من یه مرد 35ساله اهل یکی از استانهای غربی هستم شغلم آزاده یه روز واسه کار تو ساختمون مسکونی یکی از مرغداری های شهرمون با دوستم مراجعه کردیم یه چند روزی اونجا مشغول کار بودیم تو این چند روزه با خانم کارگری که تو مرغداری کار میکرد آشنا شدم بهش شماره تلفن دادمو دوسیتمون شروع شد یه چند وقت با هم رابطه تلفنی داشتیم تا کارم اونجا تموم شد یه روز با خانمم تو شهر رفته بودیم خرید اونجا همون خانمه با شوهرش اومده بودن تو شهر تا دیدمش به خانمم گفتم اینا غریبن اینجا تو همون مرغداری که ما کار میکردم باهاشون آشنا شدم.
خلاصه اونجا خانمم با اون خانم آشنا شدن قول دادن یه روز بیان خونمون بعد از چند روز جور شد یه روز اومدن تو این چند روزه با خانمم خیلی صمیمی شده بود خیلی راحت از سکس با شوهرش با خانمم حرف زده بود به خانمم گفته بود که شوهرش خیلی سرده نمیتونه زیاد باهاش سکس کنه واینم بد جور تو کف بود خلاصه دوستی ما با این خانمو شوهرش ادامه دار شد دفعه بعد که به خونه ما اومدن شب موندن و قرارشد خونه ما بخوابن منو خانمم خدایی خیلی با هم راحت هستیم ولی شاید باور نکنین حق هم دارین خلاصه با خانمم قرار گذاشتیم که شب باهاش سکس کنم بهش گفتیم قبول کرد شب وقتی شوهرش خوابید اومد تو اتاق ما منم پیش خانمم لخت شدم اونم از خدا خواسته قبول کرد که لخت بشه تا روش افتادم از این رو به اون رو شد چون که مدتی بود سکس نداشته بود طوری منو بغل کرده بود که انگار تا حالا کیر ندیده بود منم از خدا خواسته سینه هاشو باولع خاصی می‌خوردم طوری که گریش گرفته بود آروم کسشو میمالیدم ازش لب می‌گرفتم کسش خیس آب شده بود التماس میکرد زودتر کیرمو تو کسش فرو کنم بعد از یه حال اساسی کیرمو تو کسش فرو کردم داغ بود وخیس کمرمو با دوستاش گرفته بود بهم میگفت فقط بکن دارم میمیرم منم تا ته کیرمو فشار میدام وتو کسش ارضا شدم جوری خوشحالی میکرد انگار دنیا رو بهش داده بودم منم از اینکه تونسته بودم ارضاش کنم خوشحال بودم ممنون از وقتی که گذاشتین.
نوشته: بی نام