بیام احساس میکنم ک باید بدم اصلانم آرامش ندارم تو خونمون یک خیار پلاستیکی تو اسباب بازی برادر کوچیکم داریم ک من یواشکی اونو برداشتم و تا برم حموم اونو با خودم میبرم روش شامپو میزنم و تو سوراخم فرو میکنم انقد لذت میبردم ک با بالا پایین کردنم لبخند میزنم و آه و ناله ی آرومی میکنم.

ناگفته نمونه ک من عاشق مهر و محبت مادرم هستم اینقدر مادرم به من مهر و محبت ورزید ک من یقین دارم همین مسئله دلیل همجنسگرا شدن من شده بود،، مادرم از موقعی ک بچه بودم منو از مهرش پُر کرده جوری ک از تمام و جودم حس میکنم ک هیچ نیازی به جنس مخالفم ندارم ک بخوام این نیازو برطرف کنم، همیشه نیازم به جنس موافقم بوده و هنوزم هسته دلیل اصلیشم پدر من بوده در حضور جمع منو مسخره میکرد و رو من القاب زنونه میزاشت و با حضور مهمونا منو با این لقب صدا میزد دلم میخواد اونو تیکه تیکه کنم عوضی آشغال اینقدر منو عقده ای به بار آورد ک نگم براتون،

و اما داستان اصلیم

شبی از شب های فصل پاییز بود داشتم آماده میشدم ک برم جشن تولد دوستم کیان ، اسنپ گرفتم بعد از چند دقیقه دیدم یه شماره ی ناشناسی بهم زنگ زد گوشی رو برداشتم گفت سلام من همون اسنپی ک زدین کجایین شما؟ دقیقا موقعیتتان کجاس؟

چون من اسم مکان رو میدان اصلی زده بودم؛ آدرسو دادم و تا رسید یک پسر ۲۵ ساله خوشکل با ریش پروفسوری و بدن هیری ک از دستاش مشخص بود و با هیکلی عالی رو دیدم ک با دیدنش یه جوری شدم ، تا سوار شدم دهنم قفل شد سروشو به سمت من چرخوند و گفت سلام خوبی داداش منم سرمو رو به پایین بردم و با صدایی آروم گفتم سلام ممنونم، تو راه ک بودیم سر حرف رو باز کرد و گفت کار میکنی ؟ دانشجویی؟ گفتمش نه من دوزادهمم سال آخرمه ک گفت بسلامتی دوسداری چی قبول بشی؟ گفتمش حقوق …
صداش خیلی جذاب و دلنشین بود یه لحظه خیال کردم ک اون داره منو میگایه و با اون صدای لعنتیش میگه گاییدمت ، گشادت کردم، کونی من شدی ولی استرس و ترس دست از سرم برنمیداشت .

یهو گفت اسمت چیه عزیز؟ گفتم پویام گفت خوشبختم پویا جان منم محسنم منم گفتم همچنین بعد ادامه داد داری کجا میری؟ گفتمش میرم خونه ی دوستم جشن تولدشه (جشن تولد یکی از دوستام به اسم کیان ک گی هم بوده) بعد گفت برا منم کیک میاری دیگه؟🙂 گفتم به روی چشم آقا محسن گفت شوخی کردم بابا عزیزمی زنده باشین ؛ خیلی تو دل برو و جذاب بود هیکلش دهنمو آب مینداخت… تا منو رسوند خونه کیان گفت خواستی برگردی یه زنگ بهم بزن خودم دنبالت میام باشه؟ گفتمش باشه آقا محسن حتما رفتم جشن و منم کل فکر و ذکرم شده بود محسن😔

جشن ک تموم شد بهش زنگ زدم و اونم اومد دنبالم ولی تو راه حرف خاصی نزد جز چیزهای معمولی…تا رسیدم خونه مون شمارشو سیو کردم اون شب اصلا خواب به چشمم نمیومد رفتم واتساپ عکس پروفشو دیدم و دلم شروع به تپیدن کرد، من تجربه های زیادی از عاشق شدن داشتم ولی این یکی از بقیه فرق میکنه چون هم به سن بلوغ رسیده و هم فهمیده بودم ک گرایش من چیه…

ساعت نزدیکای ۱ نصف شب بود ک پیام دادم سلام خوبین آقا؟ آف بود این شب و با هزارتا بدبختی خوابیدم تا صبح شد از خواب ک بیدار شدم رفتم سمت گوشی جواب داد سلام ممنون پویا ؟ خوبی ؟ گفتم راستش میخوام باهاتون تماس بگیرم!!! تا این پیامو خوند زود با من تماس گرفت و منم دست پاچه جواب شو دادم
گفتم سلام چطوری خوبی،
_سلام خوبین ممنونم عزیزم

آقا محسن میتونم شام امشب دعوتتون کنم؟ با گفتن این کلمه صدای بوق زدن ماشین و داد وبیداد کردن مردم میمومد
_ بله پویا، صداتونو نمیشنوم
امشب شام مهمون منی
_ چی!! بعدش با صدای بلند گفت من سر جاده ی اصلیم صدات اصلا واضح نیس
یعنی چی واضح نیس؟ الان کجایی!
_ بعدش گفت اخه کونی نمیفهمی چی میگم😂😂😂 با این حرفش هم خندم گرفت و هم یخم آب شد و روم بیشتر وا شده بود …
بعد ادامه داد بهت پیام میدم و قطع کرد.
پیام داد بله میفهمم چی میگی ولی شرمنده الان قرار دارم ببخشید برادرم.
با دیدن این پیام حالم بد جوری بد شد نزدیک بود گریم بگیره ،

بهش پیام دادم یعنی نمیتونی بیای؟ حیفه خواستم یه چند روزی برم سفر خارج از استان خواستم از نزدیک ببینمت قبل از اینکه برم…

تا این پیامو خوند زود جواب داد جدی؟ چرا ک نه اره حتما میتونم بیام

ولی من دلم یخورده ازش گرفته بود بابت اون جوابش؛ گفتم باید معطلش کنم و یکم حالشو بگیرم هی بهم زنگ میزد جواب شو نمیدادم زنگ میزد جواب شو نمیدادم تا اینکه پیام داد کجایی من تو کافی شاپ… خیلی وقته ک منتظرتم

رسیدم سر قرار پشتشو سمت درب خروجی کافی شاپ کرده بود بهش نزدیک شدم اول دستمو رو شونش گذاشتم اونم بلافاصله روشو سمتم کرد تا چشمش تو چشمم شد یه لحظه مکث کرد و با من دست داد گفت چطوری خوبی پسر؟ چرا اینقدر دیر کردی ؟ تو این لحظه دستم تو دستش بود بعدش منو کشوند سمت خودش و منو بوس کرد خیلی از این کارش خوشم اومد…

بعدش نشستیم و نوشیدنی مون رو خوردیم و گفت خیلی عجیبه پویا تو چطور اینقدر بهم وابسته شدی؟ راستی کجا میخوای بری؟ من ک پیامتو دیدم گفتم طفلی کجا میخواد بره منم رفت سراغ اصل مطلب
و گفتم برای یک کاری مجبورم یه چند روزی برم سفر اونم گفت بسلامتی ان شاءالله

خیلی خواستم حرف دلمو بهش بگم شروع کردم به سر صحبت بازکردن گفتم راستی محسن اگه دیدی دیشب تو خونه ی همسایه جفتیمون چی شد؟ گفت چی؟ گفتم یه پسری ک سرباز هم بود رو با پسر عموش در حال سکس دستگیر کردن اونم ساکت شد بعدش ادامه دادم من چند باری اونارو با هم میبینم ک دست تو دست هم گذاشتن و یواشکی از هم لب میگرفتن…
محسن گفت: من واقعا در عجبم ک چطوری پسری به یک پسر دیگه میل پیدا میکنه فهمیدم ک استریته
وااای خدای من اینقدر حالم بد شده ک خواستم زمین باز بشه برم تو ولی ساکت شدم خیلی ناامید شدم تا اون شب تموم شد و من رفتم خونه مون هر لحظه به فکرش بودم نمیدونم این پسر با من چیکار کرده ک اینقدر براش جون میدم همیشه خودم بهش پیام میدادم اونم چند روز طول میکشه تا جوابمو بده آخر گفتمش من عاشقتم محسن، اونم سین زد ولی چیزی نگفت جالبه تو اون لحظات حس کردم ک ازم سیر شده و حس حقارت بهم دست داد تا اینکه رابطمون کاملا از هم پاشید

از اون موقع ۶ سال میگذره؛ ولی خدا به سر شاهده تا الآن عاشقشم و تموم شب و روزم رو با فکر وخیالش به سر میبرم خیلی پیش کسایی ک دعا نویس و استخاره گیرن رفتم ولی چاره ای برام پیدا نکردن.امید من از ته دلم اینه ک پیامم بده و بگه ببخشید ک حستو و نادیده گرفتم پویا با تموم وجودم عاشقشتم و تا همیشه کنارتم غصه ی هیچ چیزی رو نخور من میگیرمت خونوادتم راضی نشدن دست تو دست هم میدیم و از ایران خارج میشیم یه زندگی رویایی و عاشقانه ای برات بسازم ک شب و روزتو گُم کنی … ولی افسوس ک همه ی این حرفا چیزی جز تخیلات و آرزوهای به دل مونده ی من نیس

حس میکنم دیگه تحملی برام باقی نمونده سرم همیشه درد میکنه کم اشتها و لاغر شدم همیشه دعا میکنم ک ای خدا جونم ک فقط خودت میدونی من چی میکشیم حال دلمون رو خوب کن پناهم خودت منو با این گرایش به دنیا آوردی و میخوام منو و همه ی کسانی ک در این بند گرفتارن یاری کنی…

دوستان خوبم خداوند هیچ وقت قوم لوط رو عذاب نمیداد مگر اینکه زنان هم به زنان دیگه ای میل پیدا کردن،این حدیث از امام صادق علیه السلام است، قوم لوط همجنسباز بودن تا همجنسگر؛ آنان کاملا مردانی متاهل و صاحب زن و بچه بودند هیچ حسی از همجنسگرایی در وجودشون نبوده و فقط و فقط برای رابطه جنسی و تحقیر طرف این عمل رو انجام می دادند .

در هر جمعیتی از مردم دنیا ۱۰ درصد همجنسگرایی وجود دارد شامل عده ی خاصی از افراد است،همجنسگرایی انحراف اخلاقی نیست، ک بخوایین درمانش کنین، همانطور ک بعضی ها هستند ک به جنس مخالفشون گرایش دارن ماها (همجنسگراها) هم به همنوع و همجنس خودمون گرایش داریم کسانی هستند که میگویند چندش ترین و کثیفترین کار همجنسگراییه بخاطر اینکه وقتی ک دو طرف همجنس با هم ازدواج میکنن امکان فرزندآوری نابود و نسل آدم از بین رفته میشه

در جوابشون خواستم بگم ک…
تو دنیای عادمون خیلی از زن و مردا هستن ک عقیم ان و نمیتونن بچه به دنیا بیارن خب تکلیف اونا چی میشه پس؟ اونا هم نسل آدم رو از بین میبرن یعنی باید اونارو کثیف و چندش بدونیم؟ تا وقتی ک خودت شرایط و فشار و حال طرفت رو نداری و بهش حس نمیکنی بیهوده چیزی از خودت نگی ک طرف رو با حرفت نابود کنی هیچوقت به کسی ک نمیشناسین و یا حتی ک میشناسین توهین نکنین و یا دلیلی بیارین ک قصد اذیت کردن اونو داشته باشین،

حرف من با کسایی ک ماها رو مسخره میکنن:
بنظرتون کسی دوس داره اذیت و تحقیربشه؟ و جلوی هر کس و ناکس سنگ رو یخ اش کنن؟ اکیدا نه هممون به دنبال راحتی و آرامش روحی و روانی خودمون هستیم پس تا وقتی ک از چیزی اطلاعی دقیق نداری هیچکس رو محکوم و متهم به چیزای پلید نکن.

…حالا خودت ک یک انسان عادی و با گرایشات طبیعی به دنیا اومدی قبول، ولی جوری رفتار نکن و انتظارم نداشته باش ک همه ی عالم و آدم مثه خودت باشن و بعدانم میخوای با ریش و کنایه افرادی با گرایشاتی متفاوت از دیگران را مورد آزار و توهین قرار بدی… همجنس گراها آدمن همه ی ما هم آدمیم و حق احترام داریم…

نوشته: پویا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها